شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۵۵
دانشگاه امری ملی است نه ملک طلق گروهی خاص

سیدجواد طباطبایی در کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه» تاکید می‌کند که یک دانشگاه ملی ناظر بر حوزه مصالح عمومی کشور است و هیچ عملی برای کشور و حتی گروه‌‏های سیاسی ـ اجتماعی کشور بدعاقبت‏‌تر از تصرف در حسن جریان امور نیست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه» نوشته سیدجواد طباطبایی، به نوعی صریح‌ترین موضع درباره سرشت و سرنوشت نهاد دانشگاه پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ را از سوی او شامل می‌شود. کتاب درواقع صور بنیادینی از نگاه این فلیسوف سیاسی به مسائل فرهنگی و آموزشی از دریچه پروژه تأملی درباره ایران را روایت می‌کند.

طباطبایی از همان بخش درآمد کتاب، بی‌‏اعتباری وافرش به نهاد دانشگاه از منظری علمی در چهل سال را عیان می‌کند و در فصل اول نیز با مروری بر سیر تکوین دانشگاه در ایران، به انقلاب فرهنگی و تصرفات و مداخلات چهار دهه اخیر در دانشگاه می‌پردازد و نهایتا نتیجه می‌گیرد که: «این وضع، این مداخله‌‏های بی‌‏رویه‏‌ای که در چند دهه اخیر مکرر شده است، در شرایطی چنین بحرانی در داخل و پرمخاطره در مناسبات خارجی نمی‌‏تواند ادامه پیدا کند. دانشگاه امری ملی است و ملک طلق هیچ گروه خاصی در کشور نیست که از هر جا بخواهند در آن درآیند. این دانشگاه ملی نیز ناظر بر حوزه مصالح عمومی کشور است و هیچ عملی برای کشور و حتی گروه‌‏های سیاسی ـ اجتماعی کشور بدعاقبت‏‌تر از تصرف در حسن جریان امور نیست.»

در جستار «دانشگاه بومی و دانشگاه ایرانشهر» نیز نویسنده شاگرد پیشین خود یعنی «داود فیرحی» که اکنون استاد دانشگاه تهران را به چالش می‌کشد و با نقد و رد سخنان او در برنامه‏‌ای با عنوان «نگاهی به آورده‌‏ها و بایسته‌‏های داود فیرحی در دانش سیاست» به نوعی به حمله سخت فیرحی به اندیشه ایرانشهری پاسخ می‌دهد.

فصول دیگر کتاب نیز شامل مقالاتی انتقادی هستند که پیش از این در نشریات «سیاست‌نامه» و «فرهنگ امروز» منتشر شده‌ بودند. طباطبایی در فصل سوم کتاب به مبحث نظریه‌پردازی در دانشگاه وارد شده و همان ابتدای فصل درباره وسوسه نظریه‌پردازی می‌نویسد: «وسوسه نظریه‌پردازی یکی از واپسین خوره‌هایی است که بر جان عامه دانشگاهیان به‌ویژه اهل تاریخ افتاده است. داستان دانشگاه ایرانی، در علوم انسانی، بی‌شباهت به «فیل در تاریکی» مثنوی مولانا نیست. در سطح بسیار نازلی که علوم انسانی به دنبال سوء مدیریت‌های دهه‌های اخیر سقوط کرده، استادانی که بسیاری از آنان از استادی در رشته خود جز حکم وزارتی ندارند، به مناسبت‌هایی با دست‌مالیدن به یکی از اعضای فیل علم رشته خود در تاریکی وسوسه‌هایی پیدا می‌کنند و این توهم به آنان دست می‌دهد که با تصوری که از آن بخش از رشته خود پیدا کرده‌اند، انقلابی در آن خواهند کرد....»

در ادامه هم نویسنده نقد‌های بعضا تند و بی‌ارفاقی بر کتاب‌هایی همچون «تغییرات اجتماعی ایران از نگاه مورخان پارسی‌نویس از بلعمی تا جوینی» نوشته مریم کمالی، «اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان» نوشته تقی آزادارمکی با موضوع ضرورت بومی‌سازی علوم‌اجتماعی، «فضیلت و سیاست: فلسفه سیاسی فارابی» با ترجمه حاتم قادری با موضوع تولید علم بومی و زبان ملی، «اندیشه‌های سیاسی در ایران و اسلام» از مجموعه انتشارات سمت، «اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم» نوشته حاتم قادری و .... داشته است.

مثلا در نقد و بررسی ترجمه کتاب «فضیلت و سیاست: فلسفه سیاسی فارابی»  طباطبایی صراحتا تاکید می‌کند که ترجمه فارسی «سیاست و فضیلت» آیتی در یاوه‌نویسی است و هیچ صفحه‌ای از آن نیست که عبارت‌های بی‌معنا و انباشته از غلط‌های بسیار نداشته باشد که با توجه به فراوانی چنین عبارت‌هایی می‌توان گفت که نشانه‌ای از دانشی سخت ناچیز و ذهنی آشفته است. یا درباره کتاب «اندیشه‌های سیاسی در ایران و اسلام» می‌نویسد: «از آنجا که از سویی، بحث درباره همه مطالب آن اتلاف وقتی بیش نیست و، از سوی دیگر، شیوه نگارشی آن چندان آشفته است که اگر کسی بخواهد به همه اشکالات آن بپردازد باید کتابی بنویسد، من تنها اشکالات یکی دو فصل را مورد بررسی قرار می‌دهم».

طباطبایی همچنین درباره کتاب «اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم» نوشته حاتم قادری منتشرشده از سوی انتشارات سمت معتقد است این کتاب که برای تحقق بخشیدن به «اهداف انقلاب فرهنگی» منتشر شده، مانند همه آثار دیگر حاتم قادری، به لحاظ مضمون علمی آن، اثری سخت بی‌ارزش، به لحاظ انسجام مطالب، سخت سخیف و از نظر شیوه نوشتن، بس گسیخته و انباشته از عبارت‌های بی‌معنایی است که با انشانویسی‌های دبیرستانی پهلو می‌زند.

علاوه بر این‌ها نویسنده در فصل هشتم کتاب روی نقد ترجمه‌های مختلفی که از رساله «درباره حکومت» جان لاک در ایران صورت گرفته متمرکز شده و در فصل نهم و دهم نیز کتاب «افکار هگل» اثر کریم مجتهدی و ترجمه منوچهر صانعی از کتاب «آموزه حقوقی کانت» را زیر تیغ نقد خود قرار داده است. 

در نگاه طباطبایی در نظام‌هایی که آزادی علمی پذیرفته شده است، علم و دانشگاه از این حیث بویی ندارد که دانشگاه حوزه نیست که متولی تولید علم دینی باشد. در تشریح این گزاره او توضیح می‌دهد که هیچ مدرسی در حوزه نمی‌تواند غیرملتزم به دیانت آن حوزه باشد، یعنی او «متعهد» است، اما خاستگاه این این تعهد او ایدئولوژی سیاسی او نیست، بلکه آن مدرس ملتزم به دیانت آن حوزه از این حیث متعهد است که به عقل و منطق آن را بهترین یافته و له آن اعتقاد پیدا کرده است و این اعتقاد او نیز باب تحقیق و تفحص را بر او نمی‌بندد.

او همچنین متذکر می‌شود که مورد انتحال استاد، فاقد کوچکترین اهمیت است و برعکس مسئله اصلی نظام دانشگاهی است که اجازه داده چنین افراد و گروه‌هایی که از تعهد آنان جز تفنن باقی نمانده، نظام دانشگاهی را به تیول خود تبدیل کنند.

سرفصل‌های کتاب نیز عبارتند از: نکته‌هایی درباره انتحال، دانشگاه ایرانشهر، دانشگاه بومی و دانشگاه ایرانشهر: تحلیل یک مورد، خواهشاً نظریه‌پردازی نکنید!، نمونه‌ای از «بومی‌سازی» در علوم اجتماعی، «تولید» علم بومی و زبان ملی به یاد دکتر علی اکبر، کوشش‌های بی‌سابقه برای نابودی فرهنگ ملی، نعش بی‌جان جان لاک در دستان غسالان، اندر مناقب هگل به روایت کریم مجتهدی، سوءتفاهم یا جهل، دکان دونبش در نشر بومی، ملاحظاتی درباره ترجمه اندیشه سیاسی، جهل دلیل نیست! و یک کلمه: یادداشتی درباره رشته‌های پنبه‌شده.
 

کتاب «ملاحظات درباره دانشگاه» نوشته سیدجواد طباطبایی در ۴۵۴ صفحه، در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و به قیمت ۸۵۵۰۰ تومان از سوی انتشارات مینوی خرد منتشر شده است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها