شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۱
ما به فرم اهمیت بیشتری داده‌ایم/ چیزی به‌نام هنر برای هنر وجود ندارد

صمد طاهری که با مجموعه داستان «زخم شیر» برگزیده جوایز ادبی احمد محمود و جلال آل‌احمد شد، معتقد است: چیزی به‌عنوان هنر برای هنر وجود ندارد چرا که اساساً هنر یک صفحه انتزاعی، خالی و سفید نیست و حتماً چیزی در آن هست.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در فارس - احسان اکبرپور: صمد طاهری اگرچه شاید برای برخی از خوانندگان غیرجدی ادبیات داستانی، چهره‌ای مشهور نبود، اما دوستداران ادبیات داستانی سال‌هاست که داستان‌های او را دنبال می‌کنند. عمر نویسندگی او به بیش از 35 سال می‌رسد و برخی از آثارش مانند «سنگ و سپر» جزو درخشان‌ترین آثار ادبیات داستانی ما هستند. با این حال اما به قول ابوتراب خسروی، ماه پشت ابر نماند و انتخاب «زخم شیر»، آخرین مجموعه‌داستان صمد طاهری، به‌عنوان برگزیده جایزه ادبی احمد محمود و همچنین جایزه جلال آل‌احمد، او را به طیفی گسترده‌تر از خوانندگان ادبیات معرفی کرد.

صمد طاهری شیوه‌ای خاص در داستان‌نویسی دارد، یکی از بهترین نویسندگان رئالیست ادبیات داستانی ماست و داستان‌هایش در عین بومی‌بودن، جهان‌شمول و جهان‌نگر است، عمیقاً به عواطف بشری قائل است و دغدغه‌های انسانی، مهم‌ترین موتیف داستان‌های اوست. در گفت‌وگوی پیش‌رو با صمد طاهری از جهان داستانی‌اش، تأثیر زیست‌جهان نویسنده بر اثر داستانی و دلایل کاهش اقبال به ادبیات داستانی گفتیم و شنیدیم که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد:
 
در داستان‌های شما جغرافیا عاملی مهم در شکل‌گیری و پیشبرد داستان است. به عنوان مثال در داستان‌های کتاب «زخم شیر»، خوزستان و شیراز نقشی مهم در پیشبرد داستان‌ها دارند. به نظرتان زیست جهان نویسنده چه تأثیری بر اثر داستانی دارد؟

هیچ داستانی در خلأ ساخته و نوشته نمی‌شود؛ نخستین چیزی که به ذهن نویسنده می‌رسد، آن زیست‌بومی است که در آن زندگی می‌کند و از آن تجربه زیسته دارد. نویسنده این تجربه زیسته را به کار می‌برد، اما در این میان هرچقدر که از تخیل قوی‌تری استفاده کند، داستانش موفق‌تر خواهد بود. درواقع آن‌ها بیشتر اشارات و المان‌هایی از یک زیست‌بوم است. اما من تعصب خاصی روی جغرافیایی خاصی ندارم، هرچند شیراز را پس از خوزستان خانه دوم خود می‌دانم، با این حال طبعاً نویسنده باید بهانه‌ای برای روایت داستان داشته باشد و مکانی برای آن در نظر بگیرد؛ از همین رو تلاش می‌کند رنگین‌ترین فضا را در نظر بگیرد تا برای خواننده جذاب باشد.
 
در بسیاری از داستان‌های مجموعه‌داستان «زخم شیر» موتیف‌هایی خاص تکرار می‌شود؛ مانند تنهایی و انزوای انسان‌ها (داستان‌های خروس، نی‌زن و سگ ولگرد) و زن‌هایی که مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرند (در دام مانده مرغی، مهمانی، موش‌خرما و چیز و فلان و بهمان و اینا). به نظر شما رابطه ادبیات داستانی با جامعه باید چگونه باشد؟ آیا شما به گزاره «هنر برای هنر» معتقدید؛ یا آنکه بر این باورید که ادبیات باید در پیوند با جامعه باشد؟

به نظر من چیزی به‌عنوان هنر برای هنر وجود ندارد؛ هنر یک صفحه انتزاعی، خالی و سفید نیست؛ حتماً چیزی در آن هست. هرچقدر هم که خیال کنیم خالی از انسان است، این‌گونه نیست؛ زیرا در ابتدا یک انسان است که داستانی را می‌نویسد و آن داستان نیز خطاب به انسان‌ها و درباره انسان‌هاست؛ حتی اگر ظاهرش هم درباره انسان‌ها نباشد. برای من دغدغه‌های انسانی و عمق عواطف بشری مهم‌ترین نکته است؛ زیرا عواطف بشری است که زندگی ما را شکل می‌دهد؛ در هر کجایی که زندگی کنیم. اگر این موضوع را نادیده بگیریم، دیگر چیزی برای گفتن باقی نمی‌ماند.
 
در داستان‌های شما مسائل اجتماعی کنار گذاشته نشده و شما به شکلی هوشمندانه اشاراتی به مسائل اجتماعی روزگار نیز دارید. به نظر شما اثرپذیری و توجه نویسنده به مسائل جامعه تا چه اندازه در خلق داستان مهم است و بر کیفیت آن اثر می‌گذارد؟

ما ناچاریم که داستان خود را برای مکان و زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، بنویسیم. زمانی هست که نویسنده‌ای تصمیم می‌گیرد که صرفاً داستان‌های علمی، تخیلی یا فانتزی بنویسد که آن بحثی دیگر است؛ اما نویسنده‌ای که از این دو ژانر فاصله می‌گیرد، در داستانی که می‌خواهد بنویسد، زمان و مکان حرف اول را می‌زند. به گذشته هم که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم اگر از کلام و شعر سعدی و حافظ و هدایت و چوبک لذت می‌بریم، به این دلیل است که آن‌ها از زمان و مکان خود برای گفتن و سرودن اثر بهره گرفته‌اند. شما نویسندگان آمریکایی، فرانسوی یا آلمانی را هم نمی‌بینید که جدا از مکان و زمانه خود بنویسند.
 
با این حال اما به نظر می‌رسد همیشه داستان‌هایی ماندگار هستند که در عین زمان‌مند و مکان‌مند بودن، تاریخ انقضا ندارند و محدود به مکان خاصی نیستند.

بله قطعاً، البته این موضوع دیگر برمی‌گردد به مهارت نویسنده؛ اگر نویسنده صرفاً به روزمرگی‌ها بپردازد، هنگامی‌که آن ماجرای روزمره به سرآمد و تاریخش گذشت، دیگر ارزش خود را از دست می‌دهد. مثلاً اگر ما بخواهیم درباره فلان دولت و... بنویسیم، وقتی آن دوره سر آمد، عمر آن داستان هم سر آمده است؛ اما اگر ما داستانی بنویسیم که به کل بشریت و عواطف انسانی مربوط باشد، ماندگار خواهد بود.
 
شما در گفت‌وگویی تأکید داشتید که داستان کوتاه تکنیکال‌تر و پیچیده‌تر از رمان است. به نظر شما در رمان و داستان کوتاه فرم و جهان‌بینی نویسنده تفاوت دارد؟

جهان‌بینی اثر در داستان کوتاه و رمان به جهان‌بینی نویسنده بازمی‌گردد و نویسنده آن را در این دو فرم به یک شکل خاص بروز می‌دهد. به‌عنوان‌مثال جهان‌بینی احمد محمود، هم در رمان‌ها و هم در داستان‌های کوتاهش همان است که بازتاب می‌دهد. اما در رمان و داستان کوتاه، شکل و فرم متفاوت است؛ رمان فضایی بازتر است و نویسنده امکان مانور بیشتری دارد؛ در داستان کوتاه اما نویسنده امکان مانور زیادی ندارد و اگر بخواهد زیاده‌گویی کند، شخصیت، المان یا دیالوگ اضافه‌ای بیاورد، داستانش از ارزش می‌افتد، اما در رمان قدرت مانور برای نویسنده بیشتر و بازتر است.
 
شما جزو نویسندگان نسل سوم ادبیات داستانی ایران هستید که به فرمی رئال و جدی به ادبیات معتقدید. انتقادی که به برخی از نویسندگان نسل بعد از شما (نسل چهارم نویسندگان ادبیات داستانی ایران) وارد است، ترویج ادبیات عامه‌پسند و داستان‌های آپارتمانی است. آیا شما با این گزاره موافقید؟

من این گزاره را قبول ندارم، چون نمی‌توان همه نویسندگان را به یک چوب راند. از نسل چهارم، نویسندگان بسیار خوبی داریم، در همین شهر شیراز ندا کاووسی‌فر، طیبه گوهری و مجتبی فِیلی را داریم. در سطح کشور هم نویسندگانی داریم که داستان‌های بسیار خوبی می‌نویسند؛ اما به هرحال قشری از نویسندگان هم هستند که به دلیل ناتوانی‌شان در داستان‌نویسی یا هر علت دیگر، به سمت آن نوع از ادبیات داستانی که به داستان‌های آپارتمانی مشهور است، رفته‌اند. اما من معتقدم باید به هر دو وجه قضیه نگاه کرد. مثلاً احمد حسن‌زاده، منصور علی‌مرادی، نسترن مکارمی، میترا معینی، مهسا محب‌علی، یعقوب یادعلی و بسیاری از نویسندگان نسل چهارم هستند که جزو نویسندگان خیلی خوب و درجه‌یک ما هستند.
 
با این حال اما به نظر می‌رسد اهمیت و دقتی که نسل شما به فرم و زبان‌آوری دارید، کارشده‌تر است.

بله ما به فرم اهمیت بیشتری داده‌ایم، اما هرچقدر زمان تغییر می‌کند، نویسنده و نوشته‌اش هم تغییر می‌کند. مثلاً در دوره هدایت و گلشیری رسانه مجازی وجود نداشته است و طبعاً داستانی هم که آن‌ها نوشته‌اند متفاوت است؛ اما همان‌گونه که شما اشاره کردید، اهمیت به فرم و زبان در نویسندگان نسل سوم قوی‌تر و بیشتر است.
 
در سال‌های اخیر ما شاهد هستیم که اقبال به کتاب کاهش یافته است و تیراژ کتاب‌های داستانی به هزار و 500 نسخه رسیده است. به نظر شما دلیل عمومی اقبال کمتر به ادبیات داستانی در دوره متأخر چیست؟ به‌ویژه اینکه انگار اقبال به داستان کوتاه کمتر از رمان است.

به نظر من اقبال کمتر به ادبیات داستانی دلایل متعددی دارد. یک از آن‌ها رسانه‌های مجازی است که زمان زیادی از وقت مخاطبان و حتی نویسندگان ـ از جمله خودم ـ را می‌گیرد و به هدر می‌دهد. درست است که ما از طریق رسانه‌های مجازی در جریان روند ادبیات و هنر روز قرار می‌گیریم، اما بخش مهمی از وقت ما را هدر می‌دهند. مورد دیگری که به نظر من بسیار اهمیت دارد، آن است که در تمام کشورهای پیشرفته جهان، آموزش‌وپرورش یکی از ارکان بسیار مهم برای ترویج و ترغیب مردم به کتاب‌خوانی است و دانش‌آموزان از دوره دبستان ترغیب به کتاب خواندن می‌شوند. در کشور ما اما آموزش‌وپرورش عملاً به بنگاه تکثیر دیپلم تبدیل شده است و بچه‌های کم‌سواد و خالی از خلاقیت و ذوق را پرورش می‌دهد. دانش‌آموزانی که حتی از نظر املایی و انشایی به‌شدت ضعیف هستند و گاه نمی‌توانند یک نامه اداری ساده را بنویسند، چه برسد به اینکه داستان را بخوانند و داستان بنویسند. خُب هنگامی‌که آموزش‌وپرورش و دانشگاه که به یکی از وظایف اصلی‌شان که سوق دادن دانش‌آموزان و دانشجویان به کتاب‌خوانی است، عمل نمی‌کنند؛ ضربه اصلی به کتاب نخواندن مردم وارد می‌شود.
 
ظاهراً سال آینده رمانی جدید از شما منتشر خواهد شد. اگر ممکن است اشاره کوتاهی هم به این رمان جدیدتان داشته باشید.

عنوان این رمان کوتاه «برگ هیچ درختی» است که سال آینده نشر نیماژ آن را منتشر خواهد کرد و امیدوارم که در نمایشگاه کتاب سال آینده منتشر شود.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها