جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۰
وجه غالب داستان‌نویسی ما به فرم ‌های وارداتی و تقلید گرایش دارد/ به آینده داستان بسیار خوشبینم

حسین آتش پرور می گوید: آن قدر شبه داستان، آثار سطحی و زباله های داستانی تولید و در فضای ادبی ریخته شده که آثار خلاق در میان آن ها خفه می‌شود. وقتی که به راحتی و بدون هیچ فیلتر فنی و تخصصی داستان یا مجموعه داستان من و شما چاپ می‌شود،چنین شرایطی پیش می‌آید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) سوررئالیسم در ادبیات داستانی ما وجود دارد اما شیوه غالب آن نیست. حسین پاینده منتقد ادبی معتقد است در ادبیات معاصر ما، سوررئالیسم یک جریان جدی نیست. تنها آثار شاخصی که می‌توان به عنوان پرچم‌داران این جریان در ادبیات معاصر فارسی نام برد، مجموعه داستان «ماهی در باد» از حسین آتش‌پرور و یک مجموعه داستان از فرخنده حاجی زاده است. به منظور واکاوی این موضوع و بحث درباره دیگر ویژگی های وضعیت ادبیات داستانی به سراغ حسین آتش پرور نویسنده و منتقد رفتیم. در ادامه گفت و گوی ایبنا با او را می خوانید.

آیا شیوه‌های مدرن داستان‌نویسی ، آن‌گونه که در غرب وجود دارد، در ادبیات معاصر ما خلق و به کار گرفته شده یا تنها تقلید صرف بوده است؟
داستان نویسی مدرن پدیده‌ای غربی و حاصل تجربه جامعه مدرن و صنعتی است که وارد ادبیات ما شده است. اما این که در داستان نویسی معاصر ما به چه شکل کاربرد پیدا کرده و می کند جای بحث دقیق دارد که در این باره هر چند ممکن است به سمت اغراق برود اما ناگزیر به مثال می شوم؛ ماشین چاپ در سال 1452 اختراع شد و در سال 1813 یعنی پس از 361 سال به ایران رسید. یک فاصله زمانی،  بومی - مکانی، و تفاوت کاربردی در این صنعتِ مشترک داریم که اغلب نادیده گرفته می شود. و درست در این نقطه ممکن است در علم وتکنولوزی مدرن شویم اما در رفتار مدرن نشده ایم  یا در نمونه ملموس تری: «اولیس» (1922 میلادی =  1301 خورشیدی) در زمانی منتشر شد که محمدعلی جمال‌زاده «یکی بود، یکی نبود» (1921 میلادی=1300خورشیدی) را چاپ کرد. اگرچه این دو اثر به هیچ ‌شکل به هم شباهت یا تناسب ندارند و قابل مقایسه نیستند، اما واقعیتی را نشان می دهد تا ببینیم که ما در کجا قرار گرفته ایم. از آن جا که داستان‌نویسی غرب حاصل تجربیات دوران مدرن است و ما آن را  به جز هدایت و چند استثنا، تجربه نکرده ایم، به تقلید پرداخته و همچنان به آن ادامه می دهیم.

آیا سورئالیسم  در ادبیات معاصر ایران  وجود دارد؟ اگر بله، چه جایگاهی دارد؟ و  بعد از صادق هدایت چه آثار شاخصی در این زمینه خلق شده‌اند؟
بیشترین حجم داستان معاصر ما را آثار رئالیستی شکل می‌دهد. آنچه در واقعیت پیرامون دیده می‌شوند و اتفاق می‌افتند که این سطح و ابتدای داستان می‌تواند باشد که بیشتر به شرح رخداد. مضمون. محتوا. اندروای و... می‌پردازد. در سوررئالیسم نویسنده اگر چه از واقعیت استفاده می‌کند، اما از واقعیت عبور می‌کند. اگر فرد را به عنوان پردازش‌گری خلاق بپذیریم، برآیند دیداری، درک، جهان‌بینی و تخیل او خود را در زبان دیگری که فراتر از واقعیت است، نشان می دهد. او با زبان تازه‌ای که  به اشیاء و پدیده‌ها و اجسام و روابط می دهد در ساخت جدیدی که تا قبل از آن وجود نداشته است به خلق دیگری می‌پردازد. البته این رفتار ضمن آن که نوآوری خود را خواهد داشت می‌بایست که منطق درستی هم برای خواننده داشته باشد. فراواقعیت مانند واقعیت دامنه اش گسترده است و از مسیرهای متفاوتی می‌شود به آن رسید که استعاره یک وجه آن می‌تواند باشد.
تجربه خودم برای اولین بار در داستان "چشم زنگاری" و به طورکلی در کتاب "ماهی در باد" اتفاق افتاد و آن را  در "خیابان بهار آبی بود"، ادامه دادم. یک شیوه آن به این شکل است که از دو واقعیت به یک فراواقعیت رسیده ام. از آن جایی که در ابتدای این راه هستیم نخواسته ام خواننده را در موقعیت انتزاعی معلق بگذارم.



درمورد به کارگیری شیوه‌های مختلف زبانی اعم از زبان شاعرانه و... در داستان کوتاه توضیح بفرمایید.

زبان، حوزه‌های گسترده و مختلفی در داستان به خصوص داستان کوتاه دارد که به فرصت‌های بیشتر و بحث تخصصی‌تری نیاز دارد. نظر من این است که زبان چه در دیالوگ‌ها، یا به عنوان یک نشانه و یا شیوه روایت بستگی و متناسب به موضوع، شرایط فردیت ها،سایر سازه های داستانی، کنش و واکنش‌ها ، حرکت و به طور کلی موقعیت‌های داستانی دارد. به طور مثال در بحث زبان شاعرانه یک داستان به چنین ویژگی‌های برمی‌خوریم که خودش به چند شاخه تقسیم می‌شود:

نثرِ شاعران، زبان شاعرانه و به کارگیری صنعت های شعر در ساختمان زبانی داستان: ساخت ِشاعرانه

شما در حوزه داستان کوتاه کار کرده و تخصص دارید، لطفا کمی درباره ساختار پازل مانند داستان کوتاه شرح دهید، این شیوه چگونه در کارهای شما نمود پیدامی‌کند؟
داده‌های داستانی بیشتر از خرده رویدادها، تصویرها، دیالوگ و هرکدام به شکلی و در زمانی که با موقعیت و مکانی آن دیگری کاملا متضاد یا نا متضاد قرار می‌گیرند، نگاهِ منِ نویسنده را  به عنوان مواد اولیه می‌گیرند. آن ها را مدت‌ها در ذهن نگاه می‌دارم و مدام با کار فکری آن ها را ورز می‌دهم. در این هنگام تمام آن ها به شکل پازل کنار هم نشسته‌اند. و من این آگاهی را دارم که از ستون فقرات داستانم یعنی روایت، غافل نشوم. دوستان بسیاری داستان‌های بسیار خوبی می‌نویسند اما می‌بینی که هر قسمت آن مثل یک جزیره کوچک معصومانه اما پر نور به تنهایی سوسو می‌زنند و هیچ ارتباطی با هم ندارند. این همان چیزی است که نادیده گرفته‌اند و داستان امروز از این بیماری هم رنج می‌برد.
 
  شکل‌گیری و روند تکامل داستان کوتاه از دیرباز تا به امروز در ادبیات معاصر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ جایگاه امروز داستان کوتاه در ادبیات معاصر چگونه است؟ به عبارت دیگر، آیا داستان کوتاه در جایگاه خود قرار دارد یا خیر؟

از پیش از داستان‌های جمال‌زاده تا امروز در داستان کوتاه راه زیادی را به سمت کمال رفته‌ایم و کارهای درخشانی داریم که می‌تواند در داستان نویسی جهان حرفی برای گفتن داشته باشد اما چیزی که هست در این سال‌ها بخصوص از اواخر دهه هفتاد تا کنون آن قدر شبه داستان، آثار سطحی و زباله های داستانی تولید و در فضای ادبی ریخته شده که آثار خلاق در میان آن ها خفه می‌شود. وقتی که به راحتی و بدون هیچ فیلتر فنی و تخصصی داستان و یا مجموعه داستان من و شما چاپ می‌شود،چنین شرایطی پیش می‌آید. کلاس‌های داستان‌نویسی،نشر، جوایز، اگر چه هرکدام کار خود را می‌کنند و دیگری را مقصر می‌دانند، اما بیشتر تبدیل به محفل‌های آیین دوست‌یابی شده و به داستان‌نویسی خنثا کمک کرده اند. به طوری که نه تنها امروز شما هر کتابی را نمی‌خوانید که اگر به شما پول هم بدهند حاضر نیستید بسیاری از این کارها را بخوانید؛ چرا که نه تنها از آن لذت نبرده یا نیاموخته اید،که وقت شما را هم گرفته است.

بسیاری بر این باورند که در دوره معاصر مردم دنیا استقبال کمتری از رمان می‌کنند و گرایش‌ها به سمت داستان کوتاه رفته است، نظر شما در این باره چیست؟

بنا بر شرایط جهان که هر لحظه و با سرعت از هر جهت به طرف دگرگونی می رود، به خصوص دوران بعد از مدرن که کمپانی‌های بزگ صنعتی حاکمیت خود را از دست داده و به جای آن امپراطوری‌های بزرگ فن آوری اطلاعات.آی تی.دیجیتال. بنگاه‌های خبری و زندگی مصرفی و رواج دلالی حاکم شده است،این امکان وجود دارد که رمان مرکز ثقل خود را جابه‌جا کند. اما نمی‌توان آن را انکار کرد. البته آنچه در ترجمه به ما می‌رسد،می‌بینیم که رمان هنوز جایگاه خود را دارد و هر روز نویسندگان پیشرو تری می‌درخشند و قله‌های تازه ای را در آن کشف می‌کنند.

شما به عنوان داور جوایز ادبی همیشه با آثار نسل جدید از نزدیک در ارتباط بوده‌اید، آثار نسل جدید را چطور می‌بینید؟ چه شیوه‌های داستان نویسی بیشتر مورد استقبال واقع شده است و برایند شما از آینده داستان ایران چیست؟

وجه غالب بر داستان‌نویسی گرایش به زبان و فرم ‌های وارداتی و تقلید محض است که هیچ ریشه‌ای در ما ندارد و زمان و مکان و انسان معاصر در آن گُم شده است.به این شکل می خواهند با خلاء تجربه و جهان‌بینی و تنها با شامه داستان را پرکنند. در چنین مواقعی هوشمندی خواننده است که آن را پس می‌زند. داستان‌هایی که فکر می‌کنی تمام آن‌ها را یک نفر با یک انشاء و یک ماشین در مایکروفر پخته است. آن وقت چنین آثاری با جسارت و مارکِ داستان پیشرو مرتب تبلیغ می‌شود. البته فراموش نکنیم که آثار نسل جدید از میان همین‌ها جوانه می‌زند و خود را نشان می‌دهد. آثاری که ویژگی‌ها و تجربه‌های خاص خودش را دارد. گاه کارهای با ارزش و درخشانی در میان آن‌ها مرا به شوق می‌آورد. داستان‌نویسانی که خوب خوانده و خوب تربیت شده و جهان‌بینی فرهیخته و بزرگ منشانه‌ای دارند. به دور از هیاهو  با استقلال کار خودشان را می‌کنند. در بسیاری مواقع از این دوستان داستان نویسِ جوان و شاعرم می‌آموزم و مشاوره می‌گیرم. با این دیدگاه به آینده داستان بسیار خوشبینم و می دانم که عزیزانی سلامت استقلال جغرافیای داستانِ ما را نگهبان خواهند بود؛ همچنان که هدایت بود. چوبک بود . گلستان بود. گلشیری بود و شما خواهید بود که این بوم و این فردیت را داستان خواهید کرد.
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ghesse ۲۱:۱۷ - ۱۳۹۶/۰۸/۲۷
    اگر چه كه فرم و تكنيك هاي داستان نويسي مدرن از غرب امده است ولي محتويات ادبيات هر كشور برامده از نيازهاي همان مردم است با واژه ها يي كه از فرهنگ جمعي و نگاه بومي همان مردم برامده. در جامعه اي كه نگاه حاكم به بياني فرا واقعي است و باورهاي اكثر مردم همسو با نگاه ايده اليستي قدرت ها ي حاكم است ، اتفاقا نياز جامعه داستان هاي راليستي است. جامعه از خواندن يا شنيدن وقايع روزمره زندگي اش از نگاه و زبان ديگري كه لزوما نگاه متفاوتي هم نيست لذت مي برد. ايران جامعه اي است پر از توهم. يكي از بزرگترين قدم هايي كه ادبيات امروز بعد ازانقلاب برداشته نشان دادن زواياي پنهان همين روزمره گي ها و وقايع به نظر پيش پا افتاده است. جامعه اي كه حقايق را زير فرش سنت و ابرو يا ترس از رسوايي و دستگيري و ... پنهان مي كند، نياز مبرم ادبياتش اتفاقا همين بيان واقعيت هاست. اگر از دل ادبيات ما داستان هاي علمي تخيلي يا پليسي جنايي بيرون نمي ايد دلايل ديگري دارد كه بحث خود را مي طلبد. دامنه هاي رشد در ايران شديدا كنترل شده است. بال هاي خلاقيت را تا مي توانند مي چينند ، ولي با تمام اين فشارها ادبيات ايران از توي سنگ ها دارد ريشه اش را مي دواند. حالا سورال نباشد، رآل باشد. يا مثلا شعر هايكو نباشد، واژه هاي موزون باشد . در همين غرب خودشان را مي كشند كه بتوانند شعر بر اسلوب هايكو بگويند. كاملا هم تقليدي است ولي موضوع مطروحه در شعرشان با اصل هايكويي كه در قرن هفدهم در ژاپن سروده مي شد بسيار متفاوت است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها