«مکس وینتر»، نویسنده آمریکایی اهل «نیوانگلند» که پیش از این چند مجموعه شعر را وارد بازار کتاب کرده بود اولین رمان خود را به نگارش در آورد. این رمان که Esex نام دارد در انتشارات «کاتاپولت» منتشر شده است. به همین بهانه «مت سومل» از انتشارات «کاتاپولت» گفتوگوی کوتاهی با وی انجام داده است.
«مت سومل»: آیا واقعا نگارش کتاب Esex پانزده سال طول کشید؟
«مکس وینتر»: بله. البته گاهی میگویم ده سال چون احساس میکنم عدد ده رندتر و زیباتر است. اما در واقع ده سال دروغ بزرگی است. بنابراین بله، پانزده سال طول کشید.
همه فصول این کتاب و حتی جملاتتان بسیار جذاب و خندهدار است. همیشه برایم جذاب است که کتابهایت در اینکه من را بسیار غمگین میکند به آن میخندم. کمی درباره ارتباط خنده و غم توضیح دهید؟ به توانایی شما در نشان دادن این دو در کنار هم غبطه میخورم!
غبطه؟ به من؟ شوخی میکنی؟ همه خوب میدانند که رفاقت من با تو چیزهای زیادی را به من آموخت. در حقیقت من با تماشا کردن رفتارهای خود تو این توانایی را به دست آوردهام!
یکی از تواناییهای شما این است که شخصیتها را بسیار راحت تسخیر میکنید. در کتاب جدید 9 راوی مختلف با 9 صدای مختلف وجود دارد. کمی درباره مشکلات این کار توضیح بدهید.
کار من در واقع پذیرش اختلال شخصیتی انسانهای دیگر است زیرا هر گاه درباره کسی مینویسم که شخصیتی شبیه به من دارد اتفاق جدیدی رخ نمیدهد. گاهی صفتهای رفتاری افراد شبیه به من را افزایش یا کاهش میدهم. آدمهای مختلف را زیر نظر میگیرم و گاهی ویژگیهای آنان را با هم ترکیب میکنم تا به شخصیتی جدید دست یابم. در کودکی عادت داشتم به رفتار پرستارانم توجه کنم و عکسالعمل آنان را در مقابل رفتارهای دیگران بسنجم و بدانم در مقابل شادیها و غمها چه رفتاری نشان میدهند. مادرم نیز دوستان زیادی داشت و من با آدمهای زیادی در اطراف خود رشد کردم و همین موضوع سبب شد با آدمهای مختلفی آشنا شوم. همین موضوع به من در خلق شخصیتهای متفاوت کمک بسیاری میکند.
نمیتوان درباره کتاب Esex سخن گفت و حرفی از «فضا» نزد. چون بخشی زیادی از کتابت را دربر میگیرد. مثلا در بخشی از کتابت درباره محیطهای دهه 1990 سخن گفتید. کمی بیشتر توضیح بده.
کتاب من در واقع مکانی جدید خلق میکند که وجود خارجی ندارد. در واقع ستایش مکانی است که فقط در ذهن من وجود داشت و پر از داستانهایی است که خود من خالق آن هستم. تلاش کردهام افراد را در فضاهای مختلف ترسیم کنم تا تجربه خوانندگان را از تجربیات انسانی افزایش دهم. من از محل زندگی خودم برای بسط تجربیات مشترک انسانی بهره گرفتم.
نظر شما