جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۰
داستان مکاشفه

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

داستانک کامپیوتر مریض 

نوشته‌ی حسن میرزایی از کتاب «کشف لحظه‌ها»
دیشب که نتونستم با کامپویتر بازی کنم. داداشم گفت: ویروس گرفته.
وقتی خواستم بخوابم، یادم اومد که هفته‌ی قبل که سرما خورده بودم هم دکتر گفت: یک ویروسه.
من دو روز بعدش خوب شدم. امروز سرکلاس علوم، خانوم معلم‌مان گفت:
ـ بیماری اسهال به علت یک ویروس است.
حالا در فکر کتاب‌ها و دفترهایم هستم که زیر میز کامپیوترند. اگر کثیف شده باشند، بو بگیرند و زردی‌اش پاک نشود چی کار کنم؟
داستانک متنی کوتاه است که در آن نویسنده به یاری یک طرح منظم، شخصیت اصلی را در یک واقعه‌ی اصلی نشان می‌دهد، تا تاثیر واحدی را القا کند.
نویسنده‌ی «کامپیوتر مریض» با استفاده از ذهنیت ناآگاه و کودکانه‌ی پسرک و با چیدمان کلمه‌ی ویروس در اشکال مختلف به دغدغه‌ی پسری اشاره می‌کند که نگران زردی و لک‌پذیری کتاب‌هایی است که زیر کامپویتر جای گرفته‌اند.
نویسنده با استفاده از فن آیرونی و نادانی کودک، خواننده را نه تنها به تسلط دنیای کامپیوتر بر کتاب و دنیای واقعی ارجا می‌دهد (که می‌بایست در مرتبه‌ای پایین‌تر از کامپیوتر قرار گیرند) بلکه به ویروسی مجازی اشاره می‌کند که می‌تواند دنیای حقیقی (کتاب) را به نابودی بکشاند.

صفحه104و105/ داستان مکاشفه/ فرحناز علیزاده/ نشر قطره/ چاپ اول/ سال 1392/ 148 صفحه/ 7500 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها