سه‌شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۰
شکل‌گیری شریعتیست‌ها در ترکیه نشان از اهمیت او دارد!

عباس منوچهری، استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس می‌گوید: اکنون ناشران زیادی در دنیای عرب برای ترجمه آثار شریعتی با هم رقابت می‌کنند و حتی ترجمه آثار او به زبان ژاپنی نیز منتشر شده است. در آسیای شرقی مالزی و اندونزی جریانی برای ترویج آثار او به وجود آمده و جالب است که در آمریکای لاتین که الهیات رهایی بخش منعبث از مارکسیسم وجود دارد اکنون شریعتی الگو قرار گرفته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ الهام عبادتی: زنده‌یاد علی شریعتی که در چنین روزی چشم از جهان فرو بست، نامی نیست که بتوان در تاریخ معاصر ایران به راحتی از کنارش گذشت. او و افکارش همواره آماج حملات مخالفانش و دفاع موافقانش بوده است. 

طی سال‌های اخیر نام او تنها در ایران محدود نشده بلکه گستره مرزها را درنوردیده و در بسیاری از کشورها به یکی از متفکران مطرح تبدیل شده است. شرایط در کشورهای همسایه مانند ترکیه حتی به گونه‌ای است که مراجعه به آثار شریعتی و محوریت «بازگشت به خویشتن» او موجب شکل‌گیری جریانی جدی از اندیشه شده است.

اکنون چهل و یک سال بعد از درگذشت او، مصادف با سالروز درگذشتش گفت‌وگویی با عباس منوچهری، پژوهشگر ایرانی حوزه علوم سیاسی و استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس داشتیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

از کنار نام علی شریعتی با وجود آن‌که بیش از چهل سال از درگذشتش می‌گذرد نمی‌توان بی تفاوت گذاشت. برخی مرید و برخی مخالفش هستند اما او همیشه و حتی امروز بیش از گذشته کانون مباحثات میان متفکران و جامعه اندیشه و علم ایران بوده است. چه شاخصه‌هایی او را تبدیل به چنین متفکری کرده است؟

همیشه بین افکار سیاسی و اجتماعی و شرایط زمانی، تاریخی و اجتماعی‌ای که اندیشه‌ها در آن شکل می‌گیرد ارتباط وجود دارد. از سوی دیگر ماهیتا برای اندیشه سیاسی، اجتماعی یک رابطه ضروری و ماهوی است. بنابراین اندیشه سیاسی ـ اجتماعی این مزیت را دارد که با زمینه و زمانه‌ای که درونش اندیشه‌ورزی شده ارتباط برقرار کند. این نیز جزء خصوصیات مفاسر و آرایی است که در برهه‌های تاریخی تاثیرگذار بودند یا سخن جدیدی را مطرح کردند و در دوره‌های غیر از زمان حیات خود این افراد با جامعه ربط پیدا کرده‌اند. اما ویژگی سوم اساسا با تفکر به معنای کلی‌اش و به‌صورت جزئی‌تر تفکر اجتماعی، سیاسی، دینی و ... ارتباط دارد. در تاریخ بشر اندیشه‌ورزی همیشه به صورت ابتدا به ساکن نبوده و همیشه متفکران تاثیرگذار در تاریخ اعم از غرب، دنیای اسلام یا ایران برای اندیشه‌ورزی از میراث گذشتگان خود بهره برده‌اند و از سوی دیگر خود نیز میراث متفکران بعد از خود شده‌اند. برای هر سه ویژگی‌ای که اشاره شد می‌توان اندیشه شریعتی را درباره آن صادق دانست. او هرچه که گفت درباره با مسائل دغدغه‌ها و مشکلات زمانه خودش بود و تلاش کرد فهمی از دین را ارایه کند که در ارتباط با ضرورت نیازها، پرسش‌ها و مسائل زمانه‌اش باشد.


به همین ترتیب در دوره‌های بعدی اندیشه‌های متفکران منبع و منشا الهام‌بخش اندیشه‌ورزی در دوره‌های بعد از خودشان بوده است. البته این بدین معنا نیست که هر مکتب فکری بتواند به نسل بعدی منتقل شود. چنانکه برخی از متفکران دوره‌ای از افول، احیا و ظهور مجدد طی نکرده است. این در حالی است که در نیمه دوم دهه 70 مخالفت و نقد اندیشه شریعتی شروع می‌شود اما از اواخر دهه 80 و دهه 90 دوباره اندیشه او به صورت جدی احیا می‌شود بنابراین ما در همین زمانه متفکران مطرحی را داریم که کاملا فراموش می‌شوند و اندیشه‌شان احیا نمی‌شود. اکنون هرکسی که بخواهد در حوزه فکری جامعه ما اندیشه‌ورزی کند نیازمند بررسی میراث متفکران قبلی است و از همین جهت اگر بتوان اندیشه او را رد کرد و نپذیرفت اما نمی‌توان اندیشه شریعتی را نادیده گرفت.
 
اکنون شریعتی یکی از دو متفکر برتر غیرترک در کشور ترکیه است و موجب شکل‌گیری جریانی در این کشور شده که خود را منتسب به سفلی‌گرایی و بنیادگرایی اسلامی نمی‌داند این در حالی است که در ایران اتفاقا مخالفان شریعتی اندیشه‌های او را به بنیادگرایی اسلامی و سلفی‌گرایی برمی‌گردانند این تناقض چگونه قابل حل است؟

همان‌طور که اشاره کردم همه اینها منوط به این است که علی‌رغم نقد و مخالفت یک مکتب فکری نباید یک اندیشه را نادیده گرفت. مشکل وقتی است که شما کسی یا تفکری را رد می‌کنید و به آن برچسب بنیادگرایی، سلفی‌گرایی یا التقاطی می‌زنیم بدون اینکه با پشتوانه این کار را انجام دهید.

اگر بخواهیم فرایند اندیشه‌ورزی درست صورت بگیرد با خواندن کامل آثار یک متفکر و نقد آن براساس اصول و روش است؛ به‌طور مثال کسی که می‌خواهد بداند شریعتی چه گفته است باید آثار او را به صورت کامل مطالعه کند و بعد به‌صورت روش‌مند نقد او را انجام دهد. بنابراین روش‌مند بودن و مواجهه‌ آکادمیک با یک اندیشه شرط اصلی است. گاهی دیده می‌شود درباره شریعتی فرد شب قبل از سخنرانی بخش‌هایی از یک سخنرانی شریعتی را خوانده و یا یک کتاب او را مطالعه کرده و فردا در سخنرانی‌اش اندیشه شریعتی را استالینی خطاب کرده است. این روش‌ نقد کردن نیست! چراکه اول باید اندیشه را درست بشناسیم و بعد نقد کرده یا رد کنیم. توجه کنید که امروز یکی از پراهمیت‌ترین کارها که توسط آکادمیسین‌های برجسته در علوم انسانی دنیا صورت می‌گیرد شرح آراء متفکران است.
 
جایگاه شما در این دعواها کجاست و چگونه به اندیشه شریعتی نگاه می‌کنید؟

همانطور که می‌دانید کار من اساسا اندیشه‌شناسی است چراکه اکنون اندیشه سیاسی در دانشگاه‌های دنیا به صورت یک فن تخصصی، آموزش و تدریس می‌شود البته این به این معنا نیست که شریعتی را فقط باید اهل فن بخوانند. چراکه مخاطب شریعتی عموم جامعه است و نسل جوان نیز می‌تواند با مطالعه آثار او بیاموزد ولی تلاش من به‌عنوان یک اندیشه‌شناس بررسی روشمند و آکادمیک اندیشه شریعتی است. اکنون جریانی در ترکیه با عنوان شریعتیست‌ها شکل گرفته که مشابه آن در ایران باعنوان نوشریعتی از آن تعبیر می‌شود. اکنون ناشران زیادی در دنیای عرب برای ترجمه آثار شریعتی با هم رقابت می‌کنند و حتی ترجمه آثار او به زبان ژاپنی نیز منتشر شده است. در آسیای شرقی مالزی و اندونزی جریانی برای ترویج آثار او به وجود آمده و جالب است که در آمریکای لاتین که الهیات رهایی بخش منعبث از مارکسیسم وجود دارد اکنون شریعتی الگو قرار گرفته است.

چراکه شریعتی خود با الهام از آموزه‌های اسلامی الهیات رهایی‌بخشی را تاسیس کرده که می‌تواند پاسخگوی نیازهای نه تنها جامعه خودش بلکه کشورهای دیگر هم باشد. در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی سخن برای گفتن دارد و در عرصه‌های آکادمیک نیز آثار زیادی را نگارش کرده است. اکنون بسیاری از محققانی که درباره سیر تحول جامعه اسلامی پژوهش می‌کنند توجه خاص به آثار آن دارند و اخیرا انتشارات کمبریج کتاب «فراسوی شریعتی» را منتشر کرده است که نشان‌دهنده اهمیت اوست.

 

اخیرا محمدامین قانعی‌راد را در حوزه جامعه‌شناسی از دست دادیم که خود متفکری متاثر از اندیشه‌های شریعتی بود و تلاش می‌کرد جامعه‌شناسی را در حوزه عمومی زیست کند. البته خود شریعتی هم تلاش وافری در نهادسازی و مطرح کردن جامعه‌شناسی در حوزه عمومی داشت. لطفا در این باره توضیحات بیشتری دهید؟

مرحوم قانعی‌راد همواره بیان می‌کرد که من با شریعتی فکر می‌کنم تا بتوانم او را نقد کنم و ایشان از کسانی بود که اندیشه‌های شریعتی را به خوبی فهمید و بعد آن‌ها را نقد کرد. او از متفکرانی است که شریعتی از آن‌ها به‌عنوان روشنفکر مسئول یاد می‌کند.

اما درباره خود شریعتی بهتر است به تعبیر مقصود فراستخواه از شریعتی رجوع کنیم. او درباره شریعتی واژه میدان‌های بوردیو را به کار می‌برد. بدین معنی که شریعتی متفکری است که علاوه بر فعالیت در میدان آکادمیک وارد حوزه‌ها و میدان‌های دیگر نیز می‌شود و به‌طور مثال در حوزه تفسیر قرآن، دین و ... با مخاطب عام ارتباط برقرار می‌کند. او در عرصه اندیشه مجادلات فکری را با ماتریالیست‌ها، متحجرین و کسانی که در زمانه او سنتی سخن می‌گویند آغاز می‌کند و از سویی دیگر با متجددین بحث و گفتگو می‌کند.

عرصه ارتباط و گفت‌وگو برای شریعتی محدود به یک میدان خاص نیست چراکه اساسا با وجود تسلط او به نظریه‌های جامعه‌شناسی شریعتی صرفا یک جامعه‌شناس نیست بلکه یک دین‌شناس، متفکر تاریخی و ... است.

در پایان باید تاکید کرد که تفکر شریعتی تفکر عمل به معنای داشتن دغدغه‌های عملی و علمی جامعه بوده و تلاش کرده راهکارهایی را در بهبود وضعیت جامعه خود و رهایی‌طلبی آن ارائه کند. شریعتی نظر و عمل را در زندگی با هم آمیخته و دغدغه جامعه و حل مشکلات آن را داشته است از سوی دیگر او به شدت ظلم ستیز است و این یکی از ویژگی‌های برجسته شریعتی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها