چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۴
عمران صلاحی سفیر همه دیدگاه‌ها و عقاید بود

اکبر اکسیر در سالگرد درگذشت عمران صلاحی گفت: عمران صلاحی یک آدم معمولی بود که هرچند با احمد شاملو می‌گشت اما عمران صلاحی می‌ماند. او تا آخرین دقایق عمرش هم تلاشی نکرد تا خودش را روشنفکر جا بزند. عمران سفیر همه دیدگاه‌ها و عقاید بود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،- شهاب دارابیان: درست 12 سال پیش در چنین روزی عمران صلاحی، شاعر و طنزپرداز مطرح کشورمان برای همیشه رخت بست و راهی دیار باقی شد. ساعت 4 عصر بود که در قفسه سینه احساس ناراحتی کرد؛ بلافاصله او را به بیمارستان کسری رساندند و چند ساعت بعد به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان توس منتقل شد. سن زیادی نداشت و فقط 59 زمستان را دیده بود اما اجل که برسد با دیده و ندیده کار ندارد، دست به کار می‌شود و آنچه بخواهد را انجام می‌دهد. اجل به او مهلت نداد و همان شب پزشکان از او قطع امید کردند و به صبح نرسید و او رفت. در یکی از آخرین گفت‌وگو‌هایش درباره وضعیت شعر امروز گفته بود: «‌درباره‌ ماندگاری اثری امروز نمی‌توان قضاوت كرد و تصميم گرفت. به نظر، شعر هم شانسی است؛ شاعرانی داريم كه زياد شعر می‌گويند و به كارشان هم مسلط‌اند، اما مطرح نمی‌شوند و بعضی ديگر هم شلخته‌وار شعر می‌گويند، ولی می‌بينيم شعر آنها بيشتر مطرح می‌شود.» با این حساب او خوش‌شانس بود که همه دوستش داشتند و شاید به همین دلیل رکورددار مراسم بزرگداشت در کشور است. شاید بد نباشد که بدانید تنها بعد از گذشت سه ماه از درگذشت عمران صلاحی بیش از 120 بزرگداشت برای او برگزار شد و به راستی که شاید او محبوب‌ترین طنزنویس، شاعر و روزنامه‌نگار معاصر باشد. در همین راستا و به بهانه سالمرگ عمران صلاحی با اکبر اکسیر، شاعر و طنزپرداز همکلام شدیم که در ادامه می‌خوانید.
 
عمران صلاحی معتقد بود که شانس در مطرح شدن نام یک شاعر بسیار تاثیرگذار است. از طرفی اگر بخواهیم طنز معاصر را بررسی کنیم، بدون شک عمران صلاحی یکی از نام‌های درخشان است. او چطور توانست به این میزان در جامعه ادبی مطرح شود. شانس یا پتانسیل؟ کدام یک سهم بیشتری در مطرح شدن نام او داشت؟
عمران صلاحی بنده خاص خدا بود؛ خدا هرکسی را که بخواهد بزرگ و عزیز می‌کند و هیچکس جلودار او نیست. یکی از این عزیزدردانه‌های آفرینش هم عمران صلاحی بود. اگر شما پنج-شش کارشناس و صاحب‌نظر در حوزه‌های شعر، نثر، طنز و زبانشناسی را بیاورید، بدون شک به این نتیجه خواهید رسید که این همه شهرت را طنزنویسی برای عمران صلاحی به وجود نیاورده و باید گفت که تنها 30 درصد از شهرت و مطرح شدن عمران به متن‌ها و شعرهایی که نوشته است مربوط می‌شود و 70 درصد به اخلاق وی برمی‌گردد.
 
پس شما معتقد هستید که وجه تمایز عمران صلاحی با سایر هنرمندان و اهالی قلم تنها در اخلاق اوست؟
بله دقیقا. وقتی ما آسیب‌شناسی اخلاقی روی هنرمندان و شاعران انجام می‌دهیم؛ تازه متوجه می‌شویم، آنهایی که مردند و هیچ‌کس یادی از آنها نکرد و نامی‌ از آنها نبرد، همان فرقه‌ای بودند که در ادبیات و هنر فقط خودشان را دیدند و به هیچ‌کس میدان ندادند. این افراد رفتار و اخلاق خوبی نداشتند و در برج عاج خودساخته‌ای نشستند و به تایید چند نوچه ادبی و مطبوعاتی دلخوش کردند و الان می‌بینیم که هیچ نامی از این افراد نیست تا نسل امروز به سراغ آنها برود. از آن طرف آنهایی که همیشه بر مبنای فروتنی و اخلاق زندگی کردند، در دل مردم ماندگار شده‌اند و نسل امروز باید متوجه این باشد که با نشستن در کافه و در کنار جنس مخالف و قلیان کشیدن یا به وسیله چشیدنی‌ها و کشیدنی‌ها شاعر نمی‌شوند. طرف می‌گوید که شوهرعمه من سردبیر فلان روزنامه و خبرگزاری است و من فلان می‌کنم و شعرمان چنان است. من از شما می‌خواهم که از این تریبون به همه این افراد ابلاغ کنید که هیچ شاعری با این قلیان‌ها نمی‌تواند قلیان دلش را چاق کند و شعرش را به جامعه برساند. ما باید توجه داشته باشیم که انسان‌های داغ دیده، رنج کشیده و بزرگ همیشه به انسانیت فکر کردند و نه شهرت.
 
اگر به سراغ همان 30 درصد مدنظر شما برویم، چه ویژگی خاصی در استعداد ادبی عمران وجود داشت که باعث شد ما طنز ماندگار از او ببینیم؟
30 درصد استعداد عمران صلاحی در حاشیه‌های صفحات ادبی بود و 70 درصد دیگر به حاضرجوابی و پرباری او برمی‌گشت. او از هر چیز ساده‌ای یک سوژه می‌ساخت. عمران ذهن آماده‌ای داشت و تا یک حرفی می‌زدیم یا چیزی می‌پرسیدیم، جواب را در ساندویچی از طنز می‌پیچید و به خورد سوال کننده می‌داد تا یادش برود چه چیزی پرسیده است. عمران صلاحی را باید بچشی و با خواندن خاطراتی که دیگران نقل کرده‌اند، چیزی دستگیرتان نخواهد شد.

مگر خاطرات منبع مناسبی برای شناخت یک فرد نیست؟ شما به یادنامه‌ها اعتقادی ندارید؟ 
کرکسان تماشا و لاشخوران سوژه بعد از مرگ عمران صلاحی به جعل خاطره پرداختند و چه خاطره‌سازی‌ها که نکردند. بعد از مرگ عمران یکی می‌گفت من با او به شکار خوک رفته‌ام؛ یکی دیگر می‌گفت ما با هم سفری به مریخ داشتیم و یکی دیگر معتقد بود که عمران هر شب خانه او بوده و دیگری می‌گفت که عمران عاشق آش رشته‌هایی است که مادربزرگم می‌پزد. حتی کسانی به کمک و همت فتوشاپ عکس‌های یادگاری با او گرفته‌اند. من به همه این عزیزان می‌گویم که با این کارها راه به جایی نمی‌برند و برای عمران صلاحی شدن باید خصلت‌های او را بیاموزنند. به نظر من هنر هیچ زحمتی ندارد و برای ماندگاری و بزرگ شدن باید بزرگواری را یاد گرفت.
 
دیگران خاطره‌سازی کردند؛ شما که از دوستان نزدیک او بوده‌اید، چه خاطره ماندگاری از او به یاد دارید؟ 
او آدمی اخلاق‌مدار بود و هر وقت من را در نشست‌های شعر می‌دید، می‌گفت از این که با ملیحه خانم (همسرم) در نشست‌ها حاضر می‌شوی بسیار خوشحالم و این کار تو درس بزرگی برای شاعران جوان‌تر است؛ چراکه شاعران از معشوقه‌هایشان می‌ترسند.
 
به محور اصلی گفت‌وگو که اخلاق و رفتار عمران صلاحی است برگردیم؛ طنزپردازان معمولا یک یا دو اسم مستعار دارند اما وقتی به سراغ عمران صلاحی می‌رویم متوجه می‌شویم که او اسم‌های متنوع و بسیاری داشته است. دلیل این کار چه بود؟ آیا او برخلاف بسیاری از شاعران و روزنامه‌نگاران توجهی به اسمش نداشت؟
این طور نبود. عمران صلاحی هر چه باشد شاعر و انسان است و انسان شاعر 100 سال هم که داشته باشد، باز شهوت شهرت دارد. شما شاعر و روزنامه‌نگاری را نمی‌شناسید که عاشق نامش نباشد. هرجا هم که با اسم مستعار متنی را بنویسد فردا به دوستانش زنگ می‌زند و می‌گوید که این مطلب را من نوشته‌ام. این تعدد اسم‌ها دو دلیل داشت. نخست؛ شاعر و طنزپردازی مانند عمران به دلیل آن که در یک مجله چندین مطلب چاپ می‌کرد و از طرفی در چند نشریه حضور داشت، جالب نبود که همه مطالب را با یک یا دو نام منتشر کند؛ به همین دلیل مطالب را با چندین اسم منتشر می‌کرد. دومین مساله به دلیل سانسور است؛ چراکه اگر رژیم سابق مشکلات زیادی برای نویسنده‌ها و شعرا ایجاد می‌کرد و طنزپردازان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران مجبور بودند که با اسم مستعار کار کنند و عمران نیز از این قاعده مستثنی نبود.
 
عمران صلاحی با افراد زیادی رفت‌وآمد داشت؛ چرا شکل هیچ‌کدام نشد؟
او یک آدم معمولی بود که هرچند با احمد شاملو می‌گشت اما عمران صلاحی می‌ماند. او تا آخرین دقایق عمرش هم تلاشی نکرد تا خودش را روشنفکر جا بزند. عمران سفیر همه دیدگاه‌ها و عقاید بود. او با همه گروه‌ها و دیدگاه‌های ادبی دوست بود و به محافل آنها می‌رفت اما همیشه عمران می‌ماند و شبیه خودش بود و نه شبیه به کس دیگری. عمران صلاحی 11 مهر 85 فوت کرد و تمام روزنامه‌های 12 مهر عکس او را کار کردند. درواقع باید گفت که او نه حزب می‌شناخت و نه دسته و گروه داشت و متعلق به همه بود.
 
شما بارها گفته‌اید که عمران صلاحی متعلق به طنز شریف است. این طنز شریف در مقابل چه چیزی قرار گرفته است؟
من طنز شریف را مقابل هجو، عزل و فکاهی‌های سخیف می‌دانم. من برای نخستین بار مفهوم واقعی طنز شریف را در شعر «عیادت» عمران صلاحی دیدم. طنزی که برای لودگی نبود و می‌خواست در لابه‌لای خنده حرفی برای گفتن داشته باشد. طنز شریف طنزی متعهد از نظر فنی و اخلاقی است. این نوع طنز قوی و گزنده است و درد جامعه را بیان می‌کند. خوشبختانه عمران صلاحی قربانی قلم‌اش نشد؛ ما طنزنویسان سیاسی زیادی داشتیم که همگی قربانی قلم‌های خودشان شدند و همه در تبعید دق کردند و مردند. برای مثال می‌توان به فریدون تنکابنی و سیدابراهیم نبوی اشاره کرد. نبوی یک سرمایه بزرگ بود که ای کاش در ایران می‌ماند و قربانی پسرشجاع‌ها نمی‌شد.
 
با این حساب طنز عمران صلاحی با طنز امروز جامعه ما چه فرقی دارد؟
نسل امروز یک نیمچه کاشی دستش گرفته است و هر لحظه با یک پست و توئیت دنیا را بهم می‌ریزد. مردم ما همه متن خنده‌دار می‌نویسند یا نشر می‌کنند اما هنوز فرق فکاهه و طنز را نمی‌دانند. این درد اصلی ماست. ما روی هر چیزی که ما را می‌خنداند، نام طنز گذاشته‌ایم؛ حتی اگر به واسطه آن حیثیت ادبی‌مان زیر سوال برود. از طرفی از طنز نیز که بگذریم، ما فکاهه شریف را داریم که کیومرث صابری «گل آقا» آن را راه انداخت اما نتوانست آن را ادامه دهد. ما طنز شریف را در کارهای گذشتگان مانند سعدی، عبیدزاکانی و فروغ هم می‌بینیم. طنز با لودگی، قهقهه، فحش دادن و بی‌آبرو ساختن دیگران فرق می‌کند. الان در سینما دوستان تلاش می‌کنند که با هر کلکی و با هر وسیله‌ای گیشه‌ها را به خود جذب کنند و روی این لودگی‌ها نام طنز و هنر را می‌گذارند. من طنز را در کارهای مهران مدیری و سروش صحت دیده‌ام اما بقیه با لگدپرانی‌ها و شوخی بد قصد جذب مخاطب دارند. حتی دوستی می‌گفت که تهیه‌کننده به من گفته از هر راهی مخاطب را بخندان. حتی شلوارت را دربیاور که به نظر من این دیگر طنز نیست و اگر باشد طنز کثیف است. به هر حال ما امروز هم طنزپردازان بسیار خوبی داریم که امیدوارم به خودشان بیایند و دست از این مجالس فکاهی بردارند و طنز شریف بنویسند.
 
به عنوان آخرین سوال؛ عمران صلاحی در اواخر عمر به سراغ کارهای عاشقانه رفت و کمتر طنز نوشت. آیا او سرخورده شد؟
عمران صلاحی از اول غزلسرا بود و شعرهای جدی بسیار خوبی داشت. او کشف و شهود خاص خودش را داشت اما نوشتن در حاشیه‌های روزنامه از او یک نقضیه‌پرداز ساخت. او شهرت یافت و به همین دلیل به این مطالب پرداخت و همین شد که کمتر دلش می‌آمد تا شعرهای جدی خودش را چاپ کند. من نمی‌دانم اما شاید او دل‌اش می‌خواسته در سال‌های بعد از میانسالی به علاقه شخصی خود بپردازد، نه آنچه که مردم می‌خواهند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها