پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۶
در وجود فروزانفر جمعیت اضداد دیده می‌شد

قدمعلی سرامی می‌گوید: فروزانفر واقعا معلم بود. نه تنها در درس که در همه چیز یک استاد واقعی بود و بر ما اثر می‌گذاشت. ایشان در عین غرور علمی که در همه رفتار و گفتارش دیده می‌شد، متواضع هم بود؛ در واقع استادی بود که می‌شد جمعیت اضداد را در وجودش دید. به همین دلیل هم نگاه آدم‌ها در قبال او متناقض بود.

چهارده شهریورماه، زادروز بدیع‌الزمان فروزانفر از جمله نویسندگان و مصححان متون ادبی و استاد سرشناس زبان و ادبیات فارسی است. قدمعلی سرامی، نویسنده، شاهنامه‌پژوه، استاد دانشگاه و از شاگردان بدیع‌الزمان فروزانفر در سالروز تولد این ادیب در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: من سال‌های 1349 و 1350 در دانشگاه تهران شاگرد بدیع‌الزمان فروزانفر بودم و بخش‌هایی از مثنوی معنوی، مانند داستان کنیزک را با او گذراندم. این مرد فهم عمومی ادب را از مثنوی تا حد و میزان قابل توجهی تامین می‌کرد. جاهایی عنوان شده که من پایانامه‌ام را با رهنمایی فروزانفر دفاع کرده‌ام، که باید بگویم اینچنین نیست. من رساله‌ام را با راهنمایی ذبیح‌الله صفا شروع کردم، اما قبل از دفاع، ایشان به خارج از کشور رفتند و کار من ناتمام ماند؛ به همین دلیل من درسم را ناتمام رها کردم، اما چند سال بعد دوباره در آزمون دکتری شرکت کردم و با رتبه یک، دانشگاه تهران پذیرفته شدم و نهایتا پایانامه‌ام را با راهنمایی عبدالحسین زرین‌کوب دفاع کردم.
 
سرامی درباره شخصیت فروزانفر عنوان کرد: این مرد بسیار حاضر جواب بود و هیچ وقت در جواب و کار نمی‌ماند. خود من هم چنین ویژگی دارم، که اگر ادعا نباشد، من در این ویژگی از استاد فروزانفر بسیار قوی‌تر هستم. مثلا هر چیزی در ذهن و ضمیر من امکان داشت با مسئله دیگری مرتبط شود و خودش یک مضمون و فکری برای تامل کردن، اندیشه ورزیدن و نوشتن یا نقد تبدیل شود.
 
نظر فروزانفر درباره ایرج‌میرزا
این شاهنامه‌پژوه در ادامه در بیان خاطره‌ای از بدیع‌الزمان فروزانفر گفت: همه ما ایرج میرزا را می‌شناسیم. به اعتقاد من ایرج‌میرزا یکی از بزرگترین شاعران زبان مادری ما است. اصلا در زبان این مرد یک جوپره‌ای از سیالیت وجود دارد و مثل آب، روان است. از طرفی می‌دانید که در شعر گذشته، دو شاعر هستند که سبک شعری آن‌ها به سهل و ممتنع معروف است. یکی فرخی سیستانی و دیگری سعدی که اگر بخواهیم به انصاف نگاه کنیم، واقعا لفظ و معانی شعر ایرج‌میرزا هم همین ویژگی را دارد و به نوعی کارش سهل و ممتنع است؛ به همین دلیل به «سعدی معاصر» یا «سعدی نو» مشهور است. خاطرم هست که از فروزانفر پرسیدم اینکه بعضی از ادبا و ناقدین ادب اعتقاد دارند که ایرج میرزا سعدی نو است، درست است یا خیر. ایشان در پاسخ گفت: «خودت چه فکر می‌کنی؟ من هم گفتم که فکر می‌کنم از درست هم درست‌تر است، یعنی زبان و شعر ایرج میرزا از زبان سعدی هم جاری‌تر و سیال‌تر است. بعد از این پاسخ فروزانفر به من گفت: «کیف کردم پسر. حالا باورم می‌شود که معلمم».
 

قدمعلی سرامی

وی افزود: فروزانفر واقعا معلم بود. نه تنها در درس که در همه چیز؛ در حرف‌زدن، رفت و آمد و برخورد با دیگران، یک استاد واقعی بود و بر ما اثر می‌گذاشت. ایشان در عین غرور علمی که در همه رفتار و گفتارش دیده می‌شد، متواضع هم بود؛ در واقع استادی بود که می‌شد جمعیت اضداد را در وجودش دید. به همین دلیل هم نگاه آدم‌ها در قبال او متناقض بود. یک عده می‌گفتند فروزانفر اهل دیانت و این مسائل نیست و عده‌ای دیگر معتقد بودند که او از ده‌ها مجتهد، بیشتر وارد است. فروزانفر یک رندی ویژه داشت، من که به شخصه هم خیلی چیزها از او یاد گرفتم و هم الان که از او یاد می‌کنم، مفتخرم که ایشان استاد من بود.
 
مولاناشناسی را فروزانفر در ایران باب کرد
شاگرد فروزانفر در پاسخ به دیدگاه برخی صاحب‌نضران که کتاب «سخن سخنوران» فروزانفر را اثر برجسته او می‌دانند، عنوان کرد: این مرد هم شعر می‌گفت و هم نویسنده و پژوهشگر بود. یعنی یک مجموعه شعر دارد و شاعر قوی هم هست؛ اما شاعر به آن معنی که حافظ و سعدی و ایرج‌میرزا و ... بودند، نمی‌توان گفت؛ چون بیشتر تفنن در کار اوست و نمی‌توان از آفرینش خلاقی مثل مولانا چشم داشت؛ اما به هر حال، هم در نوشتن و نثر و هم در سرودن استاد بود. کار «سخن سخنوران» هم که مورد توجه برخی صاحب‌نظران است، نسبت به روزگار خودش، از یک نظرگاه‌هایی پیشتازانه است. اصولا شیوه قلم‌زنی فروزانفر مقدار زیادی کلاسیک و جا افتاده است. این کوششی که از او در شرح مثنوی معنوی می‌بینیم، از همین موارد است. چون می‌دانید که یکی از کارهای خیلی خوبی که فروزانفر کرد، این بود که مولاناشناسی را در ایران باب کرد. او اول کسی است که دیوان کبیر(دیوان غزلیات شمس) را تصحیح کرد و دانشگاه تهران چاپ و انتشار آن را عهده‌دار شد. شروع به شرح مثنوی کرد که اجل به او مهلت نداد و کمتر از هزار و چند صد بیت مثنوی را شرح کرد؛ ولی همین شرح ناقص و ناتمام خیلی چیزها به آدم می‌فهماند. مثلا دقت نظر را در کار فروزانفر می‌بینیم؛ این است که به نظر من نمی‌شود یکی از کارهای فروزانفر را شاخصیت داد؛ چرا که همه وجودش و تمام کارهایش خوب است.
 
او ادامه داد: زندگی فروزانفر هم یک زندگی خوب و آموزنده است. او یک بچه روستایی در «بشرویه» بود. جایی که تهمت‌های گوناگون ایدئولوژیک، دینی و این قبیل به آدم‌ها می‌زدند؛ ولی فروزانفر اینقدر مرد چالاکی بود که دامن خودش را از همه این تشنجات بیرون کشید و به دانشگاه تهران آمد. چون فروزانفر تحصیلات آکادمیک، به آن صورت که ما لیسانس و فوق‌لیسانس را گذراندیم، نداشت و طور دیگری بود، اما برجستگی او به حدی بود که به اسم او می‌برازید. می‌گویند «الأسماء تُنَزّل من السّماء»؛ یعنی اعتقاد دارند نامی که بر فردی گذاشته می‌شود، این نام از آسمان به صورت یک گونه از وحیانیت به خانواده او ابلاغ می‌شود. بر فروزانفر هم نام بدیع‌الزمان گذاشته شده بود. بدیع یعنی بدعت‌گذار، کسی که خودش تازه و به نوعی بدعتی در آن نسل بود. این است که فروزانفر واقعا بدیع‌الزمان بود.
 

سرامی در بخش دیگری از صحبت‌های خود اظهار کرد: همه زندگی فروزانفر می‌تواند به ما درس یاد دهد. او در روزگاری در مقابل تعصبات ادبیاتی ایستاد که کسی این جسارت را نداشت. خیلی از حرف‌های او در قیاس با حرف‌های روزگار خودش، حکایت از گستاخی علمی او دارد؛ البته نه به اندازه دکتر معین، اما در قدر دیگری، این قدرتمندی را در زبان خودش داشت.
 
سازگاری فروزانفر با زمانه از سر عرفان بود
شاگرد فروزانفر در پاسخ به این دیدگاه که فروزانفر همراه زمان بوده و با تغییر جریان‌های سیاسی و اجتماعی تغییر موضع می‌داده؛ اظهار کرد: اینکه گفته می‌شود فروزانفر با زمانه می‌ساخت، این از علم، فرهنگ و عرفان او برمی‌خیزد. چون عرفان هم به ما می‌گوید که با جهان سازگار باشید. اصلا «مدارا» هم در اندیشه ایران باستان و هم در اندیشه ایران بعد از اسلام، در سطحی قابل برداشت و استفاده است، که انگار یک پارادایم مقدس است. فردوسی می‌گوید:
«مدارا خرد را برادر بود/ خرد بر سر دانش افسر بود»
یعنی یک رابطه ژنتیکالی بین مدارا کردن و خردمندی قائل است. آدم خردمند حتما همین‌گونه است که فروزانفر است. حافظ به ماها دستور داده است که:
«حیف باشد دل دانا که مشوش باشد»
و من دل فروزانفر را در تشویش نمی‌بینم. او با زمان و زمانه خودش سازگار بود. یک سری رندی‌ها در فروزانفر بود؛ اما این‌طور نبود که بگوییم جیره‌خور خوان نعمت حکومت یا شخص خاصی است. فروزانفر آدم عارفی بود، یعنی می‌دانست باید چکار کند. حافظ هم می‌گوید: «حافظم در مجلسی، دردی کشم در محفلی/ این دلیری بین که چون با خلق صنعت می‌کنم». بنابراین رندی گاهی ایجاب می‌کند آدم همه را سر جایش بگذارد.
 
سرامی به عنوان نکته پایانی گفت: من همه کارهای فروزانفر را خوب و در خور توجه می‌بینم؛ خود این مرد را هم همین‌طور و به شما که جوان‌تر هستید، می‌گویم نسبت به این بزرگان سپاسگزارتر باشید. چون جامعه دارد به شکل سریع و چند اسبه به سمت ناسپاسی نسبت به آدم‌ها پیش می‌رود؛ انگار قدر هیچ کس را نمی‌دانیم.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۲:۳۰ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۴
    فروزانفر سال 1346 بازنشسته شد و سال 1349 هم فوت شد چطور استاد سرامی در سال های 1349-50 شاگرد ایشان بوده است؟شاید در تثت تاریخ اشتباه کرده اند!
  • محمد رضا حاجی نصیری ۲۰:۴۹ - ۱۳۹۸/۰۶/۱۵
    استاد روانشاد فروزانفر در تاریخ 16 اردیبهشت ماه سال 1349 دار فانی را وداع گفته اند.چگونه آقای دکتر سرامی در سال های 1349 و 1350 شاگرد ایشان بوده اند؟! نکته دیگر آنکه عکس آخر که در متن آمده است عکسی است که مربوط به دیدار استاد دکتر مهدی محقق با مرحوم استاد فروزانفر است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها