دوشنبه ۵ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۹
حمایت از کتابفروشی‌ها دست‌آورد دولت امید است

مدیرمسئول انتشارات باد با اشاره به اهمیت موضوع کتابخوانی گفت: در ایران سهم کتابفروشان حدود ۲۵ درصد از پشت جلد است و فروش آن از موزع به کتابفروش قطعی است. این شکل رابطه باعث می‌شود که کتابفروش برای سفارش دادن احتیاط کند و از سفارش کتابی که نسبت به فروش آن اطمینان ندارد، بپرهیزد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ این روزها حال و روز بسیاری از کتابفروشی‌های شهرهای مختلف ایران خوب نیست. اوضاع آخرین حلقه‌های زنجیره نشر، نمودی عینی از وضع صنعت نشر ایران است. امروز صنعت نشر ایران گرفتار مشکلات ساختاری، پیچیده و چندوجهی بسیاری است و پدیدآورندگی همچنین تولید، توزیع و فروش کتاب با دشواری‌ها، نابسامانی‌‌ها و آشفتگی‌های بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند. «کتاب‌نخوانی و کتاب ‌نخریدن‌ ما ایرانیان» اگر گزاره‌ای قابل پذیرش باشد، پیامد شرایط سخت اقتصادی یا شیوه‌های نوین زندگی و یا حال روانی نزند جامعه‌مان و... مسأله‌ای درخور توجه است که باید سیاست‌گذاران عرصه‌ کتاب بیش از پیش به آن توجه کنند.
 
به بهانه حال و روز نه چندان خوب کتابفروشی‌های ایران، دقایقی با نیایش سرامی؛ مدیرمسئول انتشارات باد دقایقی به گفت‌وگو نشستیم تا نگاهی به عوامل رخداد این موضوع داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید.
 
نامتوازن بودن تعداد کتابفروشی‌ها یکی از آسیب‌های جدی حوزه نشر است،‌ به نظر شما این آسیب‌ها به چه دلیلی ایجاد شده‌اند؟
طی دهه‌های گذشته، حمایت‌های دولتی به سمت تولید بوده تا مصرف، به همین دلیل شاهد رشد نامتوازن صنعت نشر کشور بوده‌ایم. نزدیک به ۱۷۰۰۰ بنگاه انتشاراتی داریم و کمتر از ۲۰۰۰ کتابفروشی فعال. این حمایت‌ها که در عادلانه بودنشان باید به چشم تردید نگریست، نتوانسته‌اند انگیزه‌ و نیاز به مصرف کتاب در جامعه را بالا برند. در این اوضاع تازه سه-چهار سالی است که نگاه‌ها به کتابفروشان برگردانده شده تغییر سیاستی که اگرچه دیر است اما مایه امید و از دست‌آودهای این دولت به‌شمار می‌آید. برنامه حمایتی توزیع یارانه‌ کتاب از طریق کتابفروشی‌ها که دهمین دوره‌اش با طرح‌های تخفیف فصلی خانه کتاب در حال برگزاری است، از این تغییر رویکرد سرچشمه می‌گیرد. معافیت مالیاتی کتابفروشان در سال ۱۳۹۳ که پس از کش و قوس‌های فراوان محقق شد و تأسیس کارگروه کتابفروشان در اتحادیه‌‌ ناشران و کتابفروشان تهران در سال گذشته بخشی از این جریان امید است. البته مدتی است که به مدد رسانه‌های مدنی و شبکه‌های اجتماعی، مطالبات کتابفروشان در رابطه با نمایشگاه‌های استانی و نمایشگاه بین‌المللی کتاب، بیش از پیش شنیده می‌شود و همراهی‌هایی را پدید آورده که از آن میان می‌توان به عدم شرکت برخی ناشران در این نمایشگاه‌ها اشاره کرد.
 
عده‌ زیادی از همکاران شما اعتقاد دارند که وضع کتابفروشی‌ها خراب است و استنادشان به تغییر کاربری برخی کتابفروشی‌ها‌ طی سال‌های گذشته است، نظر شما چیست؟
دلایل افول کتابفروشی‌ها باید در پژوهشی مفصل ارزیابی شود تا بفهمیم چرا در اینجا ایستاده‌ایم و برای آینده چه باید بکنیم. در غیاب نظام‌های اطلاعاتی که می‌تواند سهم بازارهای گوناگون کتاب را مشخص و رفتار مشتریان را در حوزه‌ خرید کتاب تبیین کند، نمی‌توان تحلیل دقیقی نسبت به وضعیت بازار کتاب ایران ارائه داد همچنان‌که نمی‌توان به درستی برای صنعت نشر برنامه‌ریزی کرد. بسیاری از ما گمان می‌کنیم که به واسطه کاهش مراجعه‌ عمومی به کتابفروشی‌های شهر، خرید کتاب نیز کاهش پیدا کرده است. صرف نظر از اینکه این باور درست باشد یا غلط، هیچ کس نمی‌داند این کاهش به چه میزان بوده است. در وضعیت کنونی هیچ اطلاعاتی قابل اتکا و استناد در دسترس نیست که خریداران کتاب چه میزان از خریدشان را توسط وبگاه‌های فروش انجام می‌دهند، چه مقدار از فروش کتاب در نمایشگاه‌های استانی رخ می‌دهد یا اینکه نمایشگاه کتاب تهران دقیقاً چه سهمی از بازار کتاب را اشغال کرده است یا چه درصدی از فروش کتاب در کتابفروشی‌های زنجیره‌ای رخ می‌دهد.
 
به نظر شما این کاهش فروش در کتابفروشی‌ها به چه دلیل بوده است؟
من بخشی از این تصور کاهش فروش را از سر ندیدن اقتضائات نوین جامعه می‌بینم. ‌جامعه امروز ایران بسیار با جامعه یک دهه پیش فرق کرده و شیوه خرید و ذائقه مصرف مردم تغییر کرده است. اگر طی این سال‌ها شاهد بسته شدن کتابفروشی‌هایی بوده‌ایم این یک روی سکه است. در روی دیگر آن کتابفروشی‌های بسیاری به تازگی تأسیس شده‌اند. کم نیستند کتابفروشی‌هایی که در طی این سال‌ها با شکل و شمایلی‌ نو توانسته‌اند با ایجاد جذابیت بیشتر، سهمی از بازار فروش کتاب را از آن خود کنند. از سوی دیگر بخشی از تقاضا توسط وب‌گاه‌های فروش کتاب تأمین می‌شود. بنابراین در غیاب پژوهش‌های دقیق آماری نمی‌توان گفت که اوضاع خرید کتاب چگونه است. آیا این روزها مردم کمتر کتاب می‌خرند اگر پاسخ آری است، چه میزان کمتر کتاب می‌خرند و نسبت به کدام سال پایه. بالاخره باید داده‌پژوهی را از یک جایی آغاز کنیم.

برایمان توضیح دهید کتابفروشان با چه ساز و کاری کتاب را خرید و فروش می‌کنند؟
موضوع قیمت کتاب و نحوه سهم‌بندی آن برای موزع و کتابفروش و چگونگی تسویه حساب به شکلی که سود حسابداری را تضمین کند، مایه‌ تضمین تداوم فعالیت هر یک از حلقه‌های نشر و بسیار مهم است. در ایران سهم کتابفروشان حدود ۲۵ درصد از پشت جلد است و فروش آن از موزع به کتابفروش قطعی است. این شکل رابطه باعث می‌شود که کتابفروش برای سفارش دادن احتیاط کند و از سفارش کتابی که نسبت به فروش آن اطمینان ندارد، بپرهیزد. در بیشتر کشورهای دارای صنعت نشر پیشرفته هم سهم کتابفروشان از فروش کتاب بیشتر و در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد است و هم فروش‌ها به صورت امانی صورت می‌گیرد. کتابفروشان کتاب‌های فروخته شده را در پایان هر ماه محاسبه و نسبت به تسویه آن ظرف حداکثر یک ماه اقدام می‌کنند. ناشران ایالات متحده و بریتانیا از خط ‌مشی «حراج یا برگشت» برای کالاهای فروخته نشده استفاده می‌کنند تا کتابفروشی‌های کوچک بدون اینکه ریسکی متحمل شوند، به عرضه‌ کتاب مبادرت ورزند. در وضع موجود گاهی روابط میان ناشران، توزیع‌کنندگان و کتابفروشان به دلیل فقدان قواعد و فرمول‌های قابل اتکا دستخوش تنش می‌شود. به نظر می‌رسد که کتابفروشان، ناشران و توزیع‌کنندگان در کنار اتحادیه‌ ناشران و کتابفروشان تهران باید این مسئله را بررسی و درباره‌ آن چاره‌اندیشی کنند. در این زمینه فکر می‌کنم سامان‌دهی و تنظیم آیین‌نامه و مقررات تخفیف در فروش کتاب کاری است که باید هرچه زودتر نسبت به آن اقدام کرد. پیشنهاد دیگرم تأسیس شبکه ملی کتاب است. ما در کشور یک سامانه‌ واحد در حوزه‌ توزیع کتاب نداریم. بر اساس این سامانه، موجودی کتاب در هر یک از بخش‌های تولید و توزیع بر اساس جغرافیای کشور معلوم و در دسترس خواهد بود. وجود این سامانه‌ جامع سبب خواهد شد که تولید تکراری رخ ندهد و یا کتابفروش بتواند مطابق با آن سفارش بدهد.

تأثیر نمایشگاه‌های کتاب بر فروش کتابفروشی‌ها را چگونه می‌بینید؟
یکی از دلایل مهم توسعه‌نیافتگی صنعت نشر در ایران برگزاری نمایشگاه‌های کتاب در سطح استانی و ملی به شکل کنونی است. ناشر در هر قالبی تولیدکننده‌ محتواست اما کتابفروش، فروشنده‌ آن است. آنچه که سبب شده تا این دو را متفاوت نبینیم، از منظر جامعه‌شناسی «عدم رشد تفکیک‌یافتگی ساختی و کارکردی» در جامعه ایران بوده است. پیچیدگی‌ ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در جوامع توسعه یافته بیش از جامعه‌ ماست طبیعی است که ساخت‌یافتگی اجتماعی نیز به همین دلیل بیشتر باشد. پس آن‌ها برای رویارویی با چالش‌های متنوع حاصل از پیچیدگی‌های اجتماعی‌شان بیشتر برنامه‌ریزی کرده‌اند و روش‌های گوناگونی برای این مواجه دارند. پس در این جوامع هم ساختارهایی متناسب با شرایط گوناگون طراحی شده است و هم قوانینی که در این بسترها حقوق همه‌ فعالان یک عرصه تأمین شود. آنچنان که من مطالعه کرده‌ام در برنامه‌ریزی‌های صنعت نشر کشورهای پیشرفته تأمین منافع یک گروه ناقض منافع گروه دیگر نیست. دولت خط‌مشی‌های حمایتی‌ را به گونه‌ای وضع می‌کند که عملکرد یک حوزه، حوزه‌ دیگر را تضعیف نکند. نه مثل ما که دولت می‌شود مجری نمایشگاه‌های استانی که عده‌ای از آن بهره‌ ببرند و اعتراض عده‌ای دیگر را دامن زند. رخدادی که خیر عمومی همه‌ ذینفعانش را در نظر نگیرد، آسیب‌زا است. در عرصه‌ سیاست‌گذاری فرهنگی حق نداریم به بهانه‌ تقویت یک حوزه به گونه‌ای عمل کنیم که حوزه‌های دیگر متضرر شوند. برگزاری این نمایشگاه‌ها به بهای تضعیف کتابفروشی‌های منطقه‌ای کار نادرستی بوده که باید طی یک برنامه‌ زمان‌دار برچیده شوند. وقتی ناشر در یک نمایشگاه به جای کتابفروش حوزه‌ عملکردی آن را پوشش می‌دهد، کانال‌های توزیع تضعیف می‌شوند که نتیجه نهایی آن تضعیف روند مصرف کالا است. البته مدافعان برگزاری نمایشگاه‌های استانی استدلال می‌کنند که این نمایشگاه‌ها سبب می‌شوند که مردم شهرستان‌ها با کتاب‌ها آشنا شوند و کتاب در دل جامعه برود. چرا باید کارکرد نمایشگاه‌ها را تا این اندازه تقلیل دهیم. آیا سامانه‌های بزرگ معرفی کتاب که بر پایه‌ وب کار می‌کنند و ده‌ها سازمان عریض و طویل فرهنگی از وزارت آموزش و پرورش تا دیگران نباید برای به میان آوردن کتاب نزد مردم کوچه و بازار برنامه داشته باشند. تا کی قرار است این نمایشگاه‌ها بار کم‌کاری‌هامان را در حوزه‌های گوناگون بر دوش بکشند و خود عوارض بسیاری را در صنعت نشر پدید آورند؟

یکی از آسیب‌های دیگر حوزه نشر فروشگاه‌های بی‌شناسنامه کتاب در شهرها است. به نظر شما در این زمینه چه اقدامی باید کرد؟
فروشگاه‌های با تخفیف بالا در میادین و گذرگاه‌های مهم شهر آسیب‌هایی جدی به کسب و کار کتابفروشان مستقل و محلی وارد می‌کنند و بیشتر محل عرضه‌ کتاب‌هایی‌اند غیر استاندارد با ارزش محتوایی پایین و کتاب‌های قاچاق. مجوزشان را هم به هر کسی نمی‌دهند، احتمالاً باید دوست و آشنایی در فلان ناحیه یا منطقه‌‌ی شهرداری داشته باشی تا مجوزش را بگیری اما بهترین متولی برای صدور مجوز فعالیت این دست فروشگاه‌های کتاب باید اتحادیه‌ها‌ی ناشران و کتابفروشان باشد.  سازمان‌دهی و زیرپوشش درآوردن دست‌فروشان و غرفه‌های فروش کتاب در گستره‌ شهر تهران امری ضروری است. به این شکل اتحادیه‌ها می‌توانند بر کار آن‌ها نظارت کنند. این درست نیست که هر کس در هر کجای شهر، دلش خواست به هر شکلی کتاب بفروشد. فروش کتاب باید قاعده‌مند شود. دیده‌اید که با تخفیف۵۰ درصد کتاب‌ می‌فروشند! در بسیاری از کشورهای اروپایی و سایر نقاط جهان برای حمایت از کتابفروشی‌های محلی و تنوع عناوین، خط‌مشی «قیمت ثابت کتاب» را اتخاذ کرده‌اند. یعنی یک نسخه از یک کتاب خاص باید در همه‌ جای یک کشور به یک قیمت مشخص فروخته شود. این قاعده به کار فروش کتاب در آن کشورها نظمی داده، ما هم می‌توانیم شکل بومی شده‌ آن را در کشور پیاده کنیم.

و در این میان تأثیر کتابفروشی‌های زنجیره‌ای، هایپرکتاب‌ها و کتابفروشی‌های منطقه‌ای و مستقل چگونه است؟
می‌‌گویند که هایپرکتاب‌ها اثر سویی بر کسب و کار کتابفروشی‌های کوچک محلی داشته‌اند. من هم قبول دارم اما این اثر ناشی از الگوهای نوینی است که جامعه از آن‌ها تأثیر می‌پذیرد. یعنی اگر این روزها حال و روز بسیاری از کتابفروشی‌های ما خوب نیست همه را نمی‌شود به وجود این مال‌ها نسبت داد. بخشی از این کم‌رونقی، محصول تجارت دیجیتال است. تجارت الکترونیک مدل‌های کسب و کار را تغییر داده، مثلاً سبب شده تا خرده‌فروش‌ها (کتابفروشی‌ها) و عمده‌فروش‌ها (مراکز توزیع کتاب) از زنجیره‌تأمین کالا حذف شوند. همین حالا بخش قابل توجهی از فروش کتاب توسط وب‌گاه‌های اینترنتی انجام می‌شود.
به طور کلی کتابفروشی‌های زنجیره‌ای، ‌هایپرکتاب‌ها و کتابفروشی‌های محلی هر کدام در بستری خاص از تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه شکل گرفته‌اند و نمی‌توان هر یک را نفی مطلق کرد یا تأیید یکسره. مثلاً کتابفروش‌های محلی بیشتر امکان پاتوق دارند اما هایپرکتاب‌ها کمتر فاقد چنین کارکردی‌اند یا کتابفروشی‌های محلی بیشتر مخاطبان حرفه‌ای کتاب را جذب می‌کنند و هایپرکتاب‌ها بیشتر مخاطبان عام را. برای آنکه هر یک از بخش‌های بازار بتواند کارکردهای مثبتی برای عرضه کتاب داشته باشند، باید روش‌های درست مدیریتی را برای آنان به کار بست و کارکردهای مثبت هر یک را تقویت کرد. تنها در این صورت است که می‌توان به یک تعامل سازنده و مثبت میان بسترهای گوناگون فروش کتاب امید داشت به شکلی که هیچ یک تهدیدی جدی علیه دیگری قلمداد نشوند.
 البته دولت باید هم در زمینه‌ طرح و اجرای سیاست‌های حمایتی و هم در زمینه‌ تدوین قوانین مربوط به حوزه کتاب توجه ویژه‌ای به کتابفروشی‌های محلی و مستقل داشته باشد. یکی از این قوانین قیمت ثابت کتاب است که یک از کارکردهایش محافظت از کتابفروشی‌های کوچک در برابر هایپرکتاب‌ها و کتابفروشی‌های زنجیره‌ای است که پیشتر در این‌باره صحبت شد. اگر می‌خواهیم کتابفروشی‌های محلی توانایی اداره‌ خود را داشته باشند و در برابر تهدیدهای دنیای امروز سرپا بمانند، نگاه و عمل دولت (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) باید به‌گونه‌ای باشد که در مدیریت منابع، منافع کتابفروشی‌های محلی و مستقل را در رأس اهداف توزیع ثروت قرار دهد.

کتابفروش‌ها برای جذب مخاطب چه باید بکنند؟ منظورم این است که صرف نظر از حمایت‌های دولتی خود کتابفروشها چه مسئولیتی برای حفظ خود دارند.
تحولات اجتماعی و تکنولوژیک یک دهه گذشته هم فرصت‌های تازه‌ای پیش‌روی کتابفروشان نهاده و هم تهدیدهایی را برای آنان رقم زده است. باید اذعان کنیم که خود کتابفروشی‌ها نیز در این مشکلات سهمی قابل توجه دارند. احتمالاً با من هم‌نظرید که رفتار بیشتر کتابفروشان ایران با کتاب نسبت به ۲۰ سال پیش تغییر خاصی نکرده است و به همان مکانیزم و روش پیشین کتاب‌های خود را عرضه می‌کنند. جامعه‌ امروز ما نیازمند خدمات تخصصی است و با رشد تخصص‌ها در جامعه، مشاغل تخصصی‌تر شده‌اند از این رو برای تطابق با وضع موجود، کتابفروشی‌ها باید از افراد متخصص‌ جهت فروش بهره بگیرند، افرادی که اطلاعات کافی در اختیار داشته باشند، شیوه‌های روزآمد بازاریابی و فروش را بشناسند تا به این شکل از منابع در اختیار، بهینه‌تر استفاده شود.
در حالی‌که امروزه بیشترین روابط ما در فضای مجازی شکل می‌گیرد، چطور انتظار داریم که مشتری کتاب بیشترین مراجعه‌اش به کتابفروشی‌هایی باشد که سنتی و با روش‌های قدیمی اداره می‌شوند؟ در کتابفروشی‌های ما وقتی مشتری از فروشگاه خارج می‌شود، به کل فراموش می‌شود. ما از نرم‌افزارهای مدیریت ارتباط با مشتری در کتابفروشی‌هامان بسیار کم بهره می‌گیریم. برای سازگاری با وضع موجود باید تغییرات را پذیرفت و در جهت تأمین منافع کتابفروشان از آنها بهره برد. تغییر در رفتار فروش و ایجاد جذابیت در کتابفروشی‌ها، روزآمد کردن سامانه فروش، خدمات پس از فروش و استفاده از نرم‌افزارهای مدیریت مشتری بخشی از این کوشش‌ها می‌تواند باشد.

دولت برای حمایت از کتابفروشی‌ها چه باید بکند؟
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با سه رویکرد در حوزه‌ نشر مداخله می‌کند: حمایتی، نظارتی و ترویجی. در حوزهحمایتی مهم است که دولت یارانه‌های حوزه‌ نشر را چگونه هزینه کند. در کشورهای با صنعت نشر توسعه‌یافته حمایت به شکلی که در کشور ما رخ می‌دهد، وجود ندارد. بنابراین صنایع نشرشان خوداتکا بار می‌آیند. در ایران دولت‌ها برای آنکه برای خود محبوبیت بخرند خود را زیر بار سنگین هزینه‌های ناشی از تأمین یارانه‌ها و اعمال حمایت‌ها می‌برند و وقتی عادت به برخورداری از حمایت پدید آید، طبیعی است که میل به کار برای تولید و توزیع اثر با ویژگی‌های خلاقانه کمتر می‌شود.
باید جهانی فکر کنیم و ملی عمل کنیم همچنین از تجربه‌ کشورهای توسعه‌یافته در این زمینه استفاده کنیم. دولت‌ها در کشورهای دارای صنعت نشر پیشرفته برای ترویج فرهنگ کتاب‌خوانی خط‌ مشی‌هایی را وضع کرده و در بازار کتاب مداخله می‌کنند،  مثلاً در بریتانیا قیمت کتاب‌ها را با حذف مالیات بر فروش یا مالیات بر ارزش افزوده کاهش داده‌اند.

گفتید باید جهانی فکر کنیم و ملی عمل کنیم، لطفا وارد مصادیق این موضوع شوید.
تعاملات نمایشگاهی ما باید در سطح گسترده تجربیات کشورهای دیگر را جذب کند. می‌توان مبتنی بر آن تجربه‌ها، برنامه‌های موفق آزموده شده را در کشور پیاده و از تکرار روش‌های ناکارآمد در صنعت نشر پرهیز کرد یا اینکه آن ۱۶۵ کشوری که عضو کنوانسیون برن شده‌اند چگونه خود را با آن تطبیق داده‌اند را می‌توان از دل مطالعات تطبیقی در صنعت نشر یافت و راه‌های پیوستن کشورمان به این کنوانسیون‌ها را بررسی و پیگیری کرد. اگر امروز در شبکه‌ توزیع کتاب مشکل داریم یقیناً پاسخ این مسئله پیشتر در جایی دیگر از دنیا داده شده است. برون‌رفت از این بحران‌ها در صورت بازنگری در سیاست‌ها و تغییر پارادایم‌ها خیلی سخت نیست اگر بدانیم که در صنعت نشر بقیه‌ نقاط جهان به ویژه کشور‌هایی که اشتراکات فرهنگی با ما دارند، چه اتفاقی افتاده و در حال وقوع است. باید دید که نشر جهان چگونه با نفوذ چاره‌ناپذیر رسانه‌های نوین برخورد کرده است و راه‌حل‌های موجود را بررسی، بومی‌سازی و پیاده‌سازی کنیم.
 
نظرتان درباره طرح‌های تخفیف فصلی چیست؟ به نظر شما پس از ده دوره برگزاری در چه جایگاهی ایستاده است؟
این روزها طرح فروش پاییزه کتاب در حال اجراست، بنا به گزارش‌ها اعتبار بسیاری از کتاب‌فروشی‌ها همان دو سه روز نخست پایان یافته است. طبق گفته مدیرعامل موسسه خانه کتاب، کل یارانه تخصیص‌یافته برای این دوره از طرح دو میلیارد تومان بود که به دو و نیم میلیارد افزایش یافت، در حالی که فقط در یک نمایشگاه استانی (شیراز) یک و نیم میلیارد تومان بن اختصاص یافته. بگذریم که خانه کتاب گفته است به دلیل عدم تامین بودجه هنوز مبالغ دوره پیش تسویه نشده است. آن دو عدد را که کنار هم بگذاریم خیلی چیزها بر ما آشکار می‌شود. مثلاً سمت و سوی تخصیص یارانه، نبود خواست تغییر و ناتوانی وزارت ارشاد در ایجاد تحول. اگر مدیران موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی ایران مدعی‌اند مردم از نمایشگاه‌های استانی استقبال می‌کنند حتما با ما هم‌نظرند که استقبال از طرح‌های حمایت فصلی نیز بالاست اما آن یکی را دایه، عزیزترش می‌دارد و این یکی را شاید به دلیل فشار اجتماعی ناگزیر به تداومش است وگرنه از خیرش زودتر می‌گذشت. گواه مدعایم این است که هم هر بار مطالبات دوره پیش از طرح تخفیف فصلی را با تاخیر قابل توجه می‌دهند و هم دوره به دوره از بودجه تخصیصی برای طرح تخفیف فصلی می‌کاهند‌‌.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها