به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، نيمه نخست مهر ماه 1308 هشتادمين سال روز مهرداد بهار؛ نويسنده، پژوهشگر و اسطورهشناس نامدار ايراني است. وي پنجمين فرزند شاعر بزرگ ايران ملكالشعراء بهار بود. هر چند آوازه و اعتبار بهار نه به دليل پيوستگي به پدري شاعر و سرشناس، بلكه به سبب دانش گسترده و جايگاه برجسته علمي او بود.
بهار تحصيلات ابتدايي را در دبستان جمشيد جم گذراند و دوره متوسطه را در دبيرستان فيروز بهرام و البرز سپري كرد. هنگامي كه در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پذيرفته شد، پيش از آن كه دلبسته ادامه تحصيلاتش باشد، پي گير مبارزات سياسي بود. شورش و اعتراض او و برخي ديگر از دانشجويان هم دورهاش، عليه شوراي مالي دانشگاه، بهار را به زندان قصر و حبس 3 ماهه در آنجا كشاند. آزادي از زندان نيز نتوانست چيزي از شدت فعاليتهاي سياسي او بكاهد.
بهار تا سال 1334 به تناوب در زندانهاي قصر، فلك الافلاك و قزل قلعه گذراند. 2 سال پس از آزادي از زندان به دانشگاه بازگشت و دوره كارشناسي ارشد را در رشته زبان اوستايي و پارسي باستان به پايان برد. آنگاه در سال 1337 راهي انگلستان شد و در آنجا از استادان برجستهاي همانند «والتر هينتس»، «مري بويس»، «هارولد بيلي»، «مكنزي» و «بيوار» درسها آموخت و بر دامنه دانش خود افزود. فوق ليسانس او در رشته مطالعات كهن و ميانه بود.
بهار چندي نيز در دوره دكترا سرگرم آموختن شد اما با وجود آن كه پايان نامه خود را زير نظر مري بويس در باره «آفرينش در اساطير ايران» به سرانجام رساند، بي آن كه از آن دفاع كند به ايران بازگشت و كار خود را در دانشگاه تهران دنبال كرد. او پايان نامه دكترايش را با راهنمايي دكتر صادق كيا تكميل كرد. پس از پايان دوره دكترا، به سبب پيشينه سياسياش نتوانست در دانشگاه تدريس كند، ناگزير در بانك مركزي استخدام شد، تا آن كه در سال 1367 بازنشسته شد. مدت زماني بعد كه به دانشگاه بازگشت، عهده دار تدريس در رشته اساطير ايران باستان شد.
فرضيات علمي بهار درباره سرچشمههاي اساطير ايران همواره راهگشاي پژوهشهاي ايراني بوده است، اگر چه پارهاي از برداشتهاي او با مخالفت برخي ديگر از اسطورهشناسان روبرو شده است. درباره سختكوشي و دقت علمي او نيز ميتوان به ديباچهاي اشاره كرد كه او بر ترجمهاش از «بندهش» نوشته است. بهار مينويسد «از هنگامي كه تحصيل زبانها و فرهنگ ايران پيش از اسلام را آغاز كردم، با بندهش نيز آشنا شدم و در نزد استاد مقداري از آن را خواندم. از آن پس به هنگامي كه در صدد تهيه رساله دكتري بودم، رساله استاد بيلي را نيز سراسر خواندم و با ترجمه انكلساريا مقايسه كردم. ولي هنوز نارساييهايي بسيار در شناخت من از بندهش وجود داشت.
واژه نامه بندهش نتيجه اين دوران كلنجار رفتن با بندهش و درنيافتن درست آن است. اما تسخير اين ستيغ استوار، پيوسته آرزوي من بوده است و از ستيز با اين صخرههاي رام ناگشتني هميشه لذت بردهام. هر چند هنوز هم با وجود انتشار ترجمه بندهش خود را بر اين چكاد، چندان استوار نميبينم.» و در پايان فروتنانه ميافزايد «شادم كه سرانجام، پس از بيست و اندي سال، توانستهام ترجمهاي از بندهش را بي ادعاي «خردي همه آگاه» تقديم كنم. اگر چه اين نيز چون ديگر ترجمههاي مترجمان قبلي بندهش ترجمهاي نهايي نيست. اما به هر حال گامي است احتمالا مثبت در راه واپسين خوانشها و ترجمههاي درستتر بندهش. چه خوش گفتهاند كه ديگران كاشتند و ما خورديم، ما نيز ميكاريم تا ديگران بخورند.»
همين فروتني و تواضع علمي مهرداد بهار است كه دانشمندي مانند استاد ايرج افشار را واميدارد كه در ستايش او بنويسد «مهرداد بهار فرزانه پژوهنده ايران دوستي بود كه در راه پژوهش، حقيقتجو و كمالطلب بود كه من از نبشتههاي ژرف، استوار و تازه بنياد او در زمينه فرهنگ و زبان ايران هماره بهرهوري داشتهام. او فرزند شايسته پادشاه شعر معاصر فارسي (ملكالشعراي بهار) بود كه دماوندوار در راه دامنهوري تحقيقات ايران باستان پاي افشرده است و بي گمان حق سترگ و تحسين برانگيزي بر ما دارد. مهرداد هم فروتن بود و هم دانشمندي تمام.»
دكتر ابوالقاسم اسماعيلپور درباره تحقيقات علمي و اسطورهشناسي مهرداد بهار مينويسد «دكتر بهار طرحي سترگ براي اساطير ايران داشت كه برخي از رئوس مطالب آن عبارتند از اسطوره، اقوام و تطور فرهنگي ايران، منابع اساطير ايران، آفرينش، مردم، پايان جهان، بهشت و دوزخ در اساطير ايران، آيينها در ارتباط با اسطوره و بحث درباره كاركرد اسطوره و حماسههاي ايراني. در اين طرح گسترده او تنها توانست اساطير دوره ميانه ايراني را به سرانجام برساند و پژوهش او همه مراحل سهگانه اساطير ايران را در بر نميگيرد. با اين حال تحقيقات او را ميتوان آغاز اسطورهشناسي ايران به شيوه علمي و دانشگاهي دانست.»
از كتابهاي بهار ميتوان به «اديان آسيايي» (1382)، «واژهنامه گزيده زادسپرم» (1351)، «اشكانيان» (1355)، «پژوهش در اساطير ايران»
(1362)، «بندهش» (1360)، «داستانهاي كودكان» (جمشيد شاه، بستور، رستم و ديو سفيد) (1346)، «ادبيات مانوي» (1382) اشاره كرد و سرانجام «جستاري در فرهنگ ايران» (1363) كه مجموعه مقالات اوست و به تازگي به چاپ سوم رسيده است.
كتاب «جستاري در فرهنگ ايران»، مجموعهاي ارزشمند از مقالات و گفتوگوها درباره فرهنگ ايران در اعصار كهن و يادگار شادروان مهرداد بهار براي اسطورهشناسان و فرهنگ و تمدن ايران زمين است. اين كتاب ارزشمند توليد يك اثر علمي، ارزشمند و گرانسنگ است و گزيدهاي از مقالات و گفتوشنودهايي درباره فرهنگ، تاريخ و زبان در اعصار باستاني، طي سي سال كوشش مهرداد بهار فراهم آمده و منتشر شده است.
درباره اساطير ايران، کنگ دژ و سياوش، سخني چند درباره شاهنامه، از اسطوره تا حماسه، ورزش باستاني ايران و ريشههاي تاريخي آن، ريشههاي نخستين، اسطوره؛ بيان فلسفي با استدلال تمثيلي، نوروز، زمان مقدس، نوروز جشني آريايي نيست، درباره جشن سده، ديدگاههاي تازه درباره مزدک، شعري چند به گويش همداني از باباطاهر، زندگي محمدتقي بهار، قيام ژاندارمري خراسان به رهبري کلنل محمد تقي خان پسيان از جمله بخشهاي مختلف اين كتاب است.
در بخشي از پيشگفتار کتاب «جستاري در فرهنگ ايران»به قلم مهرداد بهار آمده است «هرگز مدعي آن نيستم که از همه مطالب كتاب ميتوان دفاع کرد، ولي برآنم که اين کتاب در تماميت خود، ديدي مشخص را دنبال ميکند. اين ديد اجتماعي- تاريخي است که در جستوجوي حقيقت ملموس و منطقي است و بر اساس عيني و نه ذهني، به پديدههاي اجتماعي- تاريخي مينگرد. البته اين معناي طرد هر نظر ديگر نيست. شخص بايد بتواند آزادانه همه مکاتب فکري را بشناسد و از ميان چنين مطالعه وسيعي، راه خويش را در بررسي مسايل برگزيند، زيرا هيچ واقعهاي به خودي خود رخ نميدهد. علل وقوع حوادث اجتماعي- تاريخي، فردي نيست و نياز به زمينههاي مساعد اجتماعي- تاريخي دارد و شرايط جغرافيايي و رواني انسانها در روي دادن حوادث موثر است.
نکته اينجاست که نه هر که مدعي برداشتي عيني است، در واقع به درستي گام برميدارد و نه هر که در عيني ديدن تاريخ دچار تعصب است، راه راست ميپيمايد. اين نظر که در همه اقوام در اعصار کهن راه مادر سالاري را پيمودهاند و اين که همه جوامع بشري عصر بردگي را طي کردهاند، هرچند برداشتي عيني به نظر ميآمد اما به کلي با حقيقت بيگانه است و گويندگان آنها حتي تعريفي درست از مادرسالاري و بردگي در دست ندارند يا چنان تعريفي محدود و اروپايي از مادرسالاري و بردگي ارائه ميدهند که با حقيقت تاريخ جوامع ديگر قارههاي زمين هماهنگ نيست. مطالبي که در اين کتاب آمده، توجه به اين نکته دارد که از هرگونه تعصبي به دور باشد.
پژوهشهاي اسطورهشناسي در ايران با نام شادروان مهرداد بهار گره ميخورد كه سرتاسر عمر خود را به مطالعه در زمينه فرهنگ، اساطير و آيينهاي ايراني اختصاص داد و بنيانگذار طرحهاي علمي ارزشمندي در اين زمينه بود. وي طراح ديدگاههاي تحقيقي و فرضيات علمي ارزشمندي در مطالعه اساطير ايراني است كه بر ژرفا و عمق شناخت ما نسبت به فرهنگ ايراني تأثير بسياري نهاده است و پژوهشگري كه در اين عرصه گام مينهد ناگزير است از آثار اين بزرگمرد بهره برد.
سرانجام اين استاد نامور و اسطورهشناس بزرگ در روز 22 آبان 1373 روي در نقاب خاك كشيد و به سراي ديگر شتافت. يادش گرامي باد.
زندهياد «مهرداد بهار»، نويسنده، پژوهشگر و اسطورهشناس نامدار ايراني، كتابهاي علمي در زمينه اساطير به رشته تحرير درآورده و بنيانگذار علمي اساطير ايراني است. «اديان آسيايي»، «واژهنامه گزيده زادسپرم»، «اشكانيان»، «پژوهش در اساطير ايران»، «بندهش» و «جستاري در فرهنگ ايران» از جمله كتابهاي ارزشمند وي محسوب ميشود.\
نظر شما