دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۳
خانواده‌هاي گودرز و پيران در شاهنامه به قلم پژوهشگر افغان

كتاب «خانواده‌هاي گودرز و پيران در شاهنامه» نوشته محمديونس طغيان ساكايي، نويسنده و پژوهشگر افغان است كه از ديد وي اهميت و برجستگي ويژه و چشمگيرتري دارند. نويسنده، كتاب خود را تنها «ياد كردي از شاهنامه» مي‌داند و به تنگناها براي تهيه منابع و نسخه معتبري از شاهنامه اشاره مي‌كند.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، شمار خاندان‌هاي پهلواني در شاهنامه فراوان است. از آن ميان، دو تيره خانداني گودرز و پيران، از ديد محمد يونس طغيان ساكايي، نويسنده كتاب «خانواده‌هاي گودرز و پيران در شاهنامه» اهميت و برجستگي ويژه و چشمگيرتري دارند. 

ريشه خاندان گودرز به كاوه آهنگر مي‌رسد. كشواد يكي از پسران كاوه و گودرز فرزند همين كشواد است. از گودرز نيز پسر نامداري به نام گيو بر جاي مي‌ماند و از گيو نيز بيژن پديد مي‌آيد. هر دو آنها (گيو و بيژن) از پهلوانان بزرگ و اثرگذار شاهنامه به شمار مي‌روند و كارهاي دلاورانه آنها بخش با اهميتي از داستان‌هاي حماسي ايران را مي‌سازد. 

كارهاي بيژن در داستان بلند «بيژن و منيژه» و هنرنمايي‌ها و دلاوري‌هاي گودرز در «داستان يازده رخ» جلوه افزون‌تري دارد. پسران ديگر گودرز، همچون بهرام و هجير و رهام و شيدوش و...، نيز سرمنشاء داستان‌ها و نبردهاي پهلواني ريز و درشتي بوده‌اند. يك نكته ديگر، پيوستگي اين خاندان با رستم، جهان پهلوان ايران، است. مي‌دانيم كه بانو گشسپ دختر رستم، همسر گيو است. از اين زناشويي است كه بيژن به‌دنيا مي‌آيد. خود رستم نيز دختر گودرز را به همسري برگزيده است. 

از آن سو نسب پيران به تور، يكي از پسران سه گانه فريدون، مي‌رسد. از او زادشم به‌دنيا مي‌آيد و از زادشم فرزندي به نام ويسه به جاي مي‌ماند. ويسه پسران دلاوري دارد كه بارمان و هومان و لهاك و فرشيدورد و نستيهن نام دارند، اما نامدارترين آنها پيران، وزير خردمند افراسياب، است. 

سرشناس بودن اين دو خاندان پهلواني، طغيان ساكايي را واداشته است تا قدم به قدم رد و نشانه آنها را در شاهنامه دنبال كند و ريشه و نژاد آنها را نه تنها در حماسه‌هاي پهلواني، بلكه كم و بيش در تاريخ نيز جست‌وجو كند. 

با اين همه نويسنده، كتاب خود را تنها « ياد كردي از شاهنامه » مي‌داند و به تنگناهاي خود براي تهيه منابع و حتي نسخه معتبري از شاهنامه اشاره مي‌كند. طغيان ساكايي، كه شاهنامه‌شناسي افغاني است، در سالياني كتاب خود را به پايان رسانده است كه آتش جنگ در افغانستان شعله‌ور بود. با اين همه كار و تحقيق او در اين كتاب، با ارزش و راهگشاست. دست كم براي شاهنامه‌شناسان ايراني اين اندازه اهميت دارد كه آنها را با پژوهش‌هاي شاهنامه‌شناسي بيرون از مرزهاي ايران آشنا كند. 

طغيان ساكايي در ابتداي كتابش يادآوري مي‌كند كه خاندان گودرز از روزگار فريدون تا كيقباد، همواره جايگاهي سزاوار و بلند در ايران داشته‌اند، اما با تاجگذاري كيكاووس، تغييراتي در دربار ايران روي مي‌دهد و خاندان طوس جاي گودرزيان را مي‌گيرند. حتي حمل درفش كاوياني كه از امتيازات خانداني گودرزيان بود، به طوس و پيوستگان او سپرده مي‌شود. 

از اين پس نه گودرز، بلكه طوس سپهسالار ايران مي‌شود. طغيان ساكايي مي‌نويسد كه سرانجام، گودرزيان از اين وضعيت به تنگ مي‌آيند و در زمان كيخسرو (جانشين كيكاووس) جايگاه پيشين خود را با تلاش و مبارزه به‌دست مي‌آورند. نويسنده كتاب اين رو در رويي خاندان گودرز و طوس را نشانه «يك كشمكش دروني» تلقي مي‌كند و مي‌نويسد كه در يك طرف اين رويارويي رستم و سياوش و گودرز قرار داشت و در طرف ديگر كاووس و طوس و فريبرز. 

افزون بر گودرز و اشاره به كارهاي او، به ويژه فرماندهي چاره انديشانه او در جنگ يازده رخ، به گيو و هنرنمايي‌هاي او نيز توجه خاصي شده است. طغيان ساكايي بزرگترين كارنامه گيو را رفتن او به توران و رنج هفت ساله‌اش براي پيدا كردن كيخسرو و آوردن او به ايران مي‌داند و مي نويسد كه گيو به تنهايي كوه‌ها و صخره‌ها را درنورديد و دشواري‌ها را بر خود هموار كرد تا سرانجام به آنچه كه در جست‌وجوي آن بود، رسيد. 

هر چند ماجراي سفر هفت ساله گيو به توران، در شاهنامه بسيار كوتاه و گذرا آمده است. به هر روي ساكايي اين اشاره ي مهم را هم مي‌آورد كه چنين افتخاري پيشتر نصيب دو پهلوان ديگر هم شده بود. يكي كاوه بود كه فريدون را از پناهگاهش آورد و بر تخت نشاند و ديگري رستم بود كه كيقباد را بر سرير پادشاهي قرار داد. 

سرگذشت بهرام (پسر گودرز) و ماجراي گم شدن تازيانه او، كه از داستان‌هاي زيبا و كوتاه شاهنامه است، بخشي از كتاب «خانواده‌هاي گودرز و پيران در شاهنامه» را شكل مي‌دهد. سرگذشت رهام، پسر ديگر گودرز، نيز از ياد برده نشده است اما بخش بيشتر و خواندني‌تر به ماجراي بيژن و دلدادگي او به منيژه اختصاص دارد. 

سوي ديگر ماجراهاي كتاب، سرگذشت پيران و وابستگان به او است. پيران ويسه در شاهنامه اغلب به خردمندي و تدبير شناخته مي‌شود. در ماجراي سياوش نيز هر چند نمي‌تواند از فاجعه كشته شدن شاهزاده ايراني جلوگيري كند اما كيخسرو و مادرش فرنگيس را از مرگ نجات مي‌دهد. با اين همه سرنوشت پيران و پسرانش دردناك و غم‌انگيز است. در جنگ يازده رخ نه تنها پيران بدست گودرز كشته مي‌شود، بلكه فرزندان او نيز يك يك از پاي درمي‌آيند. 

طغيان ساكايي مي‌نويسد كه اين رويداد سرزمين توران را نيز به سوي سقوط كشاند. يك نكته درخور توجه ديگر كه نويسنده كتاب يادآوري مي‌كند آن است كه در اوستا خانواده ويسه توسط طوس ـ سپهسالار ايران ـ منقرض مي‌شوند؛ در حالي كه در شاهنامه اين كار به دست گودرزيان صورت مي‌گيرد. 

دقت و باريك‌بيني نويسنده تا بدان جاست كه به درستي شباهت‌هايي ميان نبرد پيران و گودرز در جنگ يازده رخ، با نبرد رستم و اسفنديار مي‌يابد و مي‌نويسد كه: «در اين جنگ اسب پيران از تير گودرز خسته مي‌شود و پيران چون رستم پياده به سوي كوه مي‌رود.» (ص 158). چهره و كارهاي پيلسم و هومان (برادران پيران) نيز مورد توجه و بررسي نويسنده قرار گرفته است. 

كتاب «خانواده‌هاي گودرز و پيران در شاهنامه» از سه بخش و چندين فصل تشكيل شده است. بخش اول كه اختصاص به گودرزيان دارد، شامل دو فصل است. در فصل نخست از خانواده گودرز در شاهنامه و تاريخ، بخت‌النصر افسانه‌اي و ارتباط او با گودرزيان، جابجايي قدرت در دربار كيخسرو و جنگ پشن ياد مي‌شود. اين همان نبردي است كه در آن پسران پرشمار گودرز كشته مي‌شوند. 

در فصل دوم از گودرز، گيو، بهرام، رهام و بيژن سخن به ميان مي‌آيد. بيشترين صفحات اين فصل به سرگذشت بيژن و ماجراي او با منيژه اختصاص پيدا كرده است. بخش دوم درباره پيرانيان است. در فصل اول اين بخش به معرفي خانواده پيران پرداخته شده است و فصل دوم درباره برخي از سران خانواده پيران است. بخش پاياني نيز توضيح درباره «نبرد تن به تن ميان افراد خانواده گودرز و پيران» است. 

نويسنده در ديباچه كتابش به دشواري تهيه منابع و مآخذ مورد نياز خود اشاره كرده است. شايد اگر او به پژوهش‌هاي شاهنامه‌شناسان و استادان ايراني دسترسي داشت، مي‌توانست كتابي دقيق و مستندتر بنويسد. به ويژه آن كه شاهنامه‌اي كه او بدان استناد كرده است، چاپي غير علمي و آكنده از بيت‌هاي افزوده است. 

بازنگري و سنجش آن بيت‌ها با چاپ ويرايش شده مطمئني، چه بسا در نتيجه گيري‌ها و دريافت‌هاي نويسنده تغييراتي ايجاد كند. براي نمونه، بيت‌هايي را كه نويسنده از شاهنامه و از زبان گودرز نقل كرده است (صفحه 93 كتاب) و آن را «بزرگ‌ترين غمنامه‌هاي گيتي» دانسته است، در شاهنامه ويرايش شده خالقي مطلق وجود ندارد و تنها يك بيت آن در چاپ مسكو آمده است. روشن است كه آن بيت‌ها افزوده و ساختگي است و نتيجه‌گيري مولف نيز نيازمند تجديد نظر است. 

برخي از واژه‌ها و تعبيرات نويسنده مخصوص فارسي زبانان افغاني است و تا حدودي براي ايرانيان ناآشناست. همانند: سالگره (به جاي سالگرد)، پسان (بعد)، نظر بند، هدايت دادن (دستور و فرمان دادن)، رسيده نمي‌تواند (نمي‌تواند رسيد) و به‌كار بردن چندين باره واژه تبارز. با اين همه نثر نويسنده استوار و آسان فهم است و تحقيق او بر شناخت ما از شخصيت‌ها و قهرمانان شاهنامه مي‌افزايد. 

كتاب «خانواده‌هاي گودرز و پيران در شاهنامه (علم برداران ايران و توران)»، نوشته محمديونس طغيان ساكايي، را انتشارات بين‌المللي الهدي با شمارگان 2 هزار نسخه و در 214 صفحه منتشر كرده است. بهاي كتاب در پشت جلد و شناسنامه كتاب قيد نشده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها