ناصر تکمیلهمایون، تاریخنگار و ایرانشناس در گفتوگوی اختصاصی با استودیو خانه کتاب گفت: بعضی مواقع اندیشههای استعماری نیز در تحقیقات آنها نیز اثر میگذاشت و ممکن است این اندیشهها به مرور زمان کمتر شده باشد. این ایرانشناسی یا مطالعات تحقیقی را به ویژه در باستانشناسی مدیون غربیها هستیم.
- منظور از ایرانشناسی چیست؟
ایرانشناسی یعنی شناخت ایران، تاریخ، فرهنگ، جامعه و تحولاتی که از آغاز تا به امروز از سر گذرانده است، البته ایران مدنظر ایرانشناسان، ایران حکومتی و سیاسی امروز نیست و منظور ایران فرهنگی و تاریخی است که تمام جریانهای افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان را شامل میشود و این مطالعات ایرانی عمیقا و دقیقا مربوط به فرهنگ، تاریخ ایران به طور کامل است. ضمن اینکه در بعضی موارد نیز فرهنگ و تاریخ ایرانی اثراتی به جای گذاشته است؛ مثلا در قرقیزستان، مغولستان، شمال هند، گرجستان، ارمنستان و تا حدی عراق. به طوری که محققان آنها تا تحقیقات ایرانشناسی را انجام ندهند، نمیتوانند گرجیشناس یا ارمنیشناس باشند، بنابراین این محققان تا ایرانشناسی نکنند، نمیتوانند خودشان را بشناسند، یعنی خودشناسی آنها معطوف به ایرانشناسی است. اما این علم یا علوم و معارف را غربیها در ایران رشد و نمو دادند، به عبارتی غربیها همیشه نسبت به شرق نظر داشتند و میخواستند شرق و خاصه ایران را بشناسند و به همین منظور شروع به تحقیق و تدبر کردند. گاهی تحقیق و تدبر آنها مختصر عمقی داشت و گاه از این عمق برخوردار نبود. البته به مرور زمان متبحر شدند. همچنین بعضی مواقع اندیشههای استعماری نیز در تحقیقات آنها نیز اثر میگذاشت و ممکن است این اندیشهها به مرور زمان کمتر شده باشد. این ایرانشناسی یا مطالعات تحقیقی را قدری و به ویژه در باستانشناسی مدیون غربیها هستیم.
- خود شما در یونسکو تحقیقی درباره ایرانشناسی انجام دادید که بعدا در سال 69 یا 70 آنرا منتشر کردید، تحقیقی که یونسکو درباره مباحث شرقشناسی و ایرانشناسی بر عهده شما گذاشته بود. میخواهم شمهای از دستاوردهای آن تحقیق برای ما بیان کنید؟
دو تحقیق در رابطه با یونسکو انجام دادم، نخستین تحقیق زمانی بود که حدودا سال 48 یا 49 به دانمارک رفتم و در کتابخانهای در شهر کپنهاک رفتم، نخستین مساله برایم این بود که در این کتابخانه چه آثاری درباره ایران وجود دارد. بعد دیدم تعدادی کتاب فارسی و عربی دارند و همچنین آثاری به زبان انگلیسی و فرانسه درباره ایران وجود داشت. پس از آن یکی از اعضای کتابخانه گفت تعدادی کارتن در زیرزمین داریم، در آنجا با چندین جعبه کاغذهای نیمه پاره مواجه شدم که گفتند این کاغذها را صد سالی است که در این مکان قرار دارد و نمیدانیم چیست؟ تعدای از کاغذها را برداشتم و متوجه شدم برخی از کاغذها فارسی و بعضی عربی و بسیار درهم و برهم است. نمیتوانستم در همان لحظه درباره آنها اظهارنظر کنم. به مسئولان کتابخانه گفتم که این کاغذها فارسی و عربی است و برای اطلاعات بیشتر باید آنها را مطالعه کرد.
قرار شد وقتی به پاریس رفتم به آنها پاسخ بدهم. در پاریس به یونسکو درباره کاغذها سخن گفتم و یونسکو بلافاصله ترتیبی داد که از کاغذها عکسبرداری کردند و به پاریس فرستادند و من با خیال راحت در طول دو سه ماه مطالعه و بررسی آنها را انجام دادم. پس از مطالعه آنها متوجه شدم قبل از اینکه انگلیسیها در هند مستعمره داشته باشند، دانمارکیها در آنجا نفوذ داشتند، اما بعدا مسلمان در سه منطقه قیام و مناطق تحت نفوذ دانمارکیها را آزاد کردند. یک منطقه از آنجا را دانمارک، به مناسبت عروسی شاه انگلستان به آنها بخشید. یک منطقه را نیز فروخت. این کاغذها نامههایی بود که بین کارشناسان دانمارکی در هندوستان با دانمارک و یا با صاحبان ملک و حکومتهای منطقه ردوبدل شده است. وقتی همه نامهها خوانده شد، در یک مقاله منعکس شد که پس از ترجمه به یونسکو داده شد که آنها مطلب را پسندیدند. مقاله را به ایران آوردم و زندهیاد ایرج افشار از من خواست که این مقاله را برای بهرهگیری هموطنان ترجمه و منتشر کند. این مقاله با عنوان «اسناد فارسی در دانمارک» در بنیاد موقوفات افشار و در کتاب «پژوهشهای تاریخی» منتشر شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت به طوری که نظیر احمد نامهای در تایید این مطلب فرستاد. افشار این نامه را نیز به چاپ رساند.
مطلب دیگر، در پاریس بیست و نهمین کنگره جهانی شرقشناسی تشکیل شد، من در این کنگره مقاله خواندم و از ایران هم زندهیادان مجتبی مینوی، محیط طباطبایی، ایرج افشار، دانشپژوه، رعدیآذرخشی حضور داشتند. در این کنگره برخی اعتقاداتی به موضوع شرقشناسی داشتند و ابراز کردند که شرقشناسی یعنی چه؟ و صحبتها و انتقادهایی از این دست. بعضی موافق و برخی هم مخالف این سخنان بودند. برخی معتقد بودند که شرق از مدیترانه، مراکش آغاز و به آنطرف اندونزی میرود، میتوان شرق را در یک لغت خلاصه کرد! بنا به این انتقادها، کنگره تصمیم گرفت که نامش را عوض کند و به کنگره بینالمللی علوم انسانی آسیایی تغییر داد. این نام قدری بیشتر مورد قبول قرار گرفت. وقتی کنگره تمام شد به این فکر افتادم که کنگره در گذشته چه کرده است؟ با مسئولان یونسکو که صحبت کردم، گفتند میتوانم در این رابطه تحقیق کنم. به همین دلیل سراغ نخستین آثار کنگره رفتم و کتاب آنرا پیدا کردم که متعلق به دوره ناصرالدینشاه بود. بعضی کتابهای کنگره را در کتابخانه ملی پاریس پیدا نکردم اما به کتاب سایر کنگرهها دست یافتم و با دقت آنها را مطالعه کردم، در هنگام مطالعه به دو نکته توجه داشتم که این کنگرهها از کجا آغاز شد و به چه سمت میرفت؟ و از طرف دیگر ایران در این کنگرهها چه جایگاهی دارد؟
- دلیل دوگانگی نحوه نگاه و نگرش لرد کرزن و اداوراد برون در مقدمهای که به کتاب «حاجی بابای اصفهانی» اثر جمیز موریه نوشته شد، چیست؟
وقتی جمیز موریه کتاب «حاجی بابای اصفهانی» را در توهین به فرهنگ ایران و ایرانی نوشت. در مقابل محقق، سفرا و شرقشناسان بسیاری مطالب خوبی درباره ایران نوشتند اما متاسفانه برخی از ایرانیان نیز به کتاب موریه تکیه کردند، برای مثال وقتی برخی میگفتند ایرانیان چنین افرادی نیستند، دیگری در مقابل میگفت که دانشمند بزرگ جمیز موریه ثابت کرده که ایرانیان اینگونه هستند! این غربگرایی یا تسلیم غرب شدن و یا دقیقا غربزدگی ایرانیان را میرساند. اما درباره لرد کرزن و ادوراد براون که هر دو برکتاب جمیز موریه دو مقدمه متفاوت نوشتند، باید گفت لرد کرزن یک فرد سیاسی، دیپلمات، کارشناس استعمار انگلستان است که نسبت به ایرانیان بدبینیهایی نیز داشته است، در نتیجه کتاب جمیز موریه برایش مقبول بوده است اما ادوارد براون که در میان ایرانیان زندگی کرده، برخلاف کرزن که با طبقه بالا و گاه متوسط ایران در ارتباط بوده و کاری با توده مردم نداشته است. براون در جامعه ایران بوده و دستی در فرهنگ و ادبیات ایران نیز داشته است و روح جامعه ایران را میشناخته و میدانسته که مطالب کتاب موریه نمیتواند درست باشد.
نظر شما