سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۲
منتقدان ما فقط تخریبچی هستند/ با دست‌زدن برای شعر هم، به یکدیگر سیلی می‌زنیم

رضوان ابوترابی،‌ شاعر می‌گوید: ما نه یک منتقد درست و حسابی و نه یک معلم خوب در کشور نداریم. منتقدان ما فقط تخریبچی هستند و قصد دارند، دیگران را خراب کنند و متاسفانه راهکار نشان نمی‌دهند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در دهه‌های گذشته سطح کمّی کتاب‌های شعر رشد چشمگیری داشته؛ اما متاسفانه این رشد کمّی با کاهش کیفی این گونه کتاب‌ها همراه بوده است. از طرفی با توجه به حجم انبوه چاپ کتاب‌های پولی توجه به استعداد‌های شعری کمتر صورت گرفته است. البته در این بین کسانی هستند که هم کتاب باکیفیت چاپ می‌کنند و هم نگاهی به استعدادها دارند. رضوان ابوترابی یکی از این افراد است که در سال‌های فعالیت خود در حوزه مطبوعات تلاش کرده تا صدای استعدادهای جوان باشد. او به تازگی دست به انتشار کتابی به نام «صدای سپید»‌ زده است که در همین راستا با او همکلام شده‌ایم.
 
کمی از کتاب‌ «صدای سپید» برای مخاطبان بگویید؛ گویا قرار است که این کتاب در قالب یک مجموعه منتشر شود.
کتاب «صدای سپید» یکی از کتاب‌های مجموعه‌ای چند جلدی درباره شعر امروز است و آن‌طور که اطلاع دارم چهار کتاب در حوزه شعر سپید، سه جلد غزل و یک جلد ترانه خواهد بود. واقعیت این است که من هر چه گزیده اشعار در بازار کتاب می‌دیدم، مجموعه‌ای از شعرهای چند شاعر معروف مانند شاملو، نیما، فروغ و دیگر شاعران مطرح بود و کمتر مشاهده کرده‌ایم که در این مجموعه‌ها به شعر شاعران جوان پرداخته شود. بنابراین شاعرانی که گمنام هستند و دور از مرکز قرار دارند، هیچ جایگاهی ندارند تا صداشان شنیده شود. همین موضوع بهانه‌ای شد تا من به این فکر بیفتم که از این فرصت استفاده کنم و بیایم و شعر این شاعران جوان را در کنار چند شاعر مطرح منتشر کنم تا به مردم بگوییم همه شعر آنچه که شما می‌دانید نیست و یک عده دیگری نیز وجود دارند که صدای آنها تا به امروز شنیده نشده است.

شما به چه شکل این افراد را شناسایی کردید؟ آیا فراخوانی منتشر شده بود؟
من برای جمع‌آوری این کتاب فراخوانی منتشر نکردم؛ اما بدون شک برای کتاب‌های بعدی چنین کاری را انجام خواهم داد.

فرمت کتاب به چه شکلی است؟
در حال حاضر کتاب نخست در 400 صفحه منتشر شده است. در این کتاب در کنار آمدن عکس و بیوگرافی از هر شاعر چند شعر او را آورده‌ام تا مخاطب با خواندن تنها یک اثر درباره او تصمیم نگیرد. البته در کنار شعر شاعران جوان، از پنج، شش شاعر مطرح نیز شعر آمده است؛ اما در مجموع بیش از 95 درصد کتاب، شعر شاعران جوانی است که شاید کمتر کسی آنها را بشناسد.

شاید این کتاب با شعر شاعران شناخته نشده آن طور که باید و شاید مورد استقبال قرار نگیرد؛ این موضوع باعث سرخوردگی شما نمی‌شود؟ 
من این کار را با قدرت ادامه خواهم داد و معتقدم نباید تنها به خودمان فکر کنیم. بالاخره یک تعداد شاعر هم در کشور فعالیت می‌کنند که به کمک ما نیاز دارند. من درد این افراد را خوب درک کرده‌ام؛ چراکه خودم شهرستانی هستم و در جوانی خیلی دوست داشتم که شعرهایم منتشر شود؛ اما راه و چاره را بلد نبودم. از طرفی خوشبختانه استقبال از این کتاب بسیار خوب بود و حتی در روزهای گذشته بزرگانی مثل احمد پوری و اسدالله امرایی به من زنگ زدند و بابت انتشار این کتاب به من تبریک گفتند. در همین مدت کوتاه چند فرهنگسرا و محافل ادبی برای این کتاب جلسه رونمایی گذاشتند و دوستان در شهرستان‌ها نیز چند پیشنهاد برای برگزاری مراسم رونمایی در شهرهایی مانند تبریز را داده‌اند.
 
با اینکه شاعران زیادی در این کتاب شعر دارند؛ اما شما در نسخه منتشر شده از فهرست استفاده نکرده‌اید؛ دلیل خاصی دارد؟
وقتی برای کتاب فهرست می‌گذاریم، مخاطب به سراغ شعر خودش یا دوستانش می‌رود و به سایر افراد کاری ندارد؛ بنابراین چنین کاری باعث می‌شود تا مخاطب شعرهای دیگر را نبیند؛ به همین دلیل برای کتاب فهرست نگذاشتم.
  
امروز با گسترش فضای مجازی ما شاهد عدالت رسانه‌ای هستیم و هر شاعری برای خودش تریبونی دارد و فضا با گذشته کمی متفاوت است؛ شما این موضوع را قبول دارید؟
درست است که دنیای مجازی خوب است و بازتاب خوبی هم دارد؛ اما هنوز برای مطالعه و کارهای پژوهشی باید به دنبال کتاب‌های مرجع باشیم. باید توجه داشته باشیم که کتاب نمی‌میرد. من اعتقاد دارم که نوشتار اگر بوی کاغذ ندهد، نمی‌تواند ماندگاری داشته باشد. درست است که به سمت کتاب‌های الکترونیک و صوتی حرکت می‌کنیم؛ اما هنوز که هنوز است روزنامه، روزنامه و کتاب، کتاب است و وسیله‌ای نتوانسته جای آن را بگیرد. شما توجه داشته باشید که در همین فضای مجازی چقدر سرقت ادبی وجود دارد و چقدر افراد از شعرهای شاعران جوان یا سوژه‌های آنها سواستفاده می‌کنند. این کتاب یک شناسنامه برای شاعران جوان است و ماندگاری برای آنها ایجاد می‌کند. شبکه‌های مجازی روزبه‌رو تغییر می‌کند، مردم یک روز وبلاگ، یک روز گودر، یک روز فیس‌بوک، یک روز توئیتر، یک روز وایبر و یک روز هم به سراغ اینستاگرام می‌روند و همین باعث می‌شود که من نتوانم تحقیق کنم که فلان شاعر یا نویسنده 10 سال پیش چه می‌نوشته و چه تفکری داشته است؛ اما کتاب جلوی رویم است و خیلی راحت می‌توانم تحقیق کنم. من مطمئنم که تعدادی از این شاعران فردا پرچمدار شعر ما خواهند شد. شاعر بالاخره باید کتاب چاپ کند؛ اما متاسفانه یک سری از این افراد با توجه به بازار این روزهای حوزه شعر حتی نمی‌توانند برای چاپ کتاب هزینه کنند و وظیفه ماست که این افراد را کمک کنیم.
 
شما این شیوه و این دیدگاه را در مطبوعات نیز دنبال می‌کنید؟
بله. من همین رویه را در روزنامه «ستاره صبح» نیز دنبال می‌کنم و 90 درصد شعرهایی که در این روزنامه منتشر می‌شود، شعر شاعرانی است که من اصلا آنها را ندیده‌ام و نمی‌شناسم. من دنبال این شاعران و شعرهایشان می‌گردم. اما آنها نیز گاهی به من پیام می‌دهند و شعرهایشان را برای من می‌فرستند که در نهایت آن دسته از شعرهایی را که خوب باشد، منتشر می‌کنم. من در روزنامه هفته‌ای یک بار چنین صفحه‌ای دارم و شعر می‌گذارم اما مدیریت روزنامه به من این میدان را داده است تا مصاحبه با شاعران جوان و کتاب اولی را در دستور کار قرار دهم.

آیا این کار به آینده شعری آنها کمک می‌کند و به نظر شما این کار باعث ایجاد توهم در آنها نمی‌شود؟
به اعتقاد من این قدمی بزرگی است و باعث می‌شود تا از محدودیت‌های گذشته فاصله بگیریم؛ چراکه همین الان نیز می‌بینیم که رسانه‌ها تنها به افراد شناخته شده می‌پردازند و استعدادهای جوان و گمنام کاری ندارند. شاید قابل وصف نباشد که بعضی از این افراد وقتی عکس و مصاحبه خود را در یک روزنامه می‌بینند، چقدر خوشحال می‌شوند؛ شاید باور نکنید اما برخی از این افراد به من زنگ می‌زنند و از خوشحالی یک ساعت پشت تلفن گریه می‌کنند و این بهترین اتفاقی است که می‌تواند برای من رخ دهد. من هیچ وقت به خودم فکر نکردم و همیشه دوست داشتم این صداهای ناشناخته را که لای کوچه پس کوچه‌های شعرمان گم شده به گوش مردم برسانم. از طرفی این گونه کارها مثل مصاحبه یا نقد و بررسی می‌تواند روی فروش کتاب‌های این شاعران تاثیرگذار باشد. وقتی این افراد می‌آیند و مصاحبه‌شان را در فضای مجازی منتشر می‌کنند، مردم کمی بیشتر به این افراد توجه می‌کنند.

واقعا دیدگاه‌ها شما این است که در دنیای رسانه‌های دیجیتال هنوز روزنامه‌ها تا این میزان تاثیرگذار هستند؟
شاید روزنامه‌ها اخبار خواندنی نداشته باشند؛ اما مطالب تولیدی همچنان خریدار دارد.
 
پس شما هم قبول دارید که جهان شعر با سرعت زیادی در حال دگرگونی است؟
گوناگونی در همه جای دنیا وجود دارد. من جمله‌ای از آیدین آغداشلو به خاطر دارم که می‌گوید: «دگرگونی به شکل دگرگونی وارد کشور ما شده است.» ما به خاطر عدم شناخت کافی از دنیای ادبیات آسیب دیده‌ایم. ما نه یک منتقد درست حسابی و نه یک معلم خوب در کشور داریم. ندیدم شاعری دست چند شاعر دیگر را بگیرد و بگوید که این‌ها را من پرورش داده‌ام و این‌ها فردا قرار است که حرفی برای گفتن داشته باشند.

خیلی‌ از کارشناسان ادبی با نظر شما موافق هستند؛ اما پس این همه جلسه نقد و بررسی که در کشور برگزار می‌شود چه خروجی دارد؟
منتقدان ما فقط تخریبچی هستند و قصد دارند، دیگران را خراب کنند و متاسفانه راهکار نشان نمی‌دهند. ما در غرب یک منتقد به اسم جان راسکین داشتیم که یک بار که محو یکی از نقاشی‌های ویلیام ترنر بوده، جمله‌ای را گفته است که من آن را قاب کرده‌ و بالای سرم زده‌ام. او می‌گوید: «غروب‌های لندن بعد از نقاشی‌های ترنر زیباتر شد.» شما نگاه کنید که چه عظمتی در این نگاه است! ما کجا چنین نگاه‌هایی دارم. در حال حاضر ما در هر فرهنگسرا یک جلسه ادبی داریم و سوال من این است که جز یکی دو نفر کدام یک از این افراد در حدی هستند که شعر را آموزش دهند. چند روز پیش در جلسه‌ای گفتم، با دست زدن برای شعر هم به یکدیگر سیلی می‌زنیم؛ چراکه به جای دست زدن باید درباره این شعرها صحبت کنیم. به دلیل آنکه ما این چیزها را نداریم و از آن طرف ترجمه‌های قشنگی نداشتیم و تازه ترجمه شعر در ایران در حال جان گرفتن است، این دگرگونی با مشکلاتی همراه شده است. متاسفانه ما هنوز نتوانستیم از آن محدود نگریستن فاصله بگیریم. دنیای شعر ما تازه دارد دریچه‌های جدید را می‌بیند و من به این جوان‌ها خیلی امیدوارم. این روزها شاهد جرقه‌های خوبی هستیم و احساس می‌کنم که در حال نزدیک شدن به مسیر تعالی هستیم.
 
اگر در مسیر تعالی قرار داریم، پس چرا شعر امروز ما در مسیر جهانی شدن قرار ندارد؟
احساسم این است که شعرهای ما به زبان‌های دیگر ترجمه نمی‌شود و این موضوع برای هیچ‌کس دغدغه نیست. قبول دارم که ترجمه شعر گذشتگان کار بسیار سختی بوده است؛ اما امروز شرایط تغییر کرده و ما با کمی تلاش می‌توانیم شرایط را تغییر دهیم. من بارها گفته‌ام که شعر «خیزید و خز آرید که هنگام خزانست» را چگونه می‌خواهیم ترجمه کنیم یا شعر «دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود»‌ آیا ترجمه می‌شود؟ باور کنید بچه‌های سپیدسرای شعر ایران حرف‌هایی دارند که شنیدی است و می‌شود آنها را به گوش علاقه‌مندان شعر در هر گوشه جهان رساند.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۶:۴۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۸
    دلسوری آقای ابوترابی برای شاعران قابل تحسین است اما اینقدر شعر در فضای مجازی و دفاتر شعر منتشر می شود که حال آدم را بد می کند ، آخر چند نفر شاعر درست و حسابی در مملکت است ده بیست صد هزار ده هزار پنجاه هزار، آخر از همه آن شاعران فقط شاملو و سهراب و فروغ و چند تای دیگر ماندند.از این همه شاعر که مشغول دلنوشته سرایی هستند و هیچ کدام هم دیگر را قبول ندارند چند تا می مانند.این انبوهسازی که آقای ابوترابی هم به طرفش کشیده شده اند و می خواهند کارشان را با چند جلد دیگر ادامه دهند به نفع شاعران است یا خوانندگان؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها