یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۳
روایتی از غمی عمیق و شوخ‌طبعی جذاب

راوی داستان «قلبی به این سپیدی» همسرش را بسیار دوست دارد اما بیش‌تر درباره علاقه خود به دیگران سخن می‌گوید.

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) «خابیر ماریاس»، (1951) نویسنده، مترجم، و مقاله‌نویس اسپانیایی آثاری چون «قلبی به این سپیدی»، «شیفتگی‌ها»، «وقتی میرا بودم»، «مرد بااحساس»، «پشت پرده تاریک زمان»، و «بد آغاز می‌شود» است.وی در «مادرید» به دنیا آمده است و در کودکی علاقه زیادی به خواندن آثار نویسندگان انگلیسی‌زبان داشت. در دانشگاه در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. 

چاپ سوم رمان «قلبی به این سپیدی» با ترجمه مهساملک مرزبان در نشر چشمه چاپ شده است. این مترجم و نویسنده کتاب  دیگری از خابیر ماریاس را در دست ترجمه دارد. 

توضیح قصه کتاب «قلبی به این سپیدی» کمی دشوار است. ناشر ایرانی در توضیح کتاب می‌نویسد: «قلبی به این سپیدی» شاهکار «خابیر ماریاس» است. رمان با یک صحنه‌ی بی‌نهایت تکان‌دهنده و بدیع آغاز می‌شود به نحوی که خواننده‌ی خود را شوکه می‌کند. قصه‌ی متن درباره‌ی مردی ا‌ست مترجم که در سازمان‌های رده‌بالای بین‌المللی کار ترجمه‌ همزمان می‌کند و همان‌‌جا با زنی همکار آشنا می‌شود و ازدواج می‌کند و این تازه آغاز ماجراست. قهرمانِ ماریاس در این فرایند دچارِ بازخوانی گذشته‌ی مه‌آلودش می‌شود… گذشته‌ای پُررازورمز که جایِ پای ماجراهایی در آن‌ها باقی مانده و او را عذاب می‌دهد؛ تا ناگهان با شنیدن اتفاقیِ صدای زنی در اتاق کناری هتلِ ماه‌عسلش به گذشته‌ی خود بازمی‌گردد. صدای زنی که از مردی می‌خواهد اگر دوستش دارد زنش را به خاطرِ او بکشد…

«خابیر ماریاس» در همه‌ی بخش‌های رمانش به تغییرِ جهانِ انسانی توجه می‌کند که از چیزی در دوردست‌ها می‌ترسد. رمان ریتمِ  پرکششی دارد و در آن می‌توان تلفیقی از خشونت، عشق و ماجراجویی را دید. «قلبی به این سپیدی» روایتی‌ است که غیرمنتظرانه مخاطبش را تسخیر می‌کند»
 
البته این تمام ماجرا نیست و اگر آثار این نویسنده را صرفاً از روی خلاصه داستان قضاوت کنیم احساس می‌کنیم وی داستان‌هایی احساسی، حتی بسیار پست‌مدرن می‌نویسد. اما چنین نیست و داستان «قلبی به این سپیدی»، که نام خود را از جمله‌ای در نمایشنامه «مکبث» نوشته «ویلیام شکسپیر» وام گرفته است، ترکیبی از غمی عمیق و شوخ‌طبعی جذاب است که در نویسندگان معاصر «ماریاس» به ندرت دیده می‌شود.
 «مادرید» محل اصلی رخدادهای داستان‌های «ماریاس» است اما در این کتاب و دیگر آثارش به «نیویورک»، «آکسفورد»، «هاوانا»، و «ونیز» نیز می‌رود. زمان حضور فعالی در داستان‌هایش دارند و پدیده‌ای ملموس است.
 
راوی داستان‌های وی قصه اصلی را تشکیل می‌دهند. در کتاب «قلبی به این سپیدی» شخصیت اصلی بسیار کنجکاو و تاحدی مطیع است و از پدرش، «ران» می‌ترسد. او درمی‌یابد پدرش قبل از ازدواج با مادرش برای مدت کوتاهی با خاله‌اش ازدواج کرده و خاله پس از عروسی خود را به قتل رسانده بود. همین مرگ است که به زندگی راوی داستان اوج می‌دهد. برای حل معمای این خودکشی باید از همسرش کمک بگیرد. همسری که رابطه خوبی با پدرشوهر دارد و می‌تواند اطلاعات خوبی از او بگیرد.
 
راوی داستان «قلبی به این سپیدی» همسرش را بسیار دوست دارد اما بیش‌تر درباره علاقه خود به دیگران سخن می‌گوید. او زندگی را  از دریچه یک پنجره یا قاب دوست دارد. خواه این دریچه پنجره اتاق او در «هاوانا» هنگام ماه عسل‌اش باشد، خواه نگاه به پنجره معشوقه‌اش در «نیویورک»! و این موضوع مخصوص همه شخصیت‌های «خابیر ماریاس» است. اما این تصویر هم درباره راوی داستان وی درست نیست.
 
شخصیت اصلی داستان وی بسیار به انسان‌هایی که توصیف می‌کند و حتی خوانندگان قصه نزدیک است. جملات داستان درست مانند جملات بلند «مارسل پروست» و «هنری جیمز» که به خواننده می‌فهمانند به اندازه نگارنده‌شان ظریف و باهوش هستند، است. البته این موضوع را نمی‌توان فقط مدیون مترجم انگلیسی این اثر دانست بلکه باید به خاطر داشت خود «ماریاس» مترجم بسیاری از آثار «توماس هاردی»، «ویلیام فاکنر»، «روبرت استیونسون»، «ولادیمیر ناباکوف»، «جوزف کنراد»، «جان آپدایک»، «رودیارد کیپلینگ»، و «ویلیام شکسپیر» به اسپانیایی است و بخشی از این جملات بلند و ظریف مدیون یادگیری این تکنیک در زبان نویسندگان انگلیسی و آمریکایی است. خود وی نیز معتقد است ترجمه کتاب بهترین تمرین برای نویسندگی ادبیات داستانی است.
 
از نگاه منتقدان «قلبی به این سپیدی» بهترین کتاب «خابیر ماریاس» است. وی برای این کتاب برنده جایزه بین‌المللی «ایمپک دوبلین» نیز شده است. جایزه‌ای که ارزش بالایی در دنیای ادبیات داستانی دارد.
 
او در داستان «قلبی به این سپیدی» به اوج قدرت نویسندگی‌اش می‌رسد. زندگی در قرنی که چنین نویسنده بااستعدادی در آن می‌زِید هدیه‌ای کم‌یاب است. نویسنده‌ای که در زمان حال زندگی می‌کند اما با هنرمندی بسیار درباره اتفاقات گذشته سخن می‌گوید و فرهنگ درونی انسان‌ها را بهتر از هر کس دیگر می‌شناسد. جای تعجب بسیار است که این نویسنده به اندازه اهمیت و ارزش‌اش در دنیا شناخته نشده است. وقت آن رسیده است این نویسنده را قبل از مرگش بشناسیم و بخوانیم.
 
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • خسروی ۰۸:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۰
    چرت آشغال مزخرف اینه نظر من درباره رمان مزخرف قلبی به این سپید
    • ۲۰:۰۰ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۰
      از نظر دادنتان معلومه چقدر دانش دارید

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها