پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۳
یک فانتزی گروتسک و زنده، شبیه طبل حلبی گونتر گراس

سیاتل‌تایمز: «عشق خرکی» یکی از شگفت‌انگیزترین رمان‌های امریکایی دهه هشتاد است، یک فانتزی گروتسک و زنده، شبیه طبل حلبی گونتر گراس

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) «عشق خرکی» داستان یک کارناوال نمایش‌های عجیب و سرگرم‌کننده است که زن و شوهری با کمک فرزندان‌شان آن را می‌گردانند. ال بینوسکی و کریستال لیل وقتی کار کارناوال کساد می‌شود تصمیم می‌گیرند با خلق نمایش‌های تازه رونق دوباره به کار بدهند و در این راه روش خاص خودشان را امتحان می‌کنند.

کترین دان متولد سال ۱۹۴۵ در پورتلند آمریکا، نویسنده، صداپیشه، منتقد کتاب، مجریِ برنامه‌های زنده‌ رادیویی، شاعر و همچنین نویسنده و مفسر ورزش بوکس بود. معروف‌ترین رمان او عشق خرکی (۱۹۸۹) نام دارد که جزو نامزدهای نهایی جایزه ملی کتاب امریکا و جایزه برام‌استوکر بود. کترین دان بیش از یک دهه از عمر خود را صرف نگارش این رمان کرد و از این سال‌ها به “اوتیسمِ خصوصی خود” تعبیر می‌کرد. تیم برتون امتیاز ساخت فیلم بر اساس این رمان را خریداری کرده است.

 نیویورک‌تایمز در معرفي اين كتاب مي‌نويسد: «عشق خرکی با یک دو جین شخصیت عجیب و غریب، احساس همدردی و انزجار را هم‌زمان در مخاطب برمی‌انگیزد و دنیایی خلق می‌کند که سراسر تخیلی و سرشار از طنز است و هرچه جلوتر می‌رود جذاب‌تر می‌شود. وابستگی و گرایش احساسی جامع? امریکا به گیک‌ها مانند گرایش احساسی‌اش به مادرها و پای سیب است. این علاق? امریکایی‌ها به گیک‌ها –کاوشی کمیک برای کشف چیزهای غیرعادی- همان چیزی است که، در کنار تحیل درخشان نویسنده، باعث موفقیت این رمان شده است.»

 سیاتل‌تایمز هم نوشته است: ‌«این اثر یکی از شگفت‌انگیزترین رمان‌های امریکایی دهه هشتاد است، یک فانتزی گروتسک و زنده، شبیه طبل حلبی گونتر گراس... مانند هر اثر بزرگ، عشق خرکی قوانین و قواعد خودش را می‌آفریند و با آن‌ها دنیایی فراموش‌نشدنی پدید می‌آورد.»

در بخشی از رمان عشق خرکی می‌خوانیم:
«نُروال سندرسون مرد کنجکاوی بود. دوست داشت از همه چیز سر در بیاورد. وقتی همه‌ی بینوسکی‌ها را خسته می‌کرد یا از کارها و حرف‌های عجیب و مسخره‌ی پیروان آرتی حوصله‌اش سر می‌رفت، در محوطه‌ی کارناوال قدم می‌زد و هر اتفاق، پدیده، استعداد و حرکت نمایشی ، یا  شخصیتی را که نظرش را جلب می‌کرد بررسی می‌کرد. اصلا به کسی فشار نمی‌آورد و خودش را تحمیل نمی‌کرد.

آدم صبور و منعطفی بود، مثل آب روی سنگ.

عاشق دستگاه‌های گُل بلال و طرز کار ماشین پشمک سازی بود. از مو قرمزها دلبری می‌کرد و همیشه آن‌ها منتظرش می‌نشستند تا داستان‌های هیجان انگیز زندگی‌هایشان را برایش تعریف کنند. دوست داشت از طرز کار همه‌ی ماشین‌ها سر دربیاورد و همیشه از مکانیک‌ها در این باره سوال می‌کرد.

سندرسون با مشتری‌ها و مردم گپ هم می‌زد تا بلکه سوژه‌ای هم از آن‌ها گیر بیاورد: با راننده‌های کامیون، وکیل، دکتر، آشپز، کارمند بیمه، دانشجو، کارگر و هزار و یک جور آدم دیگر که یا شانس‌شان را در قِل دادن سکه امتحان می‌کردند یا در صف قطار وحشت ایستاده بودند- حرف می‌زد.

هیچ‌وقت از کارناوال خسته نشد. روزهای اول حتی سوار چرخ و فلک‌ها هم می‌شد ولی بعدها فقط می‌ایستاد و چرخیدن مردم را تماشا می‌کرد. با این حال، هیچ‌وقت از تماشای نمایش‌ها و بازی‌ها خسته نمی‌شد. آن قدر در مورد نمایش‌ها با اجرا کننده‌ها حرف زده بود و از آن‌ها تعریف و تمجید کرده بود که همه‌ی آن‌ها تبدیل شده بودند به آدم‌های مغرور و لاف‌زن و دیگر خدا را هم بنده نبودند.»

عشق خرکی را نیما جمالی‌پور ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۴۷۹ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۷۸ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها