پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۳:۰۱

امروز سالروز تولد الکساندردومای پدر، نویسنده بزرگ فرانسوی است. او با تلفیق رويدادها و حوادث تاریخی و ماجراهای عاشقانه، به یکی از تواناترین و پرطرفدارترین نویسندگان فرانسوی در جهان تبدیل شد.

ميترا جليلي، خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)ـ خالق رمان های مشهوری همچون «سه تفنگدار» و «کنت مونت کریستو» در 24 جولای سال 1802 میلادی دردهکده ای به نام ویلرکورتت واقع در شمال شرق پاریس به دنیا آمد.

از ميهمان‌خانه تا دربار ناپلئون
پدر الكساندر ـ ژنرال الکساندر داوي دولا پايتريه ـ فرزند يک مارکيز فرانسوي و يک مادر کنيز و سياه‌پوست بود که در ارتش ناپلئون مقام مهمی داشت؛ ولی پس از مدتی مورد بی مهری ناپلئون قرار گرفت و خانواده اش به ورطه فقر و تنگدستی کشیده شدند طوری که وقتی الکساندر دوما به دنیا آمد دیگر اثری از ثروت این خانواده اشرافی دیده نمی شد.

الکساندر دوما، پيش از چهار سالگی پدرش را از دست داد و مادر بیوه اش تمام تلاش خود را برای آموزش و تحصیلات او به کار گرفت. هرچند مادرش مری لوئیز الیزابت که دختر یک مهمانخانه دار بود، نمی توانست تمام احتیاجات الکساندر کوچک را برآورده کند؛ ولی هیچ چیز نمی توانست جلوی عشق و شوق بی حد او را به کتاب و کتابخوانی بگیرد و تقریبا هرچیزی که به دست الکساندر می رسید برای ساعت ها او را سرگرم می کرد. به موازات رشد و بالندگی الکساندر، مادرش داستان دلاوری های پدر الکساندر در ارتش ناپلئون اول فرانسه در گوشش زمزمه می کرد و همین مساله باعث بارورشدن هرچه بیشتر ذهن خلاق او شد.

همزمان با 20 سالگی الکساندر دوما، سلطنت در فرانسه دوباره سامان گرفت و شهرت و اعتبار خانوادگی او باعث شد عازم پاريس شود و در دستگاه قدرتمند دوک اورلئان که بعدها عنوان پادشاه فیلیپ را گرفت، در پالاس رويال شغلي به دست آورد و به عنوان منشي استخدام شد.

ظهور بارقه‌هاي نويسندگي
الکساندر در این زمان فرصتی مناسب به دست آورد تا مقالاتی برای مجلات و نمایشنامه‌هایی برای سالن های تئاتر به رشته تحریر درآورد. وی که جزئيات انقلاب کبير فرانسه را مو به مو شنيده بود، بعدها توانست با قلم بی نظیرش صحنه هايی مهيج را در رمان هاي خود به تصویر بکشد. شاید بتوان دستیابی او به اسناد، مدارک و يادداشت هاي خصوصي را نيز شانسی بزرگ در موفقیتش در نوشتن رمان هاي متعدد دانست؛ رمان‌هايي كه مضمون همه آن‌ها، تاريخ فرانسه است.

در حلقه بزرگان
الکساندر با تلاش و کوشش فراوان سرانجام در سال 1829 موفق شد نخستین نمایشنامه خود را با عنوان "هنری سوم و دربارش" را در فرانسه به روی صحنه ببرد. اجراي این تئاتر، موجب درخشش نام او برای نخستین بار شد و زمینه دوستي وي با ويکتور هوگو و ساير شعرا و نويسندگان بزرگ را فراهم کرد. وی سال بعد نیز یک نمایشنامه موفق دیگر به نام «کریستین» نوشت که محبوبیتش را دوچندان کرد و موجب تحولی بزرگ در وضع اقتصادی و معیشتی او شد. او حالا دیگر می توانست بدون دغدغه‌هاي مالی، تمام حواس خود را به نوشتن معطوف کند. در 1830 او در انقلابی شرکت کرد که منجر به سلطنت رسیدن دوک اورلئان شد. تا اوایل دهه 30 جمهوری‌خواهان ناراضی و طبقه کارگر و فقیر فرانسه آشوب های پراکنده ای برپا می کردند؛ ولی اوضاع کم کم آرام شد و فرانسه با رشد اقتصادی فزاینده به سمت صنعتی شدن پیش رفت. در این زمان دیگر دوران سانسور در روزنامه های فرانسوی به سر رسیده بود و دوران طلایی بروز خلاقیت و مهارت الکساندر دوما در عرصه روزنامه‌نگاری و نوشتن مقالات متعدد نیز آغاز شد.

پس از کسب موفقیت های فراوان در نمایشنامه‌ و مقاله‌نويسي، این بار عزم خود را برای نوشتن رمان جزم کرد. الکساندر بسیار ولخرج بود و به زندگی پرزرق و برق علاقه داشت؛ طوری که تقریبا همیشه میزان هزینه های او از درآمدش بیشتر بود. در 1838، داستان های دنباله‌دار او بسیار مورد توجه روزنامه‌ها برای چاپ در پاورقی قرار گرفت و در واقع یک کارگاه داستان نویسی عملی برای او ایجاد شد. دوما از 1839 تا 1841نیز موفق شد با همکاری و یاری دوستان فراوانش جنایات بزرگ و تکان‌دهنده را در مجموعه 8 جلدی مقالاتی درباره جنایتکاران بزرگ و مشهور اروپایی در تاریخ گردآوری کند. در این مجموعه نام افرادی مانند بئاتریس سنسی، مارتین‌گر، کارل لودویگ سند و... دیده می‌شود.

در 1840 با همکاری استاد شمشیربازی‌اش «آگوستین کریزیر» موفق شد رمانی را به روایت این استاد بنویسد. داستان «استاد شمشیربازی» روایتگر حوادثی است که این استاد در شورش‌های دسامبر روسیه شاهد آن‌ها بوده است. البته انتشار این کتاب توسط سزار نیکلاس اول در روسیه ممنوع شد و الکساندر دوما نیز تا زمان مرگ سزار نتوانست به این کشور سفر کند.

سه‌تفنگدار
الکساندر در اول فوریه 1840 با مارگریت ژوزفین فراند که بازیگر بود ازدواج کرد. وی بالاخره پس از يک دوره فعاليت سياسي، در سال 1844 بزرگ‌ترين و مشهورترين اثر خود «سه تفنگدار» را منتشر كرد. در همين سال يکي ديگر از کتاب‌هاي معروفش يعني «کنت مونت کريستو» منتشر شد.

سه تفنگدار داستان مرد جوان و دلیری به نام دارتین یان است. وی برای عضویت در ارتش تفنگداران سلطنتی به شهر پاریس می‌رود و با مهارت در شمشیرزنی و شجاعتش توجه رئیس تفنگداران سلطنتی را به خود جلب می کند. پس از مدتی با كسب سمت رئیس تفنگداران سلطنتی، به یک فرد قابل احترام دربار فرانسه تبديل می شود. وي محرمانه خدماتی برای شاه و ملکه فرانسه انجام می دهد و همین امر او را به یکی از مقرب ترین افراد دربار ـ خصوصا دربار لویی چهاردهم تبديل می‌کند.

کنت دو مونت کریستو
کنت دو مونت کریستو نیز داستان مردی است که به ناحق محکوم و به جزیره ای تبعید شده است. وی بعد از مدتی می‌تواند از این جزیره فرار کند و بعد از مدتی با آغاز زندگی دیگری به ثروت هنگفتی دست می‌يابد.

...در تبعيد
الکساندر پس از مدتی به دلیل ولخرجي ورشکسته و مقروض شد و همزمان با تغییر لوئیس فیلیپ او نیز مورد بی مهری قرار ‌گرفت؛ تا جايي كه مجبور شد فرانسه را ترك كند. او در1851 برای فرار از دست طلبکاران خود به بروکسل و بلژیک ‌رفت و از آنجا به روسیه ـ جایی که فرانسه دومین زبان محبوب آن‌ها به شمار می رفت ـ سفر کرد. او 2 سال در روسیه بود و در 1864 موفق شد دوباره به پاریس برود و روزنامه «ایندیپندنت» را مديریت کند. هرچند در عرصه ادبیات بسیار درخشان جلوه کرد؛ ولی بسیاری، او را به خاطر جد پدر و نژادش مسخره می‌كردند.

الکساندر در 1843 رمان کوتاهی به نام «جورج» را با درونمايه نژاد‌پرستي با تاثیرات سیاست استعماری نوشت که بر موقعیت او در فرانسه تاثیر بسزایی داشت.

مرگ نويسنده
در سال هاي آخر زندگي، الکساندر دوماي بيمار را به خانه پسرش، دوماي پسر، منتقل کردند و وی سرانجام در 5 دسامبر 1870 در 68 سالگی درگذشت. او را در زادگاهش به خاک سپردند و تا 30 نوامبر 2002 میلادی نیز در همین مکان آرام گرفته بود؛ ولی ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه برنامه ای را تدارک دید تا در این تاریخ بقایای جسد او با شکوهی خاص و با پوشش خبری یک برنامه زنده تلویزیونی به آرامگاه ویژه ستارگان فرانسوی در پانتئون انتقال یابد. شیراک در پایان اين مراسم گفت: ما با قلم شگفت‌انگیز الکساندردوما در رویا فرو می‌رویم و به آسانی می توانیم کنت مونت کریستو، آرتاگنان، دارتین یان، جبهه های جنگ و... را تجسم کنیم. تاریخ فرانسه تاکنون شاهد نویسندگان بزرگی بوده؛ ولی هیچ کدام به عظمت او نبوده اند. داستان های الکساندر دومای پدر به بیش از 100 زبان در دنیا ترجمه شده و همین افتخار برای فرانسه کافی است. از لحاظ شوق و انرژی برای نوشتن می توان او را با نویسندگان بزرگی مانند بالزاک و ویکتور هوگو مشابه دانست.

گفتنی است قصر زیبای مونت کریستوی الکساندر در حومه پاریس هنوز هم پذيراي گردشگران اين كشور است. در ژوئن 2005 میلادی آخرین رمان دوما با نام «شوالیه سنت هرمین» در فرانسه به فروش رفت. در این داستان، دوما جنگ «ترافالگر» را دستمايه اصلی کتاب قرار داده و در آن مرگ لرد نلسون شرح داده می شود. البته این رمان تا زمان مرگش به صورت داستان دنباله‌دار منتشر می شد و دو بخش پایانی آن توسط نویسنده مدرن کلاود اسکاپ که نوشتن رمان رابر پایه پیش نویس های دوما آغاز کرده بود، نوشته شد.

دوما در مدت چهل سال، بیش از دویست داستان، نمايشنامه، مقاله و شعر منتشر کرد. از جمله آثار او نيز می توان به سه تفنگدار، کنت مونت کريستو، گردن بند خانم موتسورو، ملکه مارگو، ژوزف بالسامو، چهل و پنج نگهبان، آموري، لاله سياه، تأثرات سفر، گودال جهنم، خدا وسيله‌ساز است، تبعيدشدگان، شوالیه خانه سرخ، غرش توفان؛ قبل از توفان و «بیست سال بعد» اشاره کرد. وی علاوه بر مهارت در نوشتن رمان، مقالات متعددی نیز در حوزه سیاست، فرهنگ و تاریخ فرانسه تحرير كرده است. یکی دیگر از شاهکارهای او «فرهنگ آشپزی» است که پس از مرگش در سال 1873 منتشر شد. این كتاب، تلفیقی از دايره‌المعارف و راهنماي آشپزی است که البته شايد انگيزه نوشتن آن، خوش خوراک بودن نويسنده‌اش باشد.

سال 1882 نیز فرهنگ کوچک آشپزی او به چاپ رسید. دومای پدر همچنین در نوشتن سفرنامه نیز مهارت داشت و در اين ژانر نيز آثاری چون سفر در سوئیس، یک سال در فلورانس، در روسیه و... را نوشت. سینما و تلویزیون نیز از موهبت وجود دوما بی نصیب نماند و تاکنون داستان هایی مانند کنت مونت کریستو، سه تفنگدار، بیست سال بعد و... به صورت فیلم و سریال تلویزیونی درآمده‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها