داستان عاشقانی که فقط یکدیگر را باور دارند و حتی اگر همه دنیا علیهشان باشند عشق در زندگی الهامبخششان میشود. با نگاهی به معروفترین داستانهای عاشقانه دنیا درمییابیم بسیاری از عاشقان پایان تراژیکی را تجربه کردهاند اما داستانهای عاشقانه بار دیگر به انسان یادآوری میکنند که عشق حقیقی از هر چیز دیگری در دنیا قدرت بیشتری دارد و به ما نشان میدهند که بشر بیش از هر چیزی در دنیا در پی عشق است و البته امیدوار است به پایانی خوش برسد. در این مطلب به بهانه روز عشق در دنیا برخی از محبوبترین داستانهای عاشقانه دنیا را مرور میکنیم:
داستان عشق تراژیک بین رومئو و ژولیت، از دو خانواده مختلف که خصومتی دیرینه دارند. عشق ممنوعی که هر دو را به کام مرگ میکشاند. عشاقی که دلدادگیشان منبع الهام داستانهای زیادی پس از شکسپیر شد و اقتباسهای سینمایی متعددی از آن در سالهای مختلف ساخته شده است.
همیشه از «بر باد رفته» به عنوان یکی از عاشقانهترین داستانهای دنیا یاد میشود که البته کمی عجیب است، زیرا عشق در این داستان شکست میخورد یا به گوشهای رانده میشود. قصه دلدادگی بین «رت باتلر» و «اسکارلت اوهارا» در بستری تاریخی در هنگام جنگهای داخلی آمریکا شکل میگیرد. البته عشق بیان شده در «بر باد رفته» بسیار تراژیک است اما مگر عشق و غم دوشادوش یکدیگر حرکت نمیکنند! شاید همین موضوع داستان کتاب را ماندگار کرده است.
داستان معروف جین آستن بر خلاف «بر باد رفته» و «رومئو و ژولیت» پایانی خوش دارد. الیزابت بنت بر خلاف دیگر خواهرانش سودای ازدواج کردن ندارد و از افکاری مستقل برخوردار است. دارسی، پسر اشرافزاده و مغروری است که بر خلاف آنچه تصور میکرد شیفته الیزابت میشود. اتفاقات و مشکلاتی زیادی در طول داستان وجود دارد که فقط آتش عشق دو شخصیت جذاب داستان را در ذهن خواننده افزایش میدهد، اما در نهایت با وصال دارسی و الیزابت یکی از رمانتیکترین داستانهای عاشقانه تاریخ ادبیات رقم میخورد.
تنها کتاب امیلی برونته که او را در تاریخ ادبیات دنیا جاودانه کرد زیرا چنان هنرمندانه و متفاوت قصه عشق یتیمی ظالم به نام هیتکلیف به دختر ارباب، کاترین ارنشاو را نشان میدهد که سبب ماندگاریاش در تاریخ ادبیات میشود. عشق هیتکلیف به تمسخر گرفته میشود و حس انتقامجویی را در هیتکلیف به وجود میآورد. با وجود همه خشم و نفرتی که در هیتکلیف ریشه میدواند عشقش به کاترین از بین نمیرود اما فضای گوتیک و تلخ داستان خواننده را آزار داده و سبب شد هیچگاه این داستان را از بین نبرد.
داستان عشق دخترکی به نام مگی به کشیشی به نام رالف. رالف که به دلیل پذیرش رَدای کلیسا حق ازدواج ندارد مجبور است عشقش به دخترک را به فراموشی بسپارد؛ فارغ از اینکه عشق راه خود را مییابد و مقاومت در مقابل آن فایدهای ندارد.
داستان عاشقانه اسپارکز در سال 1996 نگاشته شده و نسبت به آثار قبلی معرفیشده جدید است. داستان عشق فراموشنشدنی نوآ به دخترکی به اسم اَلی. داستان از آنجا آغاز میشود که پیرمردی در خانه سالمندان قصهای عاشقانه را برای پیرزنی میخواند. کمی بعدتر در داستان درمییابیم پیرمرد همان نوآ است و اَلی را در دوره بیماری آلزایمر به فراموشی نسپرده و در کنارش است و با خواندن داستان خودشان تلاش میکند حافظه اَلی را بازگرداند. از خلال این ماجرا داستان عشق این دو در گذشته را میخوانیم و تب عشقشان خواننده را فرامیگیرد. شخصیتهای اصلی داستان در نهایت در کنار هم از دنیا میروند تا بار دیگر به انسان یادآوری کنند عشق افسانه نیست و واقعیت دارد.
نظر شما