شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۱
اتحاد: در تمام آثارم درباره موضوعات بومی کار کرده‌ام/کتاب به مثابه یک اثر هنری

علی اتحاد نویسنده نمایشنامه تازه منتشر شده «چکامه‌های روشنایی» به ایبنا گفت: چون در منطقه خاورمیانه رشد کرده‌ام، دلبستگی‌هایم نیز متعلق به این منطقه است، بنابراین در تمام آثارم از جمله این نمایشنامه درباره موضوعات بومی کار کرده‌ام. نمایشنامه «چکامه‌های روشنایی» درباره سلوک فردی شخصیت مانی نقاش است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ به تازگی نمایشنامه‌ای با عنوان «چکامه‌های روشنایی» نوشته علی اتحاد از سوی نشر اختران روانه کتابفروشی‌ها شده است. علی اتحاد هنرمند و مدرس حوزه هنرهای مفهومی است. یکی از آثار مهم او رخداد اجرایی «مرثیه‌ای برای کتابسوزی‌ها» نام داشت که در زمستان سال 1393 در فرهنگسرای نیاوران به روی صحنه رفت. به مناسبت انتشار این نمایشنامه گفت‌وگویی با وی داشته‌ایم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد.


«چکامه‌های روشنایی» نمایشنامه‌ای درباره مانی نقاش است. چه شد که به این شخصیت تاریخی و هنری پرداختید؟
خروجی آثار من معمولا در رسانه‌های مختلفی اعم از تئاتر، نمایشگاه كارهاى دیجیتال، پرفورمنس آرت، ویدیو آرت و اینستالیشن بوده، اما موضوع و مفاهیم کارهای من چیزى مشخص و تکرارشونده‌ بوده است؛ به عبارتی من در تمام آثارم درباره الگوهای تکرار شونده‌ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی منطقه جغرافیایی که در آن مشغول به زندگی هستیم، حرف زده‌ام. منظورم منطقه جغرافیایی خاور نزدیک، خاورمیانه، شمال هند و منطقه ماوراءالنهر است. طبعا وقتی خودم در این منطقه جغرافیایی به‌دنیا آمده و رشد کرده‌ام، و به زبانی صحبت می‌کنم یکی از زبان‌های این منطقه است، دلبستگی‌هایم نیز متعلق به همین منطقه خواهد بود. بنابراین آثارم نیز درباره موضوعاتی از همین منطقه است.

بر این اساس، انتخاب شخصیت مانی به عنوان دستمایه‌ای برای این نمایشنامه از این قاعده جدا نبوده است. مانی برای من شخصیتى تمثالی در حوزه هنر است که وجوه معنوی دارد. او از طرفی طریقتی را بنیان گذاشته و از طرف دیگر معادلات سیاسی و اجتماعی منطقه جغرافیایی ما را نیز در دوران خود دچار تغییر و تحول کرده و در نهایت نیز کشته شده است. داستان نمایشنامه «چکامه‌های روشنایی» تخیلی است از زندگی مانی که هرچند در جزییات ارجاعات تاریخی دارد، اما در کلیات اصلا به تاریخ پایبند نیست؛ به عبارتی این شخصیت برای من بهانه‌ای بوده تا حرف‌های خودم را بیان کنم.

فرض را بر این گذاشتم که مانی در عصری زندگی می‌کند که نقاشی وجود ندارد و وی سروشی آسمانی می‌شنود که او را برای یافتن نقاشی راهنمایی می‌کند. این ندای آسمانی به مانی مى گويد که برای یافتن نقاشی، پیش از آنکه از دنیا برود، باید بمیرد. مانی مانند قصه ارداویراف در ارداویراف‌نامه، نوشاكى می‌نوشد و به جهان دیگری می‌رود. در این جهان وی از پنج شهر خیالی گذر می‌کند تا در نهایت به نقاش می‌رسد که در واقع خود اوست. یعنی تمام این سفر مراحلی برای رسیدن به خودش بوده است. دوست داشتم این نمایشنامه را خودم به روی صحنه ببرم و 6 ماه اول سال را نیز برای نیل به این هدف تلاش کردم، اما متاسفانه به دلایلی این اتفاق رخ نداد.

برای نگارش این نمایشنامه از چه منابعی استفاده کردید؟
در بخش پژوهشى و تاريخى، «بحثی درباره زندگی مانی و پیام او» نوشته ناصح ناطق، «مانی و تعلیمات او» نوشته ویدن گرن و ترجمه نزهت صفای اصفهانی، «سرودهای روشنایی: جستاری در شعر ایران باستان و میانه و سرودهای مانوی» نوشته ابوالقاسم اسماعیل‌پور که نام نمایشنامه من نیز پاسخی به این کتاب درخشان است و «ادبیات مانوی» نوشته مهرداد بهار و ابوالقاسم اسماعیل‌پور، منابع اصلی من برای نگارش این نمایشنامه بود. در کنار این موارد، به متون متعدد دیگری نیز مراجعه کردم.

آیا به منابع قدیمی درباره مانی، به عنوان مثال مکتوبات ابن‌ندیم نیز رجوع کردید؟
خیر. معمولا خوانشى ایدئولوژیک از مانی وجود دارد که او را با صفت‌هایی چون «پیامبر دروغین» و «فتنه مانی» خطاب می‌کند. من به دلیل آنکه قصد داشتم به شكل «در زمانی» به مانی نگاه کنم به طرف این خوانش‌های ایدئولوژیک نرفتم. خوانش من از مانی در همان دوران پیش از اسلام است، هرچند که در همان زمان نیز وی از طرف سیستم حکومتی زرتشتی، «دیگری» فرض شده است.

مانی برای من به شخصیت‌های اساطیری پهلو می‌زند و بیشتر از آنکه به وجوه تاریخی مانی توجه کنم وی را به ساحت‌ها و قالب‌های از پیش تعیین شده اساطیری بردم. به عنوان مثال در بخشی از این نمایشنامه مانی در سلوك خود در شهرهای خیالی اساطیری با «آژی‌دهاک» مواجه شده و آژی‌دهاک در شکل «اسفینکس» یا ابوالهول برای اجازه ادامه سلوك و گذر از آن مرحله، از مانی سه چيستان می‌پرسد. در واقع اینها قالب‌هاى از پیش تعیین‌شده اساطیری هستند که من از آنها برای طرح قصه‌ام بهره بردم. طرح جلد کتاب نیز به همین دلیل تصوير ضحاک یا آژی‌دهاک است كه بايد از استادم، آيدين آغداشلو به خاطر آن تشكر كنم.

به کتاب هم به عنوان یک رسانه هنری نگاه می‌کنید؟
بله. نمایشنامه «چکامه‌های روشنایی» بخش یکم از فصل دوم مجموعه «رازورزی‌» است. اين را براى مخاطبانى مى‌گويم كه دوره كارى‌ام را نمى‌شناسند. کل دوره کاری من مانند سریالى است که اسمش را مجموعه رازورزی گذاشته‌ام. از فصل اولش 26 قسمت گذشته است و اکنون با این نمایشنامه فصل دومش شروع می‌شود. سه قسمت اول مجموعه دوم به صورت کتاب نوشته شده‌.

کار کردن در رسانه‌های مختلف شما را در معرفی حرفه‌ اصلی‌تان دچار مشکل نمی‌کند؟
ذات هنر معاصر چنين ويژگى اى دارد و اغلب هنرمندان معاصر در سراسر دنیا خودشان را محدود به رسانه اى مشخص نمی‌کنند. رسانه‌های معاصر برای این مساله تعدادشان زیاد شده که هنرمندان دغدغه‌ای برای تنگی فضای رسانه نداشته باشند. بر این اساس هر ساله نیز به تعداد رسانه‌های هنری اضافه می‌شود. من نیز برای خودم محدودیتی در نوع رسانه قائل نبودم.

اما این مشکل در ایران وجود دارد. من و دیگر هنرمندان مدام باید خودمان را توضیح بدهیم که کارمان چیست؟ با وجود این همه سال که از بروز و ظهور هنرهای معاصر می‌گذرد با این اوصاف من مدام با این پرسش‌ها مواجه می‌شوم که شغل اصلی‌ام چیست؟ آیا من یک هنرمند هنرهای تجسمی هستم و یا کارگردان تئاتر.

این در صورتی است که اکنون تعداد زیادی کتاب و مقاله درباره هنر معاصر ترجمه و منتشر شده که مدیوم‌های جدید هنری را توضیح می‌دهند. با این اوصاف این طرز تفکر هنوز در ایران تغییر نکرده است و انگار كه تجربه دهه‌ها آزادى رسانه‌اى هنر اساسا در ايران ناديده گرفته مى‌شود. 

با توجه به اینکه خود شما دانش کاملی نسبت به مسائل نظری هنر معاصر دارید و در جریان اتفاقات هنری روز دنیا هستید، چرا به سمت ترجمه متون نظری و تحلیلی درباره هنر معاصر نرفتید؟
من در دهه گذشته درباره هنر معاصر مقالاتی نوشته و ترجمه کردم که منتشر شده است. تعدادی از دوستانم هم مدام مشغول ترجمه کتاب‌هایی در این حوزه هستند. خود من به‌شخصه اگر وارد پروسه ترجمه کتاب شوم، زمان برای تولیدات هنری خودم کم می‌آورم. بنابراین ترجیح می‌دهم با تولید آثار هنری، سازكار هنر معاصر را معرفى كنم.

انتشار این کتاب‌ها و مقاله‌ها تا چه میزان در معرفی ویژگی‌ها و حدود و ثغور هنر معاصر در جامعه امروز ایران موفق بوده‌اند؟
بسیار کم. ما در یک جامعه 80 میلیونی زندگی می‌کنیم که تیراژ کتاب در بهترین حالت سه هزار نسخه است. این شوخی دردناکی است با وضعیت فرهنگی ایران. اگر آن سه هزار نسخه خوانده هم شوند، مگر چند درصد 80 میلیون می‌شود؟ از این مساله نتیجه می‌گیریم که باید معرفی هنرهای معاصر در رسانه‌های عمومی انجام شود که نمی‌شود. چند سال پیش شبکه‌های اول و دوم تلویزیون ملی ترکیه برنامه‌های جالبی را در معرفی هنر جدید و مسائل مربوط به آن پخش کرد. به عنوان مثال در شبکه يك همين كشور، در چند برنامه شغل «کیوریتور» معرفی و نقش آنها در هنرهای معاصر بررسی شد. چنین اتفاقی در ایران نیافتاده است. البته جسته و گریخته برنامه‌هایی تولید شده، اما مداوم نبوده است.

این عدم معرفی باعث شده تا به عنوان مثال اگر به سطح شهر رفته و از شهروندان بپرسید که یک گالری به شما معرفی کنند، اگر نمایشگاه‌های اتومبيل را به شما نشان ندهند، در بهترین حالت فروشگاه‌های تابلوهای نقاشی بازارى و توليد انبوه را به شما معرفى خواهند كرد.

چه کتاب‌هایی در نوبت نشر دارید؟
دو کتاب در دست انتشار دارم. یکی از آنها نمایشنامه‌ای با عنوان «دیوآب» است. این نمایشنامه نیز در فضاهای اساطیری می‌گذرد، اما فرمى شبیه به هزارویک‌شب دارد. به عبارتی این کار شبیه افسانه‌های ایرانی است تا اساطیر، اما می‌توان از آن خوانش‌های اساطیری کرد.

کتاب دیگرم یک منظومه شعر روایی است با عنوان «منظومه پیامبر نامبعوث». این کتاب حدیث نفس است و درباره تجربیات فردی‌ام است، با رويكرد هميشگى ام به گذشته و نگاهى احيانا معاصر. زبان این کتاب نیز آرکائیک است. واقعیت را بخواهید قصد نداشتم وارد این حوزه شوم اما به نظرم ايده این کتاب در هیچ رسانه‌اى جز شعر نمی‌گنجید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها