شاید همین پاسخ پایانی محمد الماغوط شاعر، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار سوری پاسخی به معمای هستی باشد. گفتمانی به وسعت سکوت؛ سکوتی که در وادی آن رنج هستی را با همه فراز و فرودهایش، چونان رمهای در غبار میتوان دید که در حال محو شدن است:
ترس
از نکات مهم در نظام نشانهشناسی زبان، مقوله سکوت است. از نظر «پیرما شری» اثر ادبی نه چندان با آنچه میگوید، بلکه با آنچه نمیگوید با ایدئولوژی مرتبط میشود. در سکوتهای معنیدار، در درنگها و غیبتهای متن است که میتوان حضور ایدئولوژی را به قاطعانهترین نحو ممکن حس کرد و در کارکرد زیباییشناسانه و پدیدارشناسی اثر، باید این سکوتها را به سخن گفتن وا داشت. اگرچه متن، کانون و وفور معناست، اما سکوت به عنوان بخش مهمی از زبان، کارکردی گفتمانساز دارد. معناهایی را در خود پنهان کرده است که شعر را از سطح زبان عادی به تأویلهای چندگانه رهنمون میسازد. انرژیهایی که کلام را به استتار میکشاند مانند خطوط قرمز سیاسی، اخلاقی، اجتماعی، عاشقانه و بایدها و نبایدهایی که کلام به عنوان حلقه واسطه شاعر و مخاطب در مجموعه قراردادهای ذهنی و زبانی متفاوت این دو، نقشی میانجی را برعهده دارد.
آنچه در سرشت ذهن و زبان الماغوط بنمایههای شعری او را برساخته است، عناصر بیواسطهی محیطی است که با کوچکترین تغییری به صورت طبیعی وارد نُرم زبانش شده است. زنجیره کلمات محمد الماغوط ناگفتههای بسیار را در خود پنهان کردهاند که جز با گفتن پنهان نمیماندند و این پوشیدگی شعر او را تا این حد صریح نمایان نمیکرد. مثل طنز پنهانی که در کلامش نهفته است:
با تمام این خورشید تابان و چراغهای فروزان
شعر الماغوط همه ویژگیهای شعر جاهلی تا شعر متنبی تا شعر امروز و آوانگارد عرب را در خود پنهان کرده است. زبانی با خلقتهای بدوی صریح، آزرده و بران که گیرایی خاص خود را دارد. آنچه این خصلت را در شعر محمد الماغوط ممتاز میکند، دایره شگفتانگیز واژگان و تسلط او بر امکان جان دادن و دمیدن روح شاعرانهها در کلمات است همانگونه که خود نیز در اینباره چنین گفته است:
شعر محمدالماغوط، شعر عشقی دردمندانه است. این عشق پنهان شده در وادی اعتراض به اندوهی بزرگ در سرتاسر کلماتش به وضوح نمایان میشود او اعتراض خود را در لایهای از حسرت و بیخیالی چنان پنهان میکند و چنان طنزآمیز نشتر به روح مخاطب میزند که حرفهای همه سالهای خاکستر و خون و غربت را به تمامی بیآنکه از آن سخنی گفته باشد در شریانش میریزد:
شعر الماغوط شعر امروز است، با زبانی مدرن که ریشه در شعر کلاسیک عرب دارد. الماغوط از تمام ظرفیتهای پیش از خودش بهره برده است. شاعری که در ایران متأسفانه کمتر شناخته شده است. کتاب «بدوی سرخپوست» مجموعه شعری بسیار ارزشمند و گرانسنگ، که توسط انتشارات نگاه و با ترجمه بینظیر مترجم و شاعر نام آشنای روزگار ما، موسی بیدج، به ادبیات ایران معرفی شده است. در این کتاب علاوه بر سرودهها، زندگینامه جذاب و مصاحبهای زیبا با شاعر نیز به شیوایی نشسته است. این کتاب فصل درخشانی از ادبیات جهان عرب را در خود گنجانده است. فصلی که میتواند راهگشای شاعران در نگاهی جدیتر به جهان ادبیات، به ویژه شعر عرب باشد.
نظر شما