مريم مقيمي - در گذرگاههاي پرفراز و نشيب دنيا و در مسير هزار پيچ زندگي، انسان به دنبال فطرت الهياش، همواره سعادت را جستجو ميكند و با گذر از دو راهيها و سردرگميها در پي پيشرفت، كمال و سعادت خويش است. گاهي غافل از اينكه با ارابه زمان چگونه لحظههايش را پشت ميگذارد و گاهي نيز گذران اين لحظهها، برايش دغدغهاي ميشود تا پيش از رسيدن به خط پايان، بهترين راه را براي رسيدن به حقيقت مطلق بيابد. ... و چه دشوار است براي انساني كه در ابتداي اين راهوارهاي مبهم و در سايه روشنهاي جاده زندگي ايستاده، تا راه صحيح را انتخاب كند و بتواند جرعهاي از آفتاب معرفت را بنوشد و بنوشاند. اما علي نصيري در ابتداي راه از پنجره جواني خويش چشم به افق هدايت داشته و با انتخاب راه طلبگي از نخستين گامهايش تا هنوز، از اقيانوس زلال قرآن و اهلبيت عليهمالسلام توشه راه برداشته و اين توشه را بيدريغ، در اختيار مسافران راه قرار ميدهد./
خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) - علي نصيري در سال 1344 در گيلان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در محل زندگي خود گذراند. در طول دوران تحصيل از ابتدا تا دوره دبيرستان به عنوان دانشآموز ممتاز هميشه مورد تشويق قرار ميگرفت. وي ميگويد: «از همان آغاز علايق مذهبيام زياد بود. پدر و مادرم زندگي بيآلايش و دور از تجملات امروزي داشتهاند. هر دوي آنها از اعتقادات مذهبي بالايي برخوردار بودند مخصوصاً پدرم كه اهل مسجد و محراب بود و با آنكه بيش از هشتاد و سه سال عمر داشت، نماز جمعهاش ترك نميشد. كمتر از 2 ماه است كه اين سرمايه معنوي ارزشمند را از دست دادهام.»
نصيري در سال دوم راهنمايي بود كه انقلاب اسلامي شكل گرفت و فعاليتهاي انقلابي او نيز آغاز شد. از زبان خودش بخوانيد: «از تشكيل انجمن اسلامي تا تشكيل كتابخانه در راهنمايي و دبيرستان، برگزاري نمايشگاههاي مختلف و بسياري ديگر از فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي را در سنين نوجواني تا 14 سالگي انجام دادم و حتي عضو بسيج مستعضعفان آن دوره هم شدم. هنوز جنگ تحميلي شروع نشده بود كه نخستين دوره آموزش نظامي را در اردوگاه باغرود در نيشابور گذراندم. با آغاز جنگ تحميلي 9 بار در جبههها حضور يافتم و اخيراً با اعلام پزشك متوجه شدم كه يادگاري از آن دوره در بدنم باقي است. در كنار فعاليتهايي كه داشتم، تحصيلم نيز برايم اهميت ويژهاي داشت. دبيرستان را با رشته علوم انساني آغاز كردم اما به دليل اينكه نمرههاي خوبي ميگرفتم، وادارم كردند، تغيير رشته دهم و علوم تجربي بخوانم. دوم دبيرستان علاقه به حوزه و طلبگي در من تشديد شد. تابستان آن سال تلاش فراواني براي ورود به حوزه علميه قم انجام دادم اما موفق نشدم. آذر سال 1361 راديو اعلام كرد، سازمان تبليغات رشت، مدرسه علميهاي تشكيل داده و طلبه ميپذيرد. بنابراين، سال سوم دبيرستان را نيمه تمام گذاشته و وارد حوزه امام صادق(ع) شهر رشت شدم. بعد از يك سال تحصيلي در حوزه، به مدرسه علميه امام باقر(ع) مشهد كه به همت عالم نستوه حاج آقاي دياني بنيانگذاري شده بود، منتقل و در سال 1369 از آن جا وارد دانشگاه علوم اسلامي رضوي شدم و اين تحصيلات حوزوي روش بهتري در زندگيم ايجاد كرد.»
علي نصيري در فاصله 1362 تا 1377 در مشهد به فعاليتهاي ديگر علمي، تحقيق، تدريس و مطالعاتي مشغول بود. در همان دوران، سطوح عالي حوزه را به پايان رساند و در دروس خارج شركت كرد. در آن زمان بحث گرفتن مدرك در حوزه هنوز وجود نداشت. همين دليل باعث شد تا او در پي تحصيلات دانشگاهي باشد. خودش ميگويد: «براي يك راه طولاني برنامهريزي كردم. ابتدا تحصيلات دبيرستانم را كه ناقص مانده بود، به اتمام رساندم و ديپلم گرفتم؛ سپس وارد دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد در رشته اديان و عرفان شدم و بعد از اخذ مدرك ليسانس، بلافاصله در رشته علوم قرآني دانشكده الهيات دانشگاه تهران در مقطع كارشناسي ارشد به تحصيل پرداختم و مدرك اين دوره را نيز كسب كردم. در همين دوره مدارك دانشگاه رضوي تصويب شد و از آن جا نيز مدرك ليسانس ديگري در رشته علوم قرآن و تفسير گرفتم.»
علي نصيري در همان زمان در مشهد به تدريس دروس حوزوي و دانشگاهي پرداخت و به طور مستمر در دانشگاه رضوي حضور فعال و مديريت گروه قرآن را به عهده داشت. وي در اين بخش از فعاليتش، علاوه بر دعوت از علماي بزرگي مثل آيتالله معرفت، آيتالله سبحاني، آيتالله استادي، آيتالله واعظ زاده و دكتر حجتي به دانشگاه رضوي، بخش پژوهش اين دانشگاه را راهاندازي كرد. در آن سالها در بخش پژوهش اين دانشگاه چند مجله و كتاب از جمله كتاب «التفسير و المفسرون في ثويه القشيب» مرحوم استاد معرفت منتشر شد وي در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه تهران دانشجوي نمونه كشوري بود و در سال 1377 در مقطع دكترا در دانشكده الهيات دانشگاه تهران پذيرفته شد. اين بهانهاي بود تا براي ادامه تحصيل و بهرهبردن از محضر استاتيد بزرگ حوزه علميه قم راهي اين شهر شود. بنابراين، همزمان با ورود به دانشگاه الهيات دانشگاه تهران در آغاز سال 1378 وارد حوزه علميه قم شد و همزمان با تحصيل در دانشكده الهيات دانشگاه تهران، در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات ميرزا جواد تبريزي، سبحاني و معرفت شركت كرد. وي در مقطع دكترا نيز دانشجوي نمونه كشوري بود و اين مقطع را در سال 1382 به پايان رساند. رساله اين دوره با موضوع بررسي مكتب تفسيري صدرالمتألهين، توسط بنياد حكمت ملاصدرا به چاپ رسيد. به گفته خودش در اين سال پرونده تحصيل در حوزه و دانشگاه را تقريباً بست.
گفتگوي ما را با او بخوانيد:
از فعاليتهايتان بگوييد.
حدود 10 سال است كه در حوزه علميه قم فعاليت ميكنم. در اين مدت با مراكز مختلفي در حوزه قم و تهران همكاري داشتهام. در مراكزي مثل دانشكده علوم حديث، مركز جهاني علوم اسلامي، دايرة المعارف فقه اهلبيت(ع)، مركز فرهنگ و معارف قرآن، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، دانشگاه معارف اسلامي و برخي از مراكز تخصصي حوزه در قالب تدريس، تحقيق، و مديريت همكاري داشته و در برخي موارد اين هم كاري همچنان استمرار يافته است. در حال حاضر به طور متمركز در زمينه تحقيق و پژوهش در حوزههاي مختلف و به ويژه قرآن و حديث و در مقاطع مختلف دانشگاهي و حوزوي به تدريس اشتغال دارم. در حال حاضر مدير گروه قرآن و متون اسلامي دانشگاه معارف اسلامي و نيز عضو هيات رئيسه انجمن قرآنپژوهان حوزه علميه قم هستم و با بعضي از فصلنامههاي علمي و پژوهشي به عنوان هيأت تحريريه همكاري دارم. چندي است كه به لطف الهي موسسهاي را به نام «معارف وحي و خرد» تأسيس و كار تدوين تفسيري جامع را آغاز كردهام. از ديگر فعاليتها عضويت در كميته حديث حوزه است كه در آن براي پاياننامههاي سطح 4 و دكترا تصميمگيري ميشود. از ديگر فعاليتهاي قابل ذكر، طرحهاي آموزشي و پژوهشي مختلفي است كه به مراكز مختلف ارائه شده است از جمله آنها تدوين چند برنامه درسي است مثل برنامه درسي علوم حديث حوزه علميه قم در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد و تدوين برنامه درسي مقطع كارشناسي ارشد و دكتراي حديث و نيز همكاري در تدوين برنامه درسي علوم قرآن در جامعةالمصطفي و همكاري در تدوين برنامههاي درسي دانشكده علوم حديث و برخي ديگر از مراكز آموزشي و پژوهشي.
چرا وارد حوزه شديد و طلبگي را انتخاب كرديد؟
در همان نوجواني به مسايل ديني و مذهبي علاقه زيادي داشتم. به ياد دارم، روزي به دوستي كه بسيار به من نزديك و هم رازم بود، گفتم كه همه مشاغل به نوعي رويكرد دنيايي دارند و انسان را مشغول امور دنيوي ميكنند اما دو كار است كه رنگ و بوي آخرت را ميدهند و به نظرم خدايياند؛ يكي اينكه به جبهه برويم و به شهادت برسيم، ديگر اينكه به حوزه برويم و تحصيلات طلبگي داشته باشيم. اين در حالي بود كه در بين هيچ يك از بستگان يا اطرافيانم در روستا و محل زندگيام، اصلاً بحث و حرفي از طلبگي مطرح نبود.
از چه سالي به صورت جدي شروع به نويسندگي كرديد؟
از دوران تحصيل به لطف الهي قلم خوبي داشتم و انشايم بارها مورد تشويق قرار ميگرفت و پيش از ورود به حوزه در دوره دبيرستان مقالهاي در زمينه وحدت اسلامي نوشتم كه از سوي صدا و سيماي گيلان مورد تشويق قرار گرفت و نيز به خاطر مقالهاي ديگر با عنوان نامهاي به جانباز از سوي بنياد جانبازان تشويق شدم. اما كار رسمي تدوين مقالات علمي از سال 1372 و همزمان با بنيانگذاري بخش پژوهش دانشگاه علوم اسلامي رضوي آغاز شد. كه البته در اين بخش بايد از استاد فرزانه خود مرحوم آيتالله معرفت يادكنم زيرا تشويق ايشان در اين زمينه بسيار مؤثر بود. نخستين مقالهام «پژوهشي درباره آيه نفر» بود كه بعدها به صورتهاي مختلف حتي به زبان اردو انتشار يافت و ويراسته از آن را پس از ده سال در يادنامه «موسس حوزه» يعني شيخ عبدالكريم حائري با عنوان «پيام آيه نفر به حوزههاي علميه» منتشر ساختم. در سال 1375 كتاب «صيانة القرآن من التحريف» استادم آيتالله معرفت را ترجمه كردم و اين نخستين كتابم بود كه به صورت ترجمه با عنوان «تحريفناپذيري قرآن» انتشار يافت. اين كتاب متن درسي مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه است و انتشارات سمت آن را به چاپ رسانده. بعد از آن به طور پيوسته و متوالي به لطف الهي، كار تدوين مقالات را پي گرفته و تا الآن بيش از 110 مقاله در مجلات و فصلنامههاي مختلف ارايه كردهام كه كنگرهها و سمينارهاي مختلف، آنها را به صورت مستمر و مكرر چاپ كردهاند. حدود 25 عنوان كتاب نيز داشتهام كه حدود 5 عنوان ترجمه و بقيه تأليفاند.
همه به چاپ رسيدهاند؟
حدود 15 ـ 16 عنوان چاپ شده.
ترجمههاي شما به چه زباني است؟
از عربي به فارسي
به زبانهاي ديگر تسلط نداريد؟
انگليسي را در دانشگاه علوم اسلامي رضويه خواندهام و با آن آشنا هستم. چندي قبل براي كنفرانسي با عنوان «نقش قرآن در تحولات جهان معاصر» در دانشگاه آكسفورد دعوت شده بودم و مقالهاي را با همين عنوان تدوين كردم و قرار بود به زبان انگليسي در كنفرانس ارايه شود كه به خاطر مشكلات اخير و تيرگي روابط دو كشور اين سفر محقق نشد. به زبان عربي متون كهن و نوين تسلط كامل دارم و رسالههايي به زبان عربي را هدايت ميكنم. ميتوانم صحبت كنم، بنويسم و ترجمه كنم.
برجستهترين فعاليتي كه در تأليف يا ترجمه انجام دادهايد چيست؟
دو كتاب از بين كارهايي كه تا به حال انجام دادهام، برايم ارزشمندترند. نخست كتابي است با عنوان آشنايي با علوم حديث و دوم كتاب رابطه متقابل كتاب و سنت. كتاب نخست از بعد تأثيرگذاري در حوزهها ارزش خاصي دارد و اين يك فيض الهي در حق من بوده است. در سال 1381 از طريق معاونت پژوهشي حوزه علميه خواهران تدوين كتابي در زمينه حديث به من پيشنهاد شد و به لطف الهي در فاصلهاي كوتاه و در كمتر از يك سال موفق شدم دو جلد كتاب حديثشناسي را به اتمام برسانم و از درونمايه اين دو جلد، برگزيدهاي انتخاب كردم كه زحمت فراواني داشت. اين برگزيده را به نام «درسنامه علم حديث» به چاپ رساندم؛ كه در حوزه و دانشگاه تدريس ميشود. با اينكه اين كتاب در مدت زمان كوتاهي تدريس شده بود، ولي بلافاصله مورد استقبال فراوان قرار گرفت به گونهاي كه از همان سال تا الآن، به طور رسمي و به صورت متن درسي حوزه علميه خواهران در پايه ششم درآمده است. بعد، به فاصله كمتر از يك سال، معاونت آموزش حوزه علميه برادران قم از من خواستند تا در آن بازنگري كنم و متن درسي برادران در حوزه شود؛ اين كار را انجام دادم و كتابي به نام «آشنايي با علوم حديث» به چاپ رسيد. اين دو كتاب الآن در حوزه علميه برادران و خواهران به عنوان متن درسي پايه ششم حوزه تعريف شده است و افزون بر آن در برخي از مراكز آموزشي نظير مركز تخصصي حديث و جامعةالزهراء كه از آن به عنوان متن آزمون ورودي استفاده ميشود.
تفاوت خواهران و برادران در خواندن علوم و حديث چيست كه شما آن را براي برادران بازنويسي كرديد؟
نظام حوزه خواهران از بسياري جهات به آقايان نزديك است، اما به ملاحظه اينكه آنها زمان كمتري براي تحصيل و مطالعه دارند و با فرصت اندكي ميتوانند اين دوره را بگذرانند، تفاوتهايي در كتابها ديده شده و اين كتاب نيز بنابر ملاحظهاي، مختصرتر به چاپ رسيده است و در بازنگري آن تفاوت جنسيتي مطرح نبوده است.
كتاب شما، چه ويژگياي نسبت به كتابهاي مشابه دارد كه مورد توجه قرار گرفته است؟ با توجه به اينكه ما درباره علوم حديث آثار زيادي داريم.
اساساً در اين موضوع كم كار شده است. بزرگترين اشكال اين دانش اين است كه سازمان درستي ندارد. مباحث آن نامنسجم، به هم ريخته و آشفته است. خدمتي كه در اين كتاب انجام شده، اين است كه كل دانش و علوم حديث را به چهار بخش تقسيم كردهام. تاريخ حديث، مصطلح الحديث يا درايت الحديث، رجال الحديث و فقه الحديث. از ويژگيهاي ديگر آن، اين است كه در گذشته هندسه لازم در مباحث ديده نميشد. اما الآن كسي كه اين كتاب 300 صفحهاي را ميخواند، سازمان ذهني و انسجام فكري را در آن ميبيند. و به همين دليل، بسياري از طلبهها و دوستان فاضل از تدوين آن تشكر كرده و اظهار داشتهاند كه اين كتاب بسيار برايشان مفيد بوده است.
درباره بخشهايي كه گفتيد توضيح دهيد.
تاريخ حديث را به دو بخش شيعه و اهل سنت تقسيم و با هم مقايسه كرده و اين بخشها و خدمات شيعه و سني را به طور ادواري نوشتهام.
ادواري يعني چه؟
يعني اينكه دوره ما با آنها متفاوت است. مثلاً در ادوار حديث اهل سنت دوره اي به نام ممانعت از كتاب و تدوين حديث مطرح است كه چنين دورهاي در تاريخ حديث شيعه وجود ندارند.
بخش ديگر؟
دراية الحديث مجموعهاي است از اصطلاحات كه با مثالي آن را شرح ميدهم. در راهنمايي و رانندگي تابلوهايي را داريم براي نشانهگذاري. تابلو يك شكل است اما در حقيقت معنا و مفهوم جملهاي را نشان ميدهد. مثلاً با يك علامت ميگويد «ورود ممنوع». دانش مصطلحالحديث نيز اينچنين است مثلاً ميگويد كه حديث مرسل داريم. مرسل يك كد است و يك نشانه است كه فقدان اتصال در سند حديث را تبيين ميكند. بنابراين اصطلاحات حديث را دراية الحديث ميگوييم. بحث ديگري در حديث داريم كه سند حديث را مطرح ميكند، يعني از كسي كه حديث را بيان كرده، نقلقول ميشود تا به معصوم عليهمالسلام يا حديث قدسي ـ سخن خداوند تعالي ـ برسد. بررسي اسناد حديث مربوط به علم رجال است و قواعدي دارد. اين سه بخش در خدمت متن حديث قرار ميگيرند. مثل اينكه ميگوئيم" طلبالعلم فريضه علي كل مسلم". اين متن به توضيح نياز دارد و بايد شرح و توضيح آن را بدانيم. مثلاً مقصود از علم كه طلب آن در اين حديث واجب اعلام شده است، چه دانشي است؟ آيا دانش دين است كه تحصيل آن به هر مسلماني واجب است يا شامل فيزيك و رياضي يا حتي شيمي و ... هم ميشود؟ آيا مقصود از مسلم در اين حديث تنها مردانند يا آنكه وجوب طلب علم شامل زنان نيز ميشود. همه اينها به عنوان فقهالحديث مطرحاند. به هر حال كتاب حديثشناسي اين چهار دانش را به طور روشمند مورد بررسي قرار داده است.
چقدر لازم ميدانيد كه عموم مردم به طور تخصصي درباره حديث بدانند؟
حديث و متون حديثي، دومين منبع شناخت دين است. مثل اينكه بگوييم مردم چقدر به انرژي خورشيد نيازمندند. خوب اين نياز اساسي انسان است. در حوزه دينداري و شناخت اسلام هم همين طور است. احاديث به صورت گسترده در متون درسي ديني ما از دبستان تا دانشگاه حضور دارند. چنانكه در عموم خطابهها و سخنرانيها به متون روايي استناد ميشود. بسياري از فيلمها مذهبي تكيه به آنچه كه در روايت تاريخ آمده ساخته شدهاند.
شايد به يك معنا، روايت بيشتر از قرآن در زندگي مردم رواج داشته باشد. قرآن نقش كليدي دارد و روايات شرح و بسط آن است.
البته منظورم از دانستن حديث، به صورت تخصصي آن است و آيا لازم است مردم عادي تاريخ، سند و ... آن را بدانند؟
دانستن بسيار بهتر از ندانستن است. كتاب حديث شناسي و گزيده آن يعني آشنايي با علوم حديث تا حدودي فني و تخصصي است، اما عموم مردم هم ميتوانند از آن استفاده كنند. البته به اين فكر هستم كه بتوانم روي آن كار كنم تا بيشتر مورد استفاده عموم قرار گيرد. من معتقدم كه اين كتاب بركاتي داشته و يكي از آن بركات اين است كه توانستم بخشي از مباحث آن را توسعه دهم. بر اين اساس تاكنون دو عنوان ديگر در زمينه علوم حديث تدوين كردم كه هر دو جزو متون درسي جامعةالمصطفي است. يكي كتاب «آشنايي با جوامع حديثي شيعه و اهل سنت» كه در مقطع كارشناسي ارشد تدريس ميشود و ديگري «تاريخ و منابع حديثي» كه در مقطع كارشناسي در اين مركز به عنوان متن درسي مورد استفاده قرار ميگيرد. مخاطبان اين كتاب اهل سنتاند. افزون بر اينها دو كتاب ديگر در زمينه معيارهاي نقد و مباني فهم حديث در دست تدوين و تكميل دارم.
چرا مخاطب آن اهل سنتاند؟
در مركز جهاني، طلاب از هشتاد كشور درس ميخوانند در اين مركز شماري از اهل نست به تحصيل اشتغال دارند.
براي يادگيري حديث چه تفاوتي دارند شيعه باشند يا سني؟
زماني كه ما كتابي را در فضاي شيعي مينويسيم، طبيعي است كه به منابع حديثي اهل سنت نقد ميزنيم مثلاً ميگوييم كتاب سعيد بخاري كه به اعتقاد اهل سنت مقدسترين كتاب بعد از قرآن است از لحاظ متن و ساختار مشكل دارد و مثلاً يكي از اشكالاتش اين است كه چرا به حديث غدير بياعتنا بوده و چرا به جايگاه اهل بيت(ع) اهتمام چنداني نشان نميدهند و بسياري از اسرار تاريخي صدر اسلام را سانسور كرده است. البته وقتي مخاطب اهل سنت باشند،ادبيات اين نقدها تغيير مي كنند. اين به معني اين نيست كه حق را نگوييم، اما زبان كمي نرمتر است و اين بيشتر به لحاظ اخلاقي است. زيرا زبان و نوع بيان براي مخاطب مهم است. به لطف الهي و در راستاي مطالعات حديثي موفق شدم برنامه آموزشي مركز تخصصي حديث حوزه علميه قم و برنامه حديثي جامعةالمصطفي را بنويسم.
برنامه حديث چيست؟
منظور برنامه درسي در مقطع كارشناسي رشته علوم حديث است كه چند سالي است مركز تخصصي آن در حوزه علميه قم تأسيس شده است. البته در تدوين برنامه درسي دوره كارشناسي ارشد علوم حديث كه در حوزه به سطح سه معروف است، نقش زيادي داشتهام. افزون بر آن برنامه كارشناسي كه در دانشگاه علوم حديث تنظيم شده بود را بازسازي كردم. به اضافه اين كه برنامه حديث مركز جهاني تا دكترا را هم تنظيم و براي رشتههاي قرآني طرح تهيه كرده و سرفصل نوشتم. همه اينها به بركت همان كتابهايي بود كه گفتم.
اين برنامهها مخصوص حوزه بودند؟
هم حوزه و هم دانشگاه.
با توجه به اشرافي كه به موضوع حديث داريد، سنديت و صحت احاديث قدسي را چه طور به دست ميآوريد؟
بعضي در تعريف حديث قدسي ميگويند محتواي آن از خداوند و لفظ آن از پيامبر است. در حالي كه اين نظر نادرست است و بايد بگوييم در حديث قدسي هم لفظ از خداست و هم محتوا. ثانياً احاديث قدسي مانند ساير احاديث براساس موازين مربوط به سند و متن مورد بررسي قرار ميگيرند و تنها تفاوت آنها با ساير احاديث در آن است كه ساير احاديث به معصوم ختم ميشوند، اما احاديث قدسي به خداوند منتهي ميشوند.
پس تفاوت آن با قرآن چيست؟
قرآن بعد اعجاز دارد، يعني ساختار لفظي آن به گونهاي بيان شده كه ديگران در اين سطح قادر به ارائه گفتار مشابه نيستند. اما حديث قدسي اين التزام را ندارد و فاقد اين ويژگي است و ساختار لفظي آن فرابشري نيست.
تشخيص اينكه از كجا آمده و سند آن كدام است، چگونه است؟
در اين احاديث، خداوند با انبياء گذشته و پيامبر ما صحبت كرده. و اين دسته از روايات از رهگذر جوامع حديثي به دست ما رسيده است. فرض كنيم كه خداوند با داوود نبي(ع) صحبت كرده و اين گفتار به وسيله سلسله اسناد، از شماري از روايان احاديث به نقل از معصوم عليهالسلام، از پيامبر، از داوود نبي و از خداوند به دست ما رسيده. اينگونه سند حديث مشخص و سلسله اسناد، نهايتاً به خداوند وصل ميشود. از جمله احاديث قدسي معروف حديث سلسلة الذهب است كه امام رضا(ع) آن را نقل فرمود.
چندي پيش مسالهاي با اين عنوان مطرح شده بود كه سخنان پيامبر وحي نيستند، نظر شما در اين باره چيست؟
بعد از طرح اين شبهه تدوين كتابي در نقد آن را در دستور كار خود قرار دادند، و تاكنون بيش از 300 صفحه در اين باره نوشتهام كه به اميد خدا با عنوان «متافيزيك قرب و وصال يا متافيزيك بُعد و فراق» منتشر خواهد شد. بخشي از محتواي اين كتاب تا الآن به صورت پنج مقاله در مجلات پژوهشي مختلف كشور به چاپ رسيده است به جز نقدهاي عقلي و درون قرآني، نقدهاي فراواني به اين تفكر وارد است كه نشان ميدهد در سخنان پيامبر(ص) با گفتار خداوند در قرآن تفاوتهاي اساسي وجود دارد. به عنوان مثال پيامبر (ص) درباره سخنان خود ميفرمايد: «من كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار». اين جمله هم در منابع تشيع و هم اهل سنت مكرر نقل شده و جزء روايات متواتر لفظي است. به اين معنا كه اگر كسي به من (پيامبر) دروغ ببندد، بايد خودش را براي آتش مهيا سازد. اما درباره قرآن هرگز اين تعبير را نداشت. بلكه درباره قرآن فرموده: «من فَسَّرَ القرآن برأيه فليتبوأ مقعده من النار». يعني اگر كسي قرآن را تفسير به رأي كند، بايد خودش را براي آتش آماده سازد. در اين جا درباره قرآن ميگويد تفسير به رأي يعني تحريف معنوي حرام است، اما درباره گفتار خود دروغسازي يعني تحريف لفظي را ممنوع اعلام فرموده. چرا پيامبر (ص) درباره سخنان خودش ميگويد اگر كسي تحريف لفظي كند بايد براي آتش مهيا شود ولي درباره قرآن ميگويد تحريف معنوي مستوجب آتش است؟ زيرا پيامبر(ص) درباره قرآن نگران تحريف لفظي نيست و ميداند كسي نميتواند به قرآن چيزي اضافه كند، چون سخن خداوند است و اعجاز دارد. چنانچه در خود قرآن آمده است اگر در من ترديد داريد، يك سوره مثل من بگوييد. اما سخن پيامبر آسيبي دارد كه قرآن ندارد و آن آسيب جعل است. جعل يعني ديگران هم ميتوانند سخني هم سطح آن بسازند و در لابلاي جمله قرار دهند و كسي هم متوجه آن نشود. اين نشان ميدهد سخن پيامبر مانند قرآن اعجاز ندارد و ديگران هم ميتوانند مثل آن را بسازند. بنابراين، اگر قرار باشد قرآن سخن پيامبر باشد، از يك مغز و يك زبان و يك كلام و يك ساختار ميجوشد و ميطراود. چطور ميشود در بخشي از سخنان كه حديث است، نگران است و ميگويد جعل ميكنند ولي وقتي به قرآن ميرسد ميفرمايد نميتوانند جعل كنند. اگر هر دو مثل هماند و هر دو كلام پيامبر، چرا قرآن جعل نميشود؟ اشكالات اين نظريه بسيار است و من همه جوانب آن را نقد كردهام كه در اين جا نميگنجد.
شايد اين نظريه برگردد به مساله عقول و تفاوت آن با خيال و درجاتي كه دارد.
اتفاقاً در كتابم به اين مساله اشاره كردهام. اين تفكر كه قرآن را سخن پيامبر ميداند به مقايسه وحي به شعر اشاره دارد. در حالي كه شعر دستاور عنصر خيال است به همين دليل گفته ميشود زماني كه قوه خيال شاعر تقويت ميشود، شعر ميگويد. لذا مبالغه و توهم در شعر زياد است. بسياري از اوقات ممكن است شعر مطابق با واقع هم نباشد، پس چطور با متن وحياني كه سخن خداست، قابل قياس خواهد بود؟ خود قرآن ميفرمايد اين كتاب هزل و شوخي نيست، باطل در آن راه ندارد و ذرهاي ضلالت و گمراهي در آن نيست؛ حتي در يك جاي قرآن هم نميتوان گزافهگويي خلاف واقع و مبالغه ديد. آيا ميشود از شاعر انتظار داشت كه درباره گزارههاي علمي صحبت كند؟ و اين در حاليست كه قرآن، هزار و چهارصد سال پيش از اسرار علمي پرده برداشته شده است؟
البته منظور از عقولي كه گفته شد، راه عقلي نبوده و منظور عقل فعال است كه مراتب آن با خيال و اوهام تفاوت دارد و شايد منظور ملائكهاند؟
بله ما يك بحث قوه خيال و توهم داريم كه در كنار قوه عقليه و شهويه و غضبيه قرار دارد و همان است كه خداوند در وجود آدمي ميگذارد كه از او مثل شعر، قصه و داستان و ... تراوش ميكند. اما بحث عقولي كه فلاسفه مطرح كردهاند، بحث ديگري است، مثل عقول عشره و عقل فعال. ميگويند منظور از عقل فعال در مباحث عقلاني، همان جبرئيل در مباحث وحياني است. اگر اينگونه هم باشد، ما بايد بپذيريم كه قرآن سخن جبرئيل است كه اين فرضيه هم مردود خواهد بود. قرآن خود ميفرمايد: «انه تنزيل رب العالمين نزل به الروح الامين علي قلبك» يا «انا سنلقي عليك قول ثقيلاً». بحث جبرئيل نيست او فقط يك فرشته واسطه است.
درباره كتابهاي ديگرتان بگوئيد.
كتاب ديگري كه به نظرم كتاب خوبي است و به عنوان كتاب سال حوزه در سال گذشته شناخته شد؛ كتاب «رابطه متقابل كتاب و سنت است» كه در حدود 700 صفحه تنظيم شده و بعد علمياش بسيار بالاست. اين كتاب مبتني بر يك نظريه است كه كرسي آن هم در قم برگزار شد. كه افزون بر سايت مربوط به كرسيهاي نقد و نظريهپردازي در پايان كتاب هم آمده است. تاكنون دو جلسه در نقد بررسي اين كتاب در انجمن قرآن پژوهي حوزه علميه قم و نمايشگاه بينالمللي قرآن برگزار شده است.
اين نظريه چه بود؟
كتاب و سنت در كنار هم، و در تعامل متقابل و نه در تقابل با يكديگر تصويري جامع و كامل از دين ترسيم ميكنند. اين كتاب در پي پژوهشي دراز مدت فراهم و تدوين شده است.
سنت را در اين كتاب چگونه تصور كردهايد؟
سنت يكي از چهار منابع اجتهاد است. در بين اين چهار منبع، كتاب، سنت، عقل، اجماع، كتاب و سنت مهمترند. يعني قرآن و حديث. در اين كتاب سه نقش براي سنت در برابر قرآن تعريف شده است. كه تقرير، تبيين، نوگستري. تقرير يعني سنت آموزههاي قرآن را تأييد ميكند. مثلاً اگر قرآن ميگويد خدا هست، سنت هم همين را ميگويد. ديگر نقش تبيين يا تفسير است؛ مثلاً اگر قرآن ميگويد نماز بخوانيد يك حكم كلي است دربرابر سنت تمام احكام و جزئياتش را بيان ميكند و سومين نقش سنت، نقش نوگستري است. چون بعضي از معارف در حوزه و قلمرو كار قرآن نبوده، لذا درباره آن سكوت كرده و در حوزه سكوت نقش خود را به سنت داده. بنابراين جامعيت دين را بايد در اين دو حلقه ديد. بخشي در قرآن و بخشي در سنت. اين كتاب بحثهاي دقيقي دارد و از نظر محتوا و متن در مراكز مختلف كشور و در مقطع دكتري مورد استفاده قرار ميگيرد.
سكوت قرآن در كجاست؟
به عنوان مثال قرآن درباره پيامبران ميفرمايد: «منهم من قصصنا عليك و منهم من لم نقصص عليك» بعضي از انبياء گذشته را نام برده و بعضي را نام نبردهايم. يعني درباره بسياري از پيامبران قرآن سكوت كرده است و بر اين اساس، در قرآن فقط نام 28 پيامبر آمده؛ آن هم برخي از آنان با صفت بيان كرده است. نيز به اذعان شماري از صاحبنظران همچون علامه طباطبايي قرآن از پرداختن به مسأله اثبات صانع سكوت كرده است، اما در روايات به اثبات صانع پرداخته شده و بخشي از روايات بيانگر مناظرات اهل بيت(ع) با زنادقه در اين باره است. مرحوم كليني بخشي از آنها را در فصل التوحيد كتاب كافي آورده است.
درباره آثارتان در حوزه هنر بگوييد.
يكي از كتابهايي كه توفيق آن را داشتهام كتاب "هنر و قرآن" است. كه هنر از منظر دين را مورد بررسي قرار داده است. در اين كتاب درباره هنر نمايش، موسيقي، قصه و مجسمهسازي از منظر قرآن و و روايات گفتگو شده است. در اين كتاب اثبات كردهام كه هيچ يك از مقولات هنر در ذات خود مورد نكوهش نيستند، حتي در موسيقي كه مورد توهم است و اينكه آنچه هنر را مورد نكوهش ميسازد، در لوازم و ملابسات آن است. به تعبير ديگر چيزهايي در حاشيه آن قرار ميگيرند كه دين آنها را مورد نكوهش قرار ميدهد.
حتي مجسمهسازي؟
بله، در اين مورد، شواهدي آوردهام و شهيد مطهري هم بيان كرده است. چون در روزگار قديم مجسمههاي حيوانات و چيزهايي كه روح دارد به صورت بت در ميآمد و وسيلهاي ميشد براي بتپرستي. از اين جهت مجسمهسازي موجودات ذي روح تحريم شد. در روزگار ما و در جامعه ديني كه كسي بت نميپرستد، ديگر تحريم آن معنا ندارد.
اگر به اين ديد به هنر نگاه شود بسياري از آنچه حرام بوده ميتواند حلال باشد.
بايد معني آن روشن باشد.
موسيقي تا به حال حرام بوده در حالي كه همين ديد باعث شده اين موضوع تغيير كند.
سه نظريه راجع به موسيقي مطرح است. حرمت مطلق، حليت مطلق و تقسيم آن به حلال و حرام. خود قرآن موسيقي دارد.
موسيقي امروز همان موسيقي است كه در قرآن است؟
خير، همان نيست اين پاسخ كلي است و سئوال شما را بايد بطور مصداقي پاسخ داد. موسيقي كه فقها حرام ميدانند موسيقي موافق مجالس لهو و لعب است، چه آوايي و چه ابزاري. يعني اگر موسيقي انسان را به غفلت اندازد و دل را از ياد خدا و معنا و حقيقت دور و به سمت شهوت و دنيا مايل كند، حرام است. اما اگر موسيقي روح را به اهتزاز وادارد و به سوي معنويت و تعالي روحي سوق دهد، ديگر حرام نيست و موسيقي سنتي ايران اينگونه است؛ واقعاً هم همين طور است. زماني كه اشعار مولوي و حافظ با آواي داوودي، حتي در ابزار موسيقي جاي ميگيرند جز اينكه انسان را به ياد خدا و معنويت اندازند چيز ديگري نيستند. شاهد مدعا آن كه هرگز اهل شهوت در مجالس لهو و لهب از اين نوع موسيقي كه با حزن همراه است، استفاده نميكنند.
با توجه به اين گفته شما، ابزار موسيقي تا زماني كه صوت بر آن نيامده و خوانندهاي نميخواند، مربوط به مجالس لهو است و بنابراين آنچه اثر ميگذارد، محتواي اشعار است، نظر شما چيست آيا ميتوان اين مرز را جدا كرد؟
حكم برخي از موارد موسيقي روشن است مثل آوازخواني زنان كه به صورت مطلق حرام است و تنها در مجلس عروسي آن هم در صورتي كه مردان صداي آنان را نشوند اجازه داده شده است. آن دسته از نواها و آوازها كه در آنها به فسق و فحشا دعوت شود نيز به اتفاق فقها حرام است. اينها قواعد روشن درباره موسيقياند. حالا اگر خواننده مرد باشد و محتوايي كه ميخواند نيز قبيح نباشد و به گناه و شهوت دعوت نكند يا حاوي مطالبي عليه خدا و انبياء نباشد، ديگر حرمت موسيقي آوايي يا ابزاري معنا ندارد. اين نوعي ابتهاج است كه البته بعضي از فقها در آن احتياط ميكنند و مطلق موسيقي را حرام ميدانند. اما به نظر ميرسد، دليلي بر حرمت اين نوع موسيقي كه انسان را به سمت گناه نميبرد و از ياد خدا و معنويت غافل نميكند، نداريم.
با اين توضيحات شما بسياري از مصاديق امروز حرام است!
در موضوعات مصداقي بايد به مصداق مراجعه كرد. در بعضي بايد گفت كه فقيه نظر دهد. البته اين مشكل وجود دارد كه اساساً آيا تشخيص مصاديق بر عهده فقيه است يا اين كه تعيين مصداق با عرف است. بعضي از بزرگان ميگويند با عرف است و فقيه نبايد دخالت كند. اما ديده شده بعضي از فقها گاهي روي مصداق موسيقي هم نظر دادهاند. مثل نظر امام درباره موسيقي كه به مناسبت شهادت شهيد مطهري به اجرا در آمد و برخي در حليت ان ترديد كرده بودند، اما امام از آن دفاع كردند. اما معمولاً مصاديق را عرف تشخيص ميدهد و فقه كليت را بيان ميكند.
از ديگر آثارتان بگوييد.
در سال 1374 كتابي در زمينه مسائل و مشكلات روحانيت نگاشتم با عنوان «سازمان روحانيت، كاستيها و بايستگيها» بخشهايي از كتاب به صورت مقالات مختلف انتشار يافته است. نظير مقاله «كاستيها و بايستگيهاي تبليغ» كه در يادنامه آيتالله العظمي بروجردي با عنوان «شكوه فقاهت» منتشر شده است. با اين حال انتشار كامل كتاب را به مصلحت حوزهها ندانستم.
سازمان روحانيت چيست؟
تشكيلاتي است با قدمت تاريخي همزاد با رسالت پيامبر اكرم(ص) كه گروهي اجتماعي از كارشناسان و مبلغان ديني كه بعدها به نام روحانيت ناميده شدند را در خود جاي داده است. من در اين كتاب به ترتيب نظام مديريت، نظام مالي، نظام آموزش، نظام پژوهش و پايگاه اجتماعي روحانيت مورد بررسي قرار داده و در كنار برشمردن نقاط قوت، كاستيهاي آنها را برشمردهام.
كتابهاي ديگر؟
كتاب ديگر تفسير موضوعي قرآن است كه به طور جمعي و گروهي نوشتهايم و در دانشگاه تدريس ميشود. كتاب ديگر «همسرگزيني» است كه بيشتر براي مخاطبان جوان است و مباحث امروز و مشكلات جوانان و راهحلها و پيشنهادها در آن مطرح شده و در دست انتشار است. در حوزه كار تفسير، كتابي را با عنوان «روششناسي تفسير» در دست انتشار دارم كه بر مبناي آن حدود 20 كارگاه در دانشگاههاي مختلف برگزار شده است.
روششناسي تفسير يعني چه؟
اينكه آيات قرآن را چگونه و با چه سيستمي ميشود تفسير كرد. براي تفسير سوره 10 مرحله طرح كردهايم و براي تفسير آيه 8 مرحله، كه اگر اين مراحل به دقت اجرا شود، بسياري مداليل و مفاهيم آيات روشن خواهند شد. بر اساس اين طرح مقدمات تدوين تفسيري جامع را در دستور كار خود دارم.
چگونه؟
براساس اين طرح آيات قرآن در قالب هشت مرحله و گام تفسير ميشوند كه عبارتند از: 1. مفاهيم واژهها، 2. نكات ادبي، 3. نكات بلاغي، 4. ساختار دروني آيه، 5. ساختار بروني آيه، 6. تفسير آيه، 7. پيامها و نكتهها، 8. بررسي روايات . البته اگر آياتي داراي سبب يا شأن نزول يا داراي فضيلتي خاص باشند به طور جداگانه مورد بررسي قرار ميگيرند.
اين علم تفسير با علم هرمنوتيك امروزي متفاوت است؟
در بخشي با هم مشتركند. بعضي از قواعد آن مثلاً اينكه براي فهم متن از خود متن كمك گرفته شود يا اينكه براي فهم آن به افق جهان شناخت متكلم توجه شود. مثلاً براي فهم كلام خدا بايد فهميد كه خدا صاحب سخن است. يا اينكه ميگويد بايد به تاريخ صدور متن و شرايط آن توجه كرد. اين در مورد قرآن هم صادق است چنان كه در تفسير از سبب و شأن نزول آيات سخن به ميان ميآيد. اما بعضي از ديدگاههاي هرمنوتيك با تفسير نميسازند مثل جايي كه گفته ميشود متن سيال است و مراد متكلم در متن حضوري ندارد، صاحب سخن بريده شده و شرايط زمان و مكان فرق كرده. بعضي اين نظريه را در قرائتپذيري متون ديني ياد كردهاند؛ در حالي كه ما اين ديدگاه را مردود ميدانيم و معتقديم كه قرآن سخن خداست و صاحب سخن از الفاظ آن به طور مشخص معاني و مفاهيمي را ارايه كرده كه مفسر بايد بكوشد آن را به دست آورد.
بيشتر چه كتابهايي ميخوانيد؟
بيشتر كتابهايي كه در حوزه قرآن و حديثاند، كتابهاي مربوط به كلام، عرفان، سيره اهلبيت و كتابهاي تاريخي را ميخوانم. در اين بين به كتابهاي تاريخي علاقه بسيار دارم، خصوصاً تاريخ ايران معاصر. خواندن زندگي رجال بزرگ سياسي و اجتماعي درسهاي بسياري دارد و معتقدم بايد مطالعات تاريخي را حفظ كرد. مجلاتي كه برايم ارسال ميشوند، بخش ديگر مطالعاتم را تشكيل ميدهند. و نيز مطالب و محتواي سايتهاي مفيد را نيز مورد مطالعه قرار ميدهم.
به شعر هم علاقهمنديد؟
بسيار زياد.
كدام شاعر را دوست داريد؟
حافظ و سعدي و مولوي؛ خصوصاً سعدي.
خودتان هم شعر ميگوييد.
دوران طلبگي و جواني ميگفتم اما مدتهاست كه نميگويم.
چقدر در روز مطالعه ميكنيد.
در طول سال، تعطيلي به معناي كنار گذاشتن كتاب و دفتر ندارم. حتي در بسياري از مسيرهاي رفت و آمد كارهاي علمي انجام ميدهم و مشغول نوشتن مقاله با دستگاه رايانهام هستم. فكر ميكنم عمر كوتاه است و بايد تا آنجايي كه ميشود از آن استفاده كرد. حتي مقابل تلويزيون هم مطالعه ميكنم، زماني هم كه در مؤسسه خود يا دانشگاه مشغول مطالعه و تحقيقم، راديو روشن است.
آثارتان را آسيبشناسي هم كردهايد؟
هنوز خير، اما ميدانم كه از لحاظ استقبال از آثارم، برخي از كتابهايم، كتاب درسياند و بعضي ديگر مثل "هنر در قرآن" نيز از اقبال خوبي برخوردار بودهاند. در فكر اين كار هستم كه بعضي از قسمتهاي كتابهايم را بازشناسي و بازنويسي كنم.
مقالات اخلاقی و عرفانی
1. نقش الگوها در تربیت، مجموعه مقالات کنگره امام علی(ع)، 1374.
2. نقش خانواده در تربیت فرزندان، سمینار نظام خانواده در اسلام، گرمسار، 1374.
3. مبانی اخلاق نظری از دیدگاه ملامهدی نراقی، مجموعه مقالات کنگره فاضلین نراقی،1380.
4. دعا در مکتب علوی، دانشنامه امام علی(ع)، 1380.
5. ویژگیهای اخلاق علمی آیهالله معرفت، گلستان قرآن، شماره 199، 1383.
6. نقد آموزههای صوفیه از منظر امام صادق(ع)، فصلنامه کتاب نقد، شماره 39، 1385.
7. عشق مجازی از منظر عرفان اسلامی، فصلنامه کتاب نقد، شماره 43، 1386.
8. ماهیت و شاخصههای رویکردهای نوین عرفانی، همایش عرفان و معنویتهای نوگرا، 1387.
9. خودشیفتگی آفت کمال انسانی، 1387.
مقالات کلامی
1. کاستیها و بایستگیهای تبلیغ، شکوه فقاهت (یادنامه آیتالله بروجردی)، 1379.
2. هنر موسیقی از نگاه کتاب و سنت، مجموعه مقالات کنگره بینالمللی هنر، 1381.
3. پژوهش در حوزه و چالشهای آن، فصلنامه پژوهش و حوزه، 1381.
4. علامه مجلسی و نقد دیدگاههای فلسفی، فصلنامه علوم حدیث، شماره 26، 1381.
5. سیره سیاسی امام علی(ع)، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 31، 1384.
6. پیوند ناگسستنی خاتمیت با ولایت، فصلنامه کتاب نقد، شماره 38، 1385.
7. دکترین مهدویت، پرسشها و چالشها، همایش مهدویت، 1385.
8. بازکاوی قرائتهای مختلف از پدیده منجیگرایی و آرمان شهری، (مقالات همایش مهدویت)، 1385.
9. پیامبر تفسیرگر دین، همایش گفتگوی ادیان، 1383.
10. نگاهی به پدیده انتظار و آثار حیاتبخش آن، فصلنامه انتظار، شماره 24، 1387.
11. اباحهگری آفت دینداری، فصلنامه کتاب نقد، شماره 40، 1385.
12. نقش عاشورا در بازسازی مفاهیم دینی، فصلنامه کتاب نقد، شماره 41، 1385.
13. آموزش و پرورش، بازکاوی چالشها و کاستیها، فصلنامه کتاب نقد، شماره 45، 1386.
14. استاد معرفت و دفاع از حریم ولایت، معرفت قرآنی (مجموعه مقالات کنگره استاد معرفت)، 1387.
15. جغرافیای سیاسی جهان در عصر ظهور، مجموعه مقالات همایش دکترین مهدویت، 1387.
16. کارکرد عدالت در تعاملات اجتماعی، فصلنامه انتظار، شماره، 1387.
17. نقد نظریه فرزند انگاری خداوند، 1388.
18. بایستگیهای زعامت دینی، 1388.
19. روحانیت و جوانان، 1388.
مقالات حدیثی
1. نگاهی به کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل، فصلنامه علوم حدیث، شماره 14، 1378.
2. معیارهای نقد احادیث از نگاه علامه طباطبایی، مرزبان عقل و وحی (یادنامه علامه)، 1381.
3. علامه مجلسی و تعامل با روایات تفسیری، فصلنامه علوم حدیث، شماره 22، 1380.
4. معرفی پایاننامههای حدیثی، فصلنامه علوم حدیث، 1381.
5 . کتاب «احادیث اهل البیت» در خور ستایش، فصلنامه علوم حدیث، شماره 21، 1380.
6 . بررسی شرح صدرالمتالهین بر اصول کافی، فصلنامه علوم حدیث، شماره 24، 1381.
7. سیمای امیرالمؤمنین(ع) از منظر نهجالبلاغه، فصلنامه شیعهشناسی، شماره 10، 1384.
8. اقتراح بررسي معيارهاي نقد حديث ، فصلنامه شيعهشناسي، شماره 11، 1384.
9. فلسفه علوم حدیث، فلسفههای مضاف (مجموعه مقالات همایش بزرگداشت استاد آشتیانی)، 1385.
10. تبارشناسی روایات طبی، فصلنامه انجمن قرآن و حدیث، شماره 4، 1387.
11. حدیث ذباب آموزهای طبی یا حدیثی مجعول، فصلنامه علوم حدیث، شماره 42، 1386.
12. نقل به معنا از نگاه علامه شعرانی، مجموعه مقالات همایش علامه شعرانی، 1387.
13. نقد و بررسی کتاب مراه العقول، مجموعه مقالات کنگره بینالمللی ثقهالاسلام کلینی، 1387.
14. نقد و بررسی روایات هاروت و ماروت، فصلنامه علوم حدیث، شماره 49ـ50، 1388.
15. قرآن و علوم حدیث، دانشنامه قرآنشناسی، در دست انتشار.
مقالات قرآنی
1. جری و تطبیق در تفسیرالمیزان، فصلنامه داخلی دانشگاه رضوی، 1375.
2. پژوهشی پیرامون آیه نفر، فصلنامه داخلی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1375.
3. تفسیر به رأی، فصلنامه داخلی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1377.
4. روزه از منظر کتاب و سنت، ماهنامه گلستان قرآن، 1383.
5. مرز تحدی، فصلنامه اندیشه حوزه، 1376.
6. تفسیر به رأی، فصلنامه داخلی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره 4.
7. تاویل قرآن از نگاه تحقیق(1) فصلنامه بینات، شماره 16، 1377.
8. تاویل قرآن از نگاه تحقیق(2) فصلنامه بینات، شماره 17، 1377.
9. ضوابط تاویل، فصلنامه بینات، شماره 18، 1378.
10. استواران در علم و تاویل قرآن، فصلنامه بینات، شماره20، 1378.
11. جستاری در قرآنپژوهی از نگاه امامخمینی، فصلنامه بینات، شماره22و23، 1378.
12. معرفی کتاب التفسیروالمفسرون از آیتالله معرفت، فصلنامه بینات، شماره 20، 1378.
13. درآمدی بر زیباشناسی از نگاه قرآن، فصلنامه اندیشه حوزه، شماره 14، 1378.
14. انگیزههای مخالفت با مقولههای هنری در بوته نقد، فصلنامه اندیشه حوزه، شماره 15، 1387.
15. کاستیها و بایستگیهای سازمان روحانیت، فصلنامه اندیشه حوزه، شماره 15، 1378.
16. عوامل پیدایش اختلاف قرائات، فصلنامه بینات، شماره 26، 1379.
17. تجلی قرآن در نهجالبلاغه، فصلنامه بینات، شماره 28، 1379.
18. قرآن و زبان نمادین، فصلنامه معرفت، شماره 35، 1379.
19. رابطه متقابل کتاب و سنت، فصلنامه علوم حدیث، شماره 15، 1379.
20. نقد نظریه نسخ از آیتالله خویی، فصلنامه بینات، شماره 31، 1380.
21. مبانی تفسیر عرفانی امامخمینی، مجموعه مقالات کنگره امامخمینی و عرفان، ج 5، 1381.
22. ماهیت و مراتب وحی از نگاه صدرالمتالهین، فصلنامه قبسات، شماره 29، 1382.
23. راز جاودانگی قرآن(1ـ3)، دو هفتهنامه گلستان قرآن، شماره 167ـ 169، 1382.
24. علامه شعرانی قرآنپژوهی فرزانه، فرزانه ناشناخته (یادنامه علامه شعرانی)، 1382.
25. پیام آیه نفر به حوزههای علمیه، موسس حوزه (یادنامه شیخعبدالکریم حایری)، 1383.
26. زبان قرآن، مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت ملاصدرا، بنیاد حکمت ملاصدرا، 1382.
27. آثار باستانی، دائرهالمعارف قرآن، 1382.
28. آتش بس، دائرهالمعارف قرآن، 1382.
29. آلموسی و آلهارون، دائرهالمعارف قرآن، 1382.
30. آدم ربانی، دائرهالمعارف قرآن، 1382.
31. اذيت، دائرهالمعارف قرآن، 1383.
32. اتحاد، دائرهالمعارف قرآن، 1383.
33. اختلاف، دائرهالمعارف قرآن، 1383.
34. احد، دائرهالمعارف قرآن، 1383.
35. اشراط الساعه، دائرهالمعارف قرآن، 1384.
36. اسيد بنحضير، دائرهالمعارف قرآن، 1383.
37. امت، دائرهالمعارف قرآن، 1385.
38. اهل کتاب، دائرهالمعارف قرآن، 1385.
39. مکی و مدنی، دانشنامه قرآنشناسی، 1385.
40. رابطه قرآن و سنت، دانشنامه قرآنشناسی، 1386.
41. نگاهی به کتاب صیانه القرآن من التحریف، فصلنامه بینات، شماره 44، 1383
42. ویژگیهای بیانی قرآن، فصلنامه پژوهش و حوزه، شماره 19-20، 1383
43. ماهيت ماورايي قرآن از نگاه صدرالمتالهين، فصلنامه مقالات و بررسيها، 1384
44. مبانی تفسیر موضوعی، فصلنامه اندیشه نوین دینی، شماره 3، 1384
45. ماهيت و مؤلفههاي تفسير به رأي از نگاه امامخميني، فصلنامه طلوع، 1385
46. ويژگيهاي قرآن از نگاه امامخميني، فصلنامه شیعهشناسی، 1385
47. ماهيت ماورايي قرآن از نگاه امام خميني ، همایش بزرگداشت اندیشههای قرآنی امام، 1385
48. نقش مباني كلامي در فهم و تفسير آيات قرآن، فصلنامه اندیشه نوین دینی، شماره 4 و 5، 1385.
49. رخدادهاي آخرالزمان از نگاه قرآن، فصلنامه انتظار نور، 1385.
50. بررسي تطبيقي ترجمههاي بيستگانه قرآن، فصلنامه بینات، 1385.
51. فلسفه علوم قرآنی، فصلنامه قبسات، شماره 39-40، 1385.
52. مولفههای اعجاز بیانی قرآن، همایش زیباشناسی قرآن، 1385.
53. روششناسی شیوه راغب اصفهانی در کتاب مفردات، همایش قرآن و نیازهای جامعه، 1385.
54. رویکرد علمی به قرآن، ضرورتها و چالشها، فصلنامه قرآن و علم، شماره 1، 1386.
55. ملاصدرا و رویکرد فلسفی به قرآن، همایش ملی قرآن و علوم، 1385.
56. کربلایی کاظم و تحریفناپذیری قرآن، مجموعه مقالات همایش کربلایی کاظم ساروقی، 1386.
57. اعجاز قرآن از منظر علامه بلاغی، مجموعه مقالات کنگره علامه بلاغی، 1387.
58. نقد و بررسی مقاله قرآن و علم دائرهالمعارف لیدن، فصلنامه قرآن و مستشرقان، شماره 3، 1387.
59. نقد و بررسی کتاب التمهید فی علوم القرآن، معرفت قرآنی (مقالات کنگره استاد معرفت)، 1387.
60. بررسی تطبیقی قرآن و کتاب مقدس، فصلنامه قبسات، شماره 44، 1386.
61. شهید مطهری و عشق به قرآن، مجموعه مقالات همایش اندیشههای قرآنی شهیدمطهری، 1387.
62. اعجاز قرآن از منظر شهیدمطهری، مجموعه همایش اندیشههای قرآنی شهیدمطهری، 1387.
63. بهشت و ثواب، دانشنامه قرآنشناسی، 1387.
64. قرآن و علوم حدیث ، دانشنامه قرآنشناسی، 1387.
65. معرفی تفسیر ملاصدرا، دانشنامه تشیع، کالج لندن، 1387.
66. نقد نظریه راهیافت خطا در قرآن، فصلنامه اندیشه نوین دینی، شماره 7، 1387.
67. نقش جبرئیل در فرآیند وحی قرآنی، فصلنامه قبسات، شماره 48، 1387.
68. رابطه قرائات قرآن و تحریف، ماهنامه معارف، شماره، 1387.
69. آسمانهای هفتگانه از منظر قرآن، فصلنامه کاوشهای دینی، 1388.
70. امکان و جواز تفسیر قرآن، فصلنامه قرآن شناخت، 1388.
71. معرفی تفسیر ملاصدرا، دانشنامه تشیع، کالج لندن، 1388.
تالیفات
1. درسنامه علم حديث، مديريت حوزه علميه خواهران، (متن درسی خواهران طلبه پايه ششم)، 1381.
2. آشنایی با علوم حديث، مرکز مديريت حوزه علميه قم، (متن درسی برادران طلبه پايه ششم)، 1382.
3. حديثشناسی(2 جلد)، مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران، 1383.
4. تفسير موضوعي قرآن (گروهی، متن درسي گروه معارف)، دفتر نشر معارف، 1384.
5. آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت (متن کارشناسی ارشد)، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.
6. آشنایی با تاریخ و منابع حدیث (ویژه طلاب اهل سنت)، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385.
7. رابطه متقابل کتاب و سنت، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386.
8. قرآن و هنر، انتشارات مرکز تحقیقات قرآن کریم المهدی، 1386.
9. بررسی مکتب تفسیری صدرالمتالهین، بنیاد حکمت ملاصدرا، 1386.
10. معرفت قرآنی (5 جلد، گروهی)، مجموعه مقالات همایش استاد معرفت، 1387.
11. شهید مطهری و اندیشههای قرآنی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1388.
12. روششناسی تفسیر، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، در دست انتشار.
13. آیین همسرگزینی، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، در دست انتشار.
14. امام حسین(ع) پیشوای روشناییها، مرکز تحقیقات قرآن کریم المهدی، در دست انتشار.
ترجمهها
1. تحریفناپذیری قرآن، (ترجمه کتاب صیانة القرآن من التحریف)، انتشارات سمت، 1379.
2. وفاق اجتماعی در سخن و سیره معصومان، وزارت ارشاد، 1379.
3. تبلیغ در کتاب و سنت، (ترجمه کتاب التبلیغ فی الکتاب و السنة)، دارالحدیث، 1380.
4. تاریخ فرهنگی و سیاسی اسلام، دائرهالمعارف فقه اهل بیت(ع)، در دست انتشار.
تحقیق و تنظیم
نزاهت قرآن از تحريف ، تحقيق و تنظيم دروس آيتالله جوادی آملی، انتشارات اسراء، 1383.
گفتمانها
1. کنگرهها و همایشهای علمی
1. سمینار نظام خانواده (گرمسار)، مقاله نقش والدین در تربیت فرزندان، 1374.
2. کنگره امام علی(ع) (تهران)، مقاله نقش الگوها در تربیت، 1375.
3. کنگره جهانی ملاصدرا (تهران)، مقاله زبان قرآن، 1377.
4. کنگره بزرگداشت فاضلین نراقی (قم)، مقاله مبانی اخلاق نظری از دیدگاه ملامهدي نراقي، 1380.
5. کنگره امامخمینی و حکومت دینی (قم)، مقاله زعامت دینی و مشروعیت ولایت فقیه، 1381.
6. کنگره بینالمللی هنر (تهران)، مقاله هنر موسیقی از نگاه کتاب و سنت، 1381.
7. کنگره امامخمینی و عرفان (قم)، مقاله مبانی تفسیر عرفانی امام خمینی، 1382.
8. همایش تقریب میان مذاهب اسلامی (زاهدان)، مقاله نقد احادیث و گامهای تاریخی آن، 1382.
9. همايش نكوداشت آيهالله معرفت (قم)، مقاله ويژگيهاي اخلاق علمي آيهالله معرفت، 1384.
10. همايش انديشههاي قرآني امامخميني (قم)، با دو مقاله: تفسير به رأي و ماهیت قرآن، 1384.
11. همایش زیباشناسی قرآن، (تهران) مقاله مولفههای اعجاز بیانی قرآن، 1385.
12. همایش آموزههای طب نبوی (رفسنجان) مقاله تبارشناسی روایات طبی، 1385.
13. همایش قرآن و علوم (تهران) مقاله رویکرد علمی به قرآن، ضرورتها و چالشها، 1385.
14. همایش قرآن و نیازهای جامعه (اصفهان)، مقاله بررسی روش راغب در کتاب المفردات، 1386.
15. همایش تجلیل از استاد آشتیانی (قم) ، مقالات: فلسفه علوم قرآنی و فلسفه علوم حدیث، 1386.
16. کنگره علامه بلاغی (قم)، مقاله اعجاز علمی قرآن از منظر علامه بلاغی، 1386.
17. همایش معنویت و عرفانهای نوظهور (تهران)، مقاله عرفانهای نوظهور ماهیت و آسیبها، 1387.
18. همایش استاد معرفت مفسر و قرآنپژوه فرزانه، (دبیر همایش و ارایه 4 مقاله)، 1387.
19. کنگره بینالمللی ثقةالاسلام کلینی، مقاله نقد و بررسی کتاب مرأة العقول، 1387.
20. همایش اندیشههای قرآنی شهید مطهری، (قم)، با دو مقاله: شهید مطهری و عشق به قرآن، اعجاز قرآن از منظر شهید مطهری، 1387.
2. کارگاههای آموزشی
1. شیطانشناسی، دانشگاه علوم پزشکی زنجان، 1383.
2. شیطانشناسی، دانشگاه تربیت معلم آذربایجان، 1383.
3. آشنایی با فرقههای منحرف نو ظهور، دانشگاه علوم پزشکی زنجان، 1383.
4. آموزش علوم و معارف قرآن، سازمان تبلیغات اسلامی استان گیلان، (30 جلسه)، 1383.
5. شیوهشناسی تفسیر، دانشگاه رفسنجان، 1384.
6. شیوهشناسی تفسیر، دانشگاه شیراز ، 1384.
7. روش تدوین پایاننامههای حدیثی، جامعه اهلالبیت العالمیه، 1384.
8. مدرسه علمیه حجتیه، کارگاه پایاننامهنویسی، 1384.
9. شیوهشناسی تفسیر و پژوهشهای قرآنی، مشهد، ویژه اساتید معارف کشور، 1384.
10. روششناسي تفسير، مشهد ويژه اساتيد دانشگاه آزاد اسلامي، 1384.
11. روششناسی و مراحل تفسیر، دانشگاه مازندران، 1385.
12. بررسی سیره اخلاقی پیامبر(ص)، سازمان تبلیغات اصفهان، 1385.
13. روششناسی مطالعات و پژوهشهای قرآنی، سازمان تبلیغات اسلامی گیلان، 1385.
14. مبانی و قواعد تفسیر، مشهد، ویژه اساتید معارف کشور، 1385.
15. روششناسی تفسیر، مشهد، ویژه اساتید دانشگاه آزاد اسلامی، 1385.
16. سیره نبوی، سازمان تبلیغات اسلامی کرمان، 1385.
17. اعجاز علمی قرآن، دانشگاه کردستان، 1386.
18. نقد شبهات قرآنی، دانشگاه آزاد بوشهر، 1386.
19. روش تدریس و تحقیق تفسیر ترتیبی، حوزه علمیه قم، ویژه اساتید، 1386.
20. نقد شبهات قرآنی، دانشگاه آزاد تفرش، 1387.
21. نقد شبهات قرآنی، دانشگاه شیراز، 1387.
22. عصمت مطلق از منظر قرآن، دانشکده علوم قرآنی، شیراز، 1388.
23. نقد شبهات قرآنی، دانشگاه کازرون، 1388.
24. روششناسی تفسیر، حوزه علمیه اصفهان، 1388.
25. نقد شبهات قرآنی، دانشگاه آزاد خمین، 1388.
26. روششناسی تفسیر، مدرسه علمیه بنت الهدی، قم، 1388.
3. میزگردهای علمی
1. مبانی علامه طباطبایی در برخورد با روایات، نمایشگاه بینالمللی قرآن، 1381.
2. شیوهشناسی مطالعات و پژوهشهای قرآنی، نمایشگاه بینالمللی قرآن، 1382.
3. بررسی شیوه علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان، مدرسه عالی امام خمینی، 1382.
4. نقد کتاب فرهنگ آفتاب، خانه پژوهش ارشاد قم، 1383.
5. نقد كتاب انوار القرآن، انجمن قرآنپژوهی حوزه علمیه قم، 1384.
6. مقامات معنوی پیامبر، نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، 1385.
7. ماهیت تفسیر به رأی، نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، 1385.
8. شیوه شناسی تفسیر، نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، 1385.
9. اندیشههای قرآنی استاد معرفت، دفتر تبلیغات اسلامی مشهد، 1385.
10. حقوق زن و آموزههای نبوی، تهران نمایشگاه پیامبر اعظم، 1385.
11. عرفان و معنویت، کانون اندیشه جوان، (4جلسه)، 1385.
12. نقد و بررسی شبهات در زمینه وحی و نبوت، نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم، 1387.
13. نقد شبهات در زمینه وحی قرآنی، مشهد، ویژه دانشجویان خارج از کشور، 1387.
14. قرآن و هنر، نمایشگاه بینالمللی قرآن، 1387.
15. نقد کتاب تاریخگذاری قرآن، خبرگزاری ایکنا، 1387.
16. علامه طباطبایی و نقد شبهات قرآنی، دفتر تبلیغات خراسان، 1387.
17. نقد شبهات در زمینه حقوق زنان، انجمن قرآن پژوهان حوزه علمیه قم، 1388.
دروس حوزوي
پايان دروس خارج فقه و اصول (اجتهاد متجري)
دروس دانشگاهي
1. كارشناس اديان و عرفان، دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد، 1375
2. كارشناسي علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 1375
3. كارشناسي ارشد قرآن و حديث، دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 1377
4. دكترا، علوم قرآن و حديث، دانشكده الهيات دانشگاه تهران، 1382
تدريسها
فقه و اصول، علوم قرآن و معارف تفسيري، علوم و معارف حديثي و كلام اسلامي در سطوح مختلف حوزوي و مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا در مراكز ذيل:
حوزه علميه مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، دانشگاه فردوسي مشهد، حوزه علميه شهيد شاهآبادي، مكتب رقيه، مركز جهاني علوم اسلامي، دانشكده علوم حديث، مركز تخصصي تفسير، مركز تخصصي نهجالبلاغه، مركز تخصصي مهدويت، مركز تخصصي حديث، دانشگاه مذاهب اسلامي، دانشگاه علم و صنعت ايران، دانشكده شهيد محلاتي، دانشگاه معارف اسلامي.
نظر شما