جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۹
ناشری که به دنبال مخاطب می‌رود سلیقه او را تنزل می‌دهد

عبدالعظیم فریدون، مدیر انتشارات محراب قلم، با بیان اینکه کتابسازی در بستر زمان سلیقه مخاطب را به هم می‌ریزد، گفت: ما امروزه دچار ناشرانی هستیم که به جای ارتقای سلیقه مخاطب، خودشان را با سلیقه او همراه می‌کنند و علاوه بر اینکه هربار خودشان یک گام به عقب می‌روند، سلیقه مخاطب را نیز روز به روز پایین‌تر می‌آورند درحالی‌که رسالت فرهنگی ناشران رشد سلیقه مخاطب است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)_ملیسا معمار:کتاب مهمترین ابزاری است که می‌تواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم در انسان‌سازی، آموزش مهارت‌های اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، زندگی و ... موثر باشد. براین اساس کیفیت و محتوای کتاب‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و باید به‌گونه‌ای باشد که سبب رشد فرد از همه نظر شود. اهمیت این مساله در حوزه کودک و نوجوان بسیار بیشتر است چراکه با کودکانی سروکار داریم که قدرت تمیز و تشخیص بالایی نداشته و هرچه به آن‌ها بیاموزیم بر لوح پاک ذهنشان نقش می‌بندد. اما متاسفانه در سال‌های اخیر با رشد و گسترش کتابسازی و تولید کتاب‌هایی بامحتوای ضعیف و بی‌کیفیت درجامعه روبه‌رو هستیم، کتاب‌هایی که نه نتها موجب رشد مخاطب نمی‌شود بلکه تاثیرات مخربی هم بر او می‌گذارد. براین اساس گفت‌وگویی داشتیم با عبدالعظیم فریدون، مدیر انتشارات محراب قلم و رئیس اسبق انجمن فرهنگی ناشران کتاب کودک که سال‌های بسیاری از عمرش را صرف فعالیت در حوزه نشر کتاب‌های کودک و نوجوان کرده است، که در ادامه می‌خوانید.
 
کتاب‌سازی در حوزه کودک و نوجوان چرا و چگونه آغاز شد؟
کتابسازی مانند انسانی است که بیمار می‌شود و انسانی که کار ضداخلاقی انجام می‌دهد هر وقت فضا سالم نباشد مسیر انحرافی شروع می‌شود و این اتفاقات برای انسانی که مسیر صداقت و وفای به عهد را باید طی کند به خاطر عدم وجود شرایط و جامعه سالم دست به انحراف می‌زند. البته این انحراف در ابتدا خیلی جزئی است و بعد از آن گسترش می‌یابد و تبدل به یک مسیر اصلی برای فرد می‌شود. به‌گونه‌ای که حتی از آن دفاع کرده و فکر می‌کند راه درستی را در پیش گرفته است. از وقتی نشر بیمار شد و تولید کتاب اصولی و درست به دشواری برخورد مسیرهای انحرافی آن نیز باز شد و این آغاز هر انحرافی است. کتابسازی هم نوعی انحراف در تولید کتاب است و اول افرادی که به ظاهر دوست ندارند شروع به این کار کردند و به تدریج افراد حرفه‌ای در کتابسازی نیز وارد ‌شدند و کاملا مسیر را منحرف کردند مثلا در حوزه بزرگسال افرادی وارد شدند و شروع به کتابسازی کردند که اصلا ناشر نیستند و به شیوه‌های مختلف اقدام به کتابسازی می‌کنند این مسئله در حوزه کودک و نوجوان هم نفوذ کرده و دلیل عمده و محوری‌ آن بیماری اقتصادی نشر است، اگر ناشران بتوانند در بستر سالم فعالیت کنند جاده‌های انحرافی بسته می‌شود.
 
چه عواملی سبب ایجاد بیماری در صنعت نشر شده است؟
عوامل مختلفی در کتابسازی و شیوع آن در حوزه کودک و نوجوان موثرند که از جمله آن می‌توانم به موارد زیر اشاره کنم. نخستین عامل میزان حضور مدیران آگاه فرهنگی در کشور بود که به‌تدریج کاهش یافت. دوم بحث اقتصاد کل کشور بود که منجر به فروش کم ناشران در تولید کتاب شد و سبب شد که ناشران دچار ورشکستگی باطنی شوند یعنی به ظاهر خودشان را سرپا نگه‌داشتند اما نمی‌توانستند سرمایه‌ای برای تولید کتاب خوب صرف کنند. سومیم مساله این بود که به دلیل قوانین معیوب تعداد زیادی پروانه نشر بدون توجه به شاخصه‌های یک ناشر صادر شد و سبب شد که امروزه تعداد ناشران بیشتر از تعداد کتابفروشان در کشور شود. چهارمین مسئله ظهور و بروز تکنولوژی در کشور مانند اینترنت، گوشی‌های همراه، تبلت و فضای مجازی بود. عامل بعدی بی‌توجهی به فرهنگ کتاب و کتابخوانی به‌ویژه در آموزش و پرورش بود. امروزه مربیان کار‌آمد و آگاه زیادی در مدارس نداریم. همچنین کتابخانه‌های فعالی هم در مدارس وجود ندارد و اغلب معلمان هم علاقه‌ای به کتابخوانی ندارند که بتوانند بچه‌ها را به کتاب‌خواندن ترغیب و تشویق کنند. مسئله بعدی عدم دسترسی راحت و آسان کودکان و نوجوانان به کتاب است. حتی در تهران به‌عنوان پایتخت کشور کمتر از انگشتان یک دست کتابفروشی برای کودکان و نوجوانان داریم و کتابفروشی‌های عام هم کتاب‌های کودک و نوجوان را کمتر عرضه می‌کنند. این عوامل در مجموع دست به دست هم داد تا متاسفانه میزان مطالعه در بخش کودک و نوجوان کاهش یابد و با فقر مطلق روبه‌رو شده و تولید کتاب مناسب برای ناشر بسیار دشوار ‌شود. در این شرایط است که کتابسازی افزایش می‌یابد چون هم هزینه تولید کتاب کاهش می‌یابد و هم درآمد و سود حاصل از این آثار‌ بیشتر است و اقبال بیشتری را به دنبال دارد.
 
برخی معتقدند تولید کتاب‌های بازاری در کشور از دهه 70 و زمانی آغاز شد که ناشران بزرگ حوزه کودک و نوجوان اقدام به این کار کردند و علی‌رغم اینکه امروزه خود را بالا کشیده‌اند اما این بیماری در کشور رواج پیدا کرده است. نظر شما در این باره چیست؟
به‌نظر من کسی که این کار را برای نخستین بار انجام داده است چندان قابل توجه نیست زیرا اپیدمی شدن و گسترش پیداکردن آن در جامعه را نمی‌توان محدود به این مسئله کرد. تولید کتاب خوب در دهه 70 بسیار زیاد بوده و قابل مقایسه با تولید کتاب خوب در مقایسه با جمعیت امروز نیست. اگر هم ناشر بزرگی در آن دوره اقدام به کتابسازی کرده باشد باید ببینیم چرا در آن زمان نتوانسته‌ایم آن بیماری را مداوا کنیم قطعا یکی از دلایل مهم این مسئله فراهم‌بودن بستر شیوع و گسترش آن در جامعه بوده است.
 
به نظر شما راه حل جلوگیری از شیوع و گسترش کتابسازی در کشور چیست؟
این مشکل باید به وسیله سیاستگذاری کلان فرهنگی در جامعه حل شود. اگر سیاست‌گذاران فرهنگی راهبردهای تولید و ترویج کتاب در کشور را تبیین و اجرا کنند خودبه‌خود این مشکل حل می‌شود. اگر سیاستگذاری کلان فرهنگی ما به گونه‌ای باشد که ناشران به تولید کتاب خوب جذب شوند این مسئله عرف می‌شود، اگر معلمانی که دانش کافی دارند اطلاعات لازم را به مخاطب تزریق کنند، سلیقه مخاطب افزایش می‌یابد و خودبخود تولید کتاب بازاری کاهش می‌یابد. مدیریت ضعیف در فرهنگ در بستر زمان فرهنگ مطالعه را نابود می‌کند و دانش و علم را که یکی از مولفه‌هایش مطالعه است را دچار خدشه می‌کند. وقتی کودک در کودکی مطالعه نکند در بزرگسالی با چه دانشی می‌خواهد مملکت را اداره کند.
 

باتوجه به اینکه مجوز چاپ کتاب‌ها از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر می‌شود؛ برخی معتقدند کنترل و مهار کتابسازی باید از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ندادن مجوز به این‌گونه آثار انجام شود، نظر شما در این باره چیست؟
نمی‌توان گفت که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این زمینه موثر نیست اما اگر بخواهیم از این زاویه به مسئله نگاه کنیم که با مجوز ندادن به چاپ کتاب‌های بازاری می‌توان جلوی انتشار آن‌ها را گرفت موافق نیستم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نمی‌تواند به ناشران بگوید که کتاب بازاری تولید نکنند اما می‌تواند بین کتاب‌ خوب، ضعیف و نامناسب تفاوت قائل شود و با حمایت مادی و معنوی از کتاب‌های خوب کاری کند که خودبه‌خود تولید این‌گونه کتاب‌ها کمتر شود و به‌تدریج از بین برود. به‌عنوان مثال امروزه برای مسئولان وزارت ارشاد تفاوتی بین ناشری که 17 سال برای تولید یک فرهنگنامه زمان گذاشته است با ناشری که تعدادی کتاب در طول یک هفته تولید کرده وجود ندارد. وقتی ناشران آثار خوب حمایت نشوند از تولید کتاب‌های مناسب فاصله می‌گیرند و به سوی کتاب‌های بازاری که زود تولید می‌شود و زود هم فروش می‌روند گرایش پیدا می‌کنند. از سویی اگر بیاییم کتاب‌های کمک‌درسی و کتاب‌های بازاری را از آمار کتاب‌های منتشرشده در حوزه کودک و نوجوان خارج کنیم تعداد بسیار کمی کتاب باقی می‌ماند که جوابگوی نیاز جامعه و بچه‌ها نیست و تولید بسیار کاهش می‌یابد.
 
چرا امروزه بسیاری از نویسندگان و مترجمان اعم از نوقلم و کهنه‌کار به سوی کتابسازی و سفارشی‌نویسی روی آورده‌اند؟
دهه 60 و 70 نویسندگانی داشتیم که امروزه سن‌شان بالا رفته است. آن‌ها گاهی برای نوشتن یک قصه کودک 6 تا 12 ماه وقت می‌گذاشتند و وقتی ناشری در تیراژ 5 هزار و 500 تا 20هزار نسخه آن را منتشر می‌کرد هم برای ناشر سود داشت و هم مولف. اما امروزه با وضعیت اقتصادی موجود اگر نویسنده‌ای بخواهد این زمان را برای خلق قصه کودکانه‌ای صرف کند و ناشر آن را با تیراژ هزار نسخه منتشر کند و نتواند آن را بفروشد نویسنده باید چه‌کار کند؟ اگر در کنار آن کار دو یا سه کار نازل یا بازاری تولید نکند، چگونه زندگی‌اش را بگذراند؟ یا باید از نویسندگی خارج شود که خیلی‌ها این کار را انجام دادند یا به تولید کتاب‌های بازاری دست بزند که مطلوبش نیست.

قاعدتا گرایش مخاطبان به سمت کتاب‌های بازاری و استقبال از این آثار نیز گسترش و شیوع آن در کشور نقش دارد، چراکه اگر اقبالی وجود نداشته باشد ناشران و نویسندگان هم تمایلی به تولید این آثار ندارند. چرا سال‌های اخیر با افت سلیقه مخاطبان و گرایششان به سمت کتاب‌های بازاری روبه‌رو شده‌ایم؟
کتابسازی سبب می‌شود که در بستر زمان خودبه‌خود سلیقه مخاطب هم به هم بریزد. ما در طول این سال‌ها سلیقه مخاطب را عوض کرده‌ایم. در حالت متعارف، ناشر حرفه‌ای که فرهنگ، کودک، مخاطب و کتاب را می‌شناسد دغدغه‌اش این است که کتابی تولید کند تا مخاطب را یک گام جلو بیاورد. اما گاهی ناشران خودشان را با سلیقه مخاطب همراه می‌کنند و خودشان یک گام به عقب می‌روند، ما الان دچار این گونه ناشران هستیم. ناشری که به دنبال مخاطب می‌رود سلیقه او را روز به روز پایین‌تر می‌آورد. رسالت فرهنگی یک ناشر رشد سلیقه مخاطب است. او باید سلیقه فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی مخاطب را رشد دهد در صورتی که همراه شدن با او به جای ارتقای مخاطب سبب می‌شود سلیقه خودش هم تنزل پیدا کند. متاسفانه جامعه امروز ما تجمل‌گراست و ناشران تصویرهای فتورمان و نازل را چاپ می‌کنند و به خورد بچه‌ها می‌دهند درحالی که هیچ محتوایی ندارد. این آثار هم اندیشه و هم نگاه هنری بچه‌ها را کاهش می‌دهد. وقتی کار قوی هنری تولید شود مخاطب با آن ارتباط برقرار نمی‌کند و با مخاطبی روبه‌رو می‌شویم که سن او بالا رفته اما تفکرش رشد نکرده است. کسی هم که تولید محتوا می‌کند براساس این سلیقه تنزل یافته می‌نویسد.
 
در حال حاضر چه کسی باید سلیقه کودکان و نوجوانان را ارتقا دهد و با چه مکانیسمی؟
همه افرادی که به صورت مستقیم و غیرمسقیم با بچه‌ها ارتباط دارند از جمله پدر، مادر، نویسنده، ناشر، معلمان آموزش و پرورش، مسئولان فرهنگی و رسانه‌ها و مطبوعات در زمینه ارتقای سلیقه بچه‌ها موثرند. می‌بینیم که کتاب‌های ارزان‌قمیت نازل در کیوسک‌ها فراوان است به نمایشگاه کتاب هم که می‌رویم می‌بینیم ناشران زیادی آنجا هستند و تبلیغاتی مانند سه‌تا بخر 4 تا ببر یا 4 کتاب 5هزار تومان و ... دارند. آخر مگر می‌شود پول ویراستار، تصویرگر، مولف و ... را پرداخت کرد و کتاب را با قیمت هزار تومان فروخت. از سویی پدر و مادری هم که به نمایشگاه یا کیوسک‌ها مراجعه می‌کنند به جیبشان نگاه می‌کنند و سعی می‌کنند کتابی بخرند تا فرزندشان مثلا کتابی خوانده باشد اما نمی‌دانند چه سمی را به بچه‌هایشان می‌دهند. متاسفانه نشر ما معیوب است و به دنبال اصلاح آن نیستیم همه مشکلات را می‌دانند اما اقدامی برای اصلاحش نمی‌کنند. باید سیاستگذاری‌های کلان در این زمینه اعمال شود.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها