دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۶
از سیروس شمیسا تا عباس کیارستمی

در خبرگزاری ایبنا قصد داریم تا فهرست پیشنهادی راهنمایان کتاب را در کتابفروشی‌ها برای خوانندگان اعلام کنیم. این بسته پیشنهادی از مهبد متین راهنمای کتاب در کتابفروشی محام اهواز است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب‌هایی وجود دارند که نویسنده‌هایی نه‌چندان معروف دارند، ولی این کتاب‌ها وقتی خوانده شوند، به‌خوبی می‌توان با معرفی به مخاطب آن‌ها را در چرخه تولید و چاپ مجدد نگاه داشت. این کتاب‌ها علاوه بر داستان‌های جذاب شامل روحیات و جوامعی است که هر انسان جویایی را راغب به ادامه و خواندن آن می‌کند. در ادامه  10عنوان کتاب که مهبد متین کتابفروش در اهواز بیشتر به مخاطبانش پیشنهاد می‌کند را می‌بینید:

رفیق پانجونی
آندرانيک خچوميان
نشر افق

مردی به نام پانجونی از فرط بی‌پولی به انقلابی‌گری روی می‌آورد. او در روستایی به اعمال ایده و افکار حزبش می‌پردازد و جو حزبش او را دیوانه کرده به زبان عامیانه گند قضیه را درمی‌آورد. این کار برای ما ایرانی‌ها خیلی قابل درک و فهم هست، چون ماشالا از این دست احزاب و از این نوع آدم‌ها کم نداریم.
یک چشمه از کارهای پانجونی عزیز؛ در این روستا تضاد طبقاتی وجود ندارد و پانجونی به‌ناچار پیرمردی را که سه گاو دارد بورژوا و کشیش بی‌سواد ده را حامی بورژوا معرفی می‌کند. در عوض جوان شروری را پرولتاریای زحمت‌کش می‌نامد. و این تازه آغاز مبارزات اوست.
این کتاب، انقلاب کوبا و خیلی از انقلاب‌های دیگر را به‌یاد آدم می‌اندازد. افکار متعصبانه‌ای که تمام انسانیت را زیرسوال می‌برد و طنزی عجیب به‌وجود می‌آورد.

آدلف
بنژامن کنستان مترجم مینو مشیری
نشر ثالث
آدلف را یک نفس باید خواند. بنژامن کنستان مرد جامعه و سیاست از رابطه نامتعارف دو انسان می‌گوید. مردی که ده‌سال از زن –معشوقه داستان- کوچک‌تر است. رابطه‌ای که کش‌و‌قوس زیادی دارد؛ خواستن‌های مرد جوان و شاید از سر هوس و مقاومت زن جاافتاده و محافظه‌کار؛ در ادامه گرفتاری زن در دام این عشق و فارغ‌شدن مرد داستان از عشق و اینجاست که اخلاقیات به میان می‌آید؛ موضوعات روانشناسی جالب و ملموسی را بیان می‌کند. موضوعی که شاید هیچ عشق دیوانه‌وار و آتشی نتواند آن را درک و رعایت کند. اما قهرمان‌های کتاب به‌خوبی این موضوع را رعایت می‌کنند و اخلاق اخلاق اخلاق است که همیشه باعث بیان این‌گونه عشق‌های نافرجام را می‌کند.

 

خاطرات آدم و حوا
مارک تواین مترجم حسن علیشیری
ناشر دارینوش

حوا: سه‌شنبه: سعی کردم براش چند تا از اون سیبا بیارم اما نشد؛ فکر می‌کنم از اینکه به فکرشم خوشحاله. اونا ممنوعن اون می‌گه با این کار یه بلایی سرم می‌آد. اما اگه با این کار، می‌تونم خوشحالش کنم، چرا باید از آسیب‌دیدن بترسم؟
زن‌ها زن‌ها زن‌ها این حواهای کاشف. این موجودات پر از کلمه این کوه‌های ابری این معشوق‌های زیبا. این کتاب سراسر کشف و شهود برای زنان و مردان درباره خودشان است. خاصیت حوا در پرگویی و کشف دنیا و مردان در مراقبت و تحلیل فلسفی را در این کتاب لاغر به‌خوبی می‌توان یافت. ترجمه روایی کتاب نزدیکی و غرابت را با خواننده بیشتر می‌کند تا به‌راحتی خود را جای کاراکترهای داستان قرار دهد و همزادپنداری کند. این کتاب درجه یک بهتر هدیه برای عشاق و دلدادگان تازه‌کار عالی و نافع است. جالب کتاب در این است که حوا حرفای زیادی برای گفتن دارد یا بهتر بگویم اصولن به‌خاطر زن بودنش بیشتر خاطره‌نویسی می‌کند و آدم در حرف‌زدن و نوشتن تنبل است. ابتدای کتاب کمی شما را به خنده وامی‌دارد و انتهای کتاب دلتان پر از عشق و تنهایی می‌کند.

 

مکتب‌های ادبی
سیروس شمیسا
نشر قطره
بعضی از کتاب‌ها برای یک راهنمای کتاب عین کتاب درسی باید گاهی و زمانی مرور شود تا مطالب آن بتواند محرکی برای پیشبرد کارش باشد. این کتاب، در واقع خلاصه شده کتاب دو جلدی مرحوم رضا سیدحسینی است. کتاب چکیده‌ای که یک راهنمای کتاب را برای فراگیری سبک‌ها و مکتب‌های ادبی بسیار راه‌گشاست.
این کتاب در واقع جزء واحدهای دانشگاهی هم محسوب می‌شود. کتاب با آوردن خلاصه داستان‌ها و اشعار مربوط به هر بخش و مکتب اطلاعات درجه یکی به خواننده می‌دهد. من این کتاب را جز کتاب‌های بالینی خود قرار داده‌ام و هرچند وقت یکبار مرور می‌کنم.

 
شب‌نشینی با شکوه
غلامحسین ساعدی
نشر نگاه

بخشی از کتاب: تا وقتي كه كارها در دست نسل كهنه و قديمي باشد هيچ نوع پيشرفتي در هيچ امري از امور ديده نخواهد شد. تا وقتي كه فلان كارمند هفتاد ساله ميز رياست فلان حوزه را اشغال كرده، كارهاي مملكتي به همان كندي پيش خواهد رفت، چرا كه تا او عينكش را روي بيني قرار دهد و قلم را با انگشتان لرزانش توي دوات فرو برد، ساعتي از ساعات عمر بشر گذشته است.
آينده، آينده! آينده ديگه چه كثافتيه؟ براي من و تو و امثال ما، آينده‌اي وجود نداره. از حالا همه چي براي ما روشنه. دوران پرافتخار بازنشستگي و بعد يك بيماري بسيار كاري و بعد يك تابوت و چند سنگ لحد.
دکتر غلامحسین ساعدی در این مجموعه داستان؛ با روایت‌هایی ساده پیچیدگی‌های روانی آدم‌ها و شخصیت‌ها را روشن و بیان می‌کند. او با خلق شخصیت‌های کاملا ایرانی با دردهایشان و خوشی‌هایشان انسان را به اعماق درون آن‌ها می‌برد تا ثابت کند روح ایرانی و اخلاقیات ما ایرانی‌ها هیچ‌جا و هیچ‌‌گونه تغییر ندارد ساعدی رنج روح کشیده ادبیات ایران است. نوشته‌های او طعم روزگار سختی و رگه‌های تلخی دارد که دلیل آن هم روزگاری بوده که خود در آن زیسته است.

 

پری سامورای
ناشر آرادمان
حامد ابراهیم‌پور
پیش از اینکه داستان‌نویس باشد شاعر است "پری سامورای"حامد ابراهیم‌پور درباره‌ آدم‌هاست و خلقیاتشان مردمی که در واقع نمود واقعی دارند و هستند و ما شاید نیمی از آدم‌های این کتاب را در زندگی، محله، کار، دانشگاه، خودمان دیده باشیم و یا همچنان داشته باشیم. داستان‌ها کوتاهند در واقع به‌قدری کوتاه که در یک سفر کوتاه در اتوبوس یا قطار یا مترو می‌توان بیشتر کتاب را خواند. این کتاب من را یاد کتاب «آدم‌های» احمد غلامی انداخت مجموعه‌ای از اسم‌ها و زندگی آن‌ها. بیشتر داستان‌ها حالت نوستالژی دارند و خواننده را یاد خاطرات گذشته، محله قدیمی و... می‌اندازد. جذابیت زندگی آدم‌های این مجموعه آنقدری هست که خواننده را خسته نکند و به اندازه کافی لذت می‌برد.

 

سیصد و شصت و پنج
حمیدرضا صدر
نشر چشمه

کتاب تازه جناب صدر بازهم یک فلاش‌بک تاریخی است. شیوه روایت این کتاب، «یک مرد» اوریانا فالاچی را در ذهن تداعی می‌کند و به مانند "نامه به کودکی" بیان می‌شود. این کتاب به مانند کتاب قبلش «تو در قاهره خواهی مرد» درباره یک فرد تاثیرگذار در تاریخ معاصر کشورمان است (حسن‌علی منصور) که با امیرعباس هویدا و اعلم هر سه در راس امور سیاسی کشور هستند. کتاب با روایت ترور منصور و در واقع از مرگ منصور شروع می‌شود. این ناداستان با روایت استادانه صدر جذابیتش برای تاریخ و ادبیات‌خوان‌ها دوچندان می‌شود چرا که دکتر صدر به مانند تحلیل‌های فوتبالی موبه‌مو از اتفاقات می‌گوید او حتی وزن سرب‌های گلوله‌ای که منصور را کشت را به‌اطلاع می‌رساند. هم‌زمانی دوره نخست‌وزیری منصور و ترور کندی رئیس‌جمهور آمریکا جالبی تعریف‌های نویسنده و اطلاع از جزئیات آن انسان را به شگفت می‌آورد. خلاصه دکتر محمدرضا صدر درجه یک و عالی یک واقعه تاریخی را نقل‌قول می‌کند.

 

گفت‌وگو با عباس کیارستمی
کتاب گفت‌وگو با عباس کیارستمی را نشر  آبان چاپ کرده و گفت‌وگویی است با پاسخ‌های بی‌دغل و بدون لاپوشانی از کیارستمی؛ سوالات از همه دری پرسیده می‌شود و خاصه موضوع سینمایی یا هنری نیست. بخش جالب این کتاب بخش اعتقادات مذهبی کیارستمی‌ها و خانواده‌اش است. ذهن سهراب‌گونه عباس و طرح سوالات مختلف در ذهن جوینده او افق دیگر از عقاید و اعتقادات او برای خواننده را روشن می‌کند. آنجایی که کیارستمی جوان می‌گوید: هر وقت از مسجد برمی‌گشتیم، ذهن من پر از سوال بود. ... به یاد می‌آورم یک بار آخوند بالای منبر خطاب به مستمعین گفت تو فکر می‌کنی که هستی؟ یک قطره آب گندیده بیشتر نیستی... و او از پدر می‌پرسد یعنی چی که ما از یک قطره آب گندیده نیستیم و پدر از پاسخ شانه خالی می‌کند...
عباس کیارستمی و سهراب سپهری هر دو روح لطیف و شاعرانه‌ای داشتند او با فیلم شعرهایش را می‌گفت و سهراب با نقاشی‌هایش و یا بر عکس کیارستمی شعرهایش را فیلم می‌ساخت و سهراب نقاشی‌هایش را شعر می‌کرد.

 

این خیابان سرعت‌گیر ندارد
مریم جهانی
نشر مرکز
مخاطب این حرف‌ها دیوار بود یا سینی چایی یا تلویزیون یا... پدر عادت داشت حرفش را خیره به‌جایی غیر از چشم مخاطبش بزند. اصولا اشیا را انتخاب می‌کرد چون زبان پاسخ‌گویی نداشتند از پاسخ شنیدن بیزار بود از پرگویی بیزار بود مادر اما مثل ظرفی که زیر چک چک سماور می‌گذارند، به ظهر نرسیده پر می‌شد از حرف، پدر که برمی‌گشت از سرکار ناهار و چایی‌اش را می‌داد و در همین حین زبانش هم کار می‌کرد همه می‌دانستیم مادر فقط گوش‌های پدر را لایق شنیدن حرف‌هایش می‌داند. همه می‌دانستیم وقتی پدر زل می‌زند به تلویزیون و می‌گوید صداشه ببرین، یعنی مادر خفه شود یعنی پدر ظرفیتش پر است.
لحن داستان و اتفاقات داستان جالب و رنگارنگ است. روایت داستان کاملا شهری و ملوس است تعصبات سفت و سختی که گاهی زنان و مردان را باعث می‌شود به خواسته دلشان لایه‌ای سیاه بپوشانند تا کسی از آن با خبر نشود. این کتاب پر است از درون‌گویی‌های شخص اول داستان زنی که با انتخاب شغل رانندگی و خواسته‌هایش لگد محکمی به تعصبات پوچ زده است.

 

حباب شیشه
سیلویا پلات
مترجم گلی امامی
قصه از زبان استر روایت می‌شود؛ دخترک درس‌خوانی که در یکی از دانشگاه‌های خوب بورسیه است، برای یک مجله مطلب می‌نویسد، هم اکنون به همراه چند دختر دیگر برنده جایزه‌ای شده و در هتلی در نیویورک اقامت دارد. همه چیز به ظاهر خوب پیش می‌رود، اما دختر از رابطه‌اش با مردها گله‌مند است: «از تمام پسرهایی که اتفاقی با آن‌ها در آن سال بیرون رفته بودم، حتی یک نفرشان دوباره تلفن نکرده بود که قرار دیگری بگذارد. من اصلاً اقبال نداشتم. از اینکه هر شنبه شب، با دست‌های عرق کرده پائین بیایم تا یکی از سال آخری‌ها مرا به پسر بهترین دوست عمه‌اش یا خاله‌اش معرفی کند و من روبرویم پسر رنگ پریده‌ای را ببینم که گوش‌های برآمده‌ای داشت یا دندان‌هایش گرازی بود یا پاهایش کج بود متنفر بودم. انصاف نبود، آخر من که چلاق نبودم، فقط زیاد درس می‌خواندم و نمی‌دانستم چه وقت دست از درس خواندن بردارم، همین.»(همان، ص54)
سیلوا پلات شاعره آمریکایی از زندگی و رابطه‌اش با مردان دلخوش نیست او جسارت زیادی در بیان درونیات خود درباره رابطه‌اش با مردان در قالب این داستان دارد. او از بیان اتفاقات روی تختش در شبی که کنار پسری بوده است ابایی ندارد و صاف و صادق درباره خودکشی‌هایش می‌گوید. این کتاب در واقع یک جور بیانات درباره زنان دهه 50 و 60 میلادی در آمریکاست که به‌دلیل جامعه شدیدا مردسالار زنان را فقط و فقط برای مارکت و ساختن تن و بدن آن‌ها برای فروش بیشتر در تجارت می‌خواسته‌اند.


 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سينا شهرآشوب ۰۷:۴۱ - ۱۳۹۶/۱۰/۱۳
    چه كار خوبي. چشم به راه بسته پيشنهادي كتابفروش‌ها و راهنماهاي ديگر كتاب هستم. از اين بسته لااقل 5 كتاب مي‌خرم
  • ۲۰:۲۷ - ۱۳۹۶/۱۰/۱۳
    آقای متین همیشه بهترینها رو معرفی میکنه! درضمن ایشون یک "راهنمای کتاب"هستند؛ که این فرق بزرگی ست با "کتابفروش" بودن..

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها