سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۶
اظهارات منتقد مطرح آمريكايی درباره ادبیات خاورمیانه  و نقد سیاست‌های ترامپ

سی جی اوانز، منتقد مطرح آمریکایی با انتشار یادداشتی به ادبیات خاورمیانه پرداخه است. او در این یادداشت از مخاطبانش خواسته تا با شعرهای بهزاد زرین‌پور و آدونیس ارتباط برقرار کنند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سی جی اوانز، منتقد مطرح آمریکایی: انتشارات Two Lines بیش از دو دهه است که با نشر ترجمه آثار ادبی به تلاش برای شکستن مرزهای انسانی ادامه می‌دهد. ما بر این باوریم که با درآمیختن صدا، زندگی و تخیلات خود با دیگران می‌توانیم به انسان‌هایی قوی‌تر و بهتر تبدیل شویم.
 
تخریب ایده‌های انتزاعی دیگران در دنیا کار ساده‌ای‌ است، اما سخت می‌توان کودکی را که بدن نحیف و بی جانش را در قاب عکسی می‌بینیم دشمن خود بدانیم؛ کودکی که هرگز فرصت فرار از جنگ را نداشته است؛ و یا به سختی می‌شود با خواندن سرگذشت کسانی که تمام زندگی خود را زیر سایه جنگ سپری کرده‌اند حس انزجار داشت.

در شش سالی که ویراستار Two Lines بوده‌ام، بیش از همه، آثاری را روشنگر یافته‌ام که نه فقط به توصیف صریح جنگ و تعارض، بلکه به ناگزیر بودن آن پرداخته اند. کولاله نوری، شاعر و نویسنده عراقی داستان‌های کوتاه، در طول عمر خود سه جنگ را تجربه کرده و در یک داستان عاشقانه به‌نام «دروغ های نارنجی» با زبانی تلخ و گزنده می‌گوید: «جنگ کودکی من و جوانی من را ربود. من تابوت عزیزانم را با قلبی همچون یک دستمال سفید نخی به دوش کشیدم.»

روزی که ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور عمدتاً مسلمان به ایالات متحده آمریکا اعمال شد، کاوه اکبر با انتشار شعری در توییتر به این مساله واکنش نشان داد. ممنوعیت یعنی شاعران و نویسندگان برای بیان سروده‌ها و نوشته‌های خود نمی‌توانند به آمریکا بیایند؛ ممنوعیت یعنی مردم بیگناهی که هر روز از جنگ و خونریزی و عامل اصلی مرگ و میر در فرارند، تنها مانده و صدای‌شان شنیده نخواهد شد؛ ممنوعیت یعنی به دانشجوها، دانشمندان، سیاست‌مداران و کودکان گرفتار در جنگ پشت کنیم.

قویاً توصیه می‌کنم نگاهی به اشعار کاوه بیندازید. این کشورها از تاریخ و فرهنگ ادبی غنی و میلیون‌ها مردمی برخوردارند که بدون جنگ و خشونت زندگی و کار می‌کنند و کودکان خود را بزرگ می‌کنند.

به قول بهزاد زرین‌پور شاعر ایرانی، ما در داخل آمریکا با ترس از حملات تروریستی زندگی می‌کنیم، اما هستند مادربزرگ‌هایی، علی‌الخصوص مادربزرگ خود او، که هر روز با وحشت واقعی دست و پنجه نرم می‌کنند:

باد مشام شهر را پر از بوی انهدام كرده است
هيچ كس از ملامت آفتاب
به ملايمت بی‌اعتبار ديوارها پناه نمی‌برد
سفره‌های بی تعارف
وعده‌های توخالی
شكم‌هايی كه به جاي نان گلوله می‌خورند
و نمكی‌های ورشكسته‌ای
كه گونی‌های شان را براي ساختن سنگر به جبهه فرستادند
وحشت زبان مادربزرگ را چنان گرفته بود
كه نمازهای ناخوانده‌اش را درست به جا نمی‌آورد ...

امیدوارم در این عصر دل‌مشغولی‌ها و ناملایمات، لحظاتی را برای پیوند دوباره با این صداها کنار بگذاریم تا نه تنها قطعاتی درباره جنگ، وحشت و گرفتاری‌های سیاسی خوانده باشیم، بلکه شعرهای عاشقانه و علمی تخیلی هم بخوانیم؛ اشعاری مملو از تصورات آدمی و به همان حس غریبی برگردیم که آدونیس شاعر سوری در شعر «سرآغاز تردید» به آن پرداخته:

من زاده می‌شوم
در جست و‌جوی مردم
من شیفته این سیاحت هستم، این فضا.
من شیفته این غباری هستم که بر ابروها می‌نشیند. من روشن شده‌ام.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها