شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۰
كتاب‌هاي تاريخي مرتبط با اشغال ايران توسط متفقين، در يك نگاه

سوم شهريور 1320 يادآور روزي است كه نيروهاي بيگانه سه كشور انگليس، شوروي و آمريكا خاك ايران را به اشغال خود در آوردند. كتاب‌ها و منابع بسياري براي شناخت رويدادهايي كه منجر به اشغال ايران شد در دسترس پژوهشگران تاريخ وجود دارد. «ايبنا» مروري بر اين كتاب‌ها و منابع تاريخي دارد.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، كتاب‌ها و مقالات گوناگوني براي شناخت رويدادهايي كه منجر به اشغال ايران توسط نيروهاي بيگانه و تبعيد رضا خان پهلوي شد، در دسترس محققان و جويندگان تاريخ معاصر ايران قرار دارد كه از ديد پژوهشي درخور اهميت‌اند. با نگاهي به چند ماخذ تاريخي، مروري بر كتاب‌ها و منابع تاريخي شهريور 1320 داريم تا خوانندگان تاريخ معاصر با اين دسته از كتاب‌ها بيشتر آشنا شوند. 

كتاب «در آخرين روزهاي رضا شاه» با عنوان فرعي «تهاجم روس و انگليس به ايران در شهريور 1320»، نوشته ريچادرز استوارت، تحقيقي مهم است كه با رويدادنگاري دقيق و بهره‌گيري از اسناد راكد وزارت خارجه انگليس فراهم آمده است. اين كتاب توسط عبدالرضا هوشنگ مهدوي و كاوه بيات به فارسي ترجمه شده است. (نشر نو– 1370). 

اسناد مربوط به اشغال ايران نيز توسط محمد تركمان در كتاب «اسناد نقض بيطرفي ايران در شهريور 1320» با عنوان فرعي «سياست خارجي در آستانه اشغال» چاپ و منتشر شده است. (نشر كوير– 1370). در كتاب «ذكاء‌الملك فروغي و شهريور 1320» باقر عاقلي نيز يافته‌هاي تاريخي و اسناد معتبري ارايه شده است كه از ارزش تحقيقي برخوردارند (نشر علمي– 1367). 

براي بررسي سياست انگليس در ايران روزگار پهلوي اول، كتاب «سياست انگليس و پادشاهي رضا شاه» نوشته هوشنگ صباحي با ترجمه پروانه ستاري (نشر نقره – 1363) در خور يادآوري است. به همين گونه كتاب «روابط سياسي و اقتصادي ايران و آلمان بين دو جنگ جهاني» گردآوري مركز اسناد انقلاب اسلامي (1379) ماخذ مطمئني براي دلايل گرايش ناگهاني دولت ايران به سوي آلمان‌هاست.
 
همچنين بايد به كتاب «شهريور20 و مطبوعات ايران» نوشته الول ساتن و كوئل كهن (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي– 1387)، اشاره كرد كه گامي براي شناخت فضاي سياسي و اجتماعي آن دوره پرتلاطم است و جايگاه مطبوعات را در آن روزگار روشن مي‌سازد.

رضا خان تمايل خود را به آلماني‌ها آشكار ساخت
در بررسي اين كتاب‌هاي تاريخي به اين نكته دست مي‌يابيم كه دلايل غير قابل انكاري وجود دارد كه ثابت مي‌كند رضاخان پهلوي با دخالت مستقيم انگليس‌ها بر سركار آمد و دولت احمد شاه قاجار را كه در ناتواني و بي‌كفايتي توانايي اداره ايران و اجراي دستورات بيگانگان را نداشت، خلع كرد و سلسله‌اي نو بنياد را در ايران برقرار ساخت. اما رضاخان به تدريج و بر اثر تحكيم پايه‌هاي ديكتاتوري‌اش، از سياست انگليس روي گردان شد و تمايل خود را به آلماني‌ها آشكار ساخت. در آن هنگام آلماني‌ها با روي كار آمدن حزب نازي، به قدرتي مسلم در اروپا تبديل شده بودند. 

سپردن بازرگاني خارجي به آلمان‌ها، استخدام كارشناسان متعدد آن كشور و اجازه به آلماني‌هاي نازي براي تبليغ و مخالفت با سياست‌هاي روس و انگليس، از جمله دلايل آشكار روگرداني دولت ايران از سياست‌هاي پيشين بود. از سويي ديگر، گرايش به هيتلر و نازيسم در ميان توده‌هاي مردم ايران كه تحت تاثير پيشروي آلمان‌هاي نازي در جبهه‌هاي جنگ قرار گرفته بودند، عرصه را براي فعاليت دلخواهانه انگليس تنگ مي‌كرد. 

در چنين احوالي بود كه دامنه جنگ به سرعت در اروپا و بسياري از نقاط جهان وسعت گرفت. اوج آن نبردهاي خونين هنگامي بود كه در روز 30 تير 1320 (22 ژوئن 1941) آلمان‌ها به خاك شوروي حمله بردند. اين تهاجم تقريبا غير منتظره و دور از انتظار بود. چرا كه پيش از آن ميان «فن رينتروپ» وزير امور خارجه آلمان و «مولوتف» همتاي شوروي‌اش، قراردادي مبني بر عدم تعرض به خاك يكديگر بسته شده بود.

نگاه اشغال‌گران متوجه راه آهن سرتاسري ايران بود
در ايران حمله و پيشروي آلمان‌ها با شادي و خرسندي فراوان روبرو شد. مردم از سياست‌هاي مداخله جويانه روسيه تزاري خاطرات دردناكي داشتند و شكست شوروي‌ها را به ديده انتقام تاريخي مي‌نگريستند. از همين رو بود كه به هواداري از هيتلر و اقدامات او متمايل بودند اما در عرصه سياست بين‌الملل، اتفاقات ديگري در جريان بود. ملاقات «وينستون چرچيل»؛ نخست وزير انگليس با « فرانكلين روزولت »؛ رييس جمهور آمريكا و تشويق اين كشور براي ورود به جنگ، خبر از اين مي‌داد كه دولت‌هاي انگليس و آمريكا، با وجود دشمني با كمونيزم اتحاد شوروي، به نفع آن كشور و بر ضد آلمان‌ها اقدامات مشتركي انجام خواهند داد. 

اما دشواري كار آنها در اين بود كه كمك‌رساني به شوروي‌ها، كه در حلقه محاصره آلمان نازي قرار گرفته بودند، بسيار سخت بود. آنها نه از راه اقيانوس كبير مي‌توانستند به شوروي‌ها آذوقه و مهمات جنگي برسانند و نه از طريق درياي مديترانه. راه نخست را ژاپني‌ها مسدود كرده بودند و راه دوم نيز عملا در دست آلمان‌ها بود. اما هنوز روزنه اميدي براي متفقين باقي مانده بود. نگاه آنها متوجه ايران و راه آهن سرتاسري آن شد. رساندن كمك به شوروي‌ها از راه قفقاز و خط آهن ايران، طبيعي‌ترين و با صرفه‌ترين اقدامي بود كه متفقين مي‌توانستند انجام دهند. 

اكنون يك سوال مهم پيش روي دولت‌هاي متفق وجود داشت، سياست ايران در قبال جنگ پيش آمده چه خواهد بود؟ آيا آنها با كمك‌رساني به شوروي‌ها و در اختيار گذاشتن راه آهن ايران موافقت خواهند كرد؟ يك نكته ديگر نيز وجود داشت. آلمان‌ها مي‌توانستند به كمك دولت ايران، منابع نفتي باكوي شوروي را بمباران كنند. به همين گونه دسترسي انگليسي‌ها به ذخائر نفتي جنوب را دشوار سازند. اين كار پيشروي ناز‌ي‌ها را تسريع مي‌بخشيد و غلبه بر آنان را دشوار مي‌ساخت.

دولت ايران بر بي‌طرفي خود اصرار مي‌ورزيد
مسأله هنگامي ابعاد حياتي‌تري به خود گرفت كه دولت ايران بر بي‌طرفي خود اصرار مي‌ورزيد. پس اشغال ايران و كمك‌رساني به شوروي‌ها بهانه‌اي نياز داشت. متفقين بزودي چنان دستاويزي را پيدا كردند، آنها حضور كارشناسان آلماني در ايران را نشانه‌اي از گرايش دولت ايران به آلمان‌ها تلقي كردند و خواستار اخراج و تسليم تمام اتباع آلمان در ايران شدند. تن دادن به چنين خواسته‌اي، تقريبا براي دولت ايران ممكن نبود. اخراج كارشناسان آلماني، اقتصاد كشور را فلج مي‌كرد. 

حقيقت آن است كه رضا شاه به طرز خوشباورانه‌اي به پيروزي آلمان‌ها اطمينان داشت. افزون بر اين كه «اتل»؛ جاسوس و مامور گشتاپو در ايران، به رضا شاه وعده داده بود كه تا كمتر از دو ماه ديگر، آلمان‌ها به ياري او خواهند آمد به شرط آن كه ارتش ايران، در برابر حمله احتمالي متفقين، چند زماني پايداري كند. با اين حساب رضا شاه هرگز تصور نمي‌كرد كه دولت‌هاي روس و انگليس، ايران را مورد تهاجم قرار دهند. 

اما هواپيماهاي متفقين در روز دوشنبه سوم شهريور 1320 شهرهاي مرزي ايران را بمباران كردند و سپس شهر قزوين را مورد تهاجم هوايي قرار دادند. در ساعت 4 بامداد همان روز بود كه «بولارد»؛ سفير انگليس در تهران و «اسميرنوف» سفير شوروي، يادداشتي را تسليم رضا شاه كردند، مبني بر اين كه چون دولت ايران اعتنايي به خواسته‌هاي دولت‌هاي متبوع آنان نكرده است، ارتش آنان از مرزهاي شمال، غرب و جنوب ايران گذشته‌اند و در حال پيشروي‌اند. رو در رويي ارتش ايران با نيروهاي متفقين تنها چند روز به طول انجاميد و جنگ به سرعت خاتمه يافت.

تلاش رضا خان براي به سلطنت رساندن محمدرضا پهلوي
اما به سبب مذاكرات دولت ايران با دو كشور متخاصم، آنها از تسخير تهران تا روز 26 شهريور خودداري كردند. در ساعت 8 بامداد 25 شهريور، تانك‌ها و زره‌پوش‌هاي روسي در اطراف فرودگاه مهرآباد مستقر شدند و ساعتي بعد نيروهاي انگليس از قم به طرف تهران حركت كردند و روز بعد تهران به اشغال نظاميان درآمد. 

هنگامي كه خبر تهاجم ارتش بيگانه به ايران به سرعت پخش شد، مردم توقع داشتند كه ارتش رضا خان در برابر نيروهاي خارجي پايداري كند. در واقع سالياني بود كه رضا خان بر طبل تو خالي نيرومندي ارتشش مي‌كوبيد و مدعي مي‌شد كه آنها توان نظامي مقابله با هر تهاجمي را دارند اما برخلاف ادعاي بي اساس او، ارتش شاهنشاهي در همان ساعات اوليه تهاجم روس و انگليس از هم گسيخت و هر فرماندهي به گوشه‌اي گريزان شد. 

رضا شاه عملا كشور و سلطنت خود را از دست رفته مي‌ديد. در اين هنگام او تنها به فكر نگاهداري مقام سلطنت براي پسرش– محمد رضا– بود. اين كار از توان نخست وزير او، علي منصور (منصور الملك) بيرون بود. رضا شاه نياز به مرد با كفايتي داشت كه بتواند با تامين خواسته‌هاي انگليس‌ها و روس‌ها، سلطنت را براي محمد رضا تضمين كند. 

شاه در ابتدا در نظر داشت مجيد آهي را كه زبان روسي را به خوبي مي‌دانست يا حتي علي سهيلي را كه به روس‌ها نزديك بود، به نخست وزيري برگزيند. زيرا از مداخله ارتش سرخ بسيار بيمناك بود و فكر مي‌كرد كه آن دو بتوانند روابط تيره را اصلاح كنند. اما آهي و سهيلي از پذيرفتن چنين سمتي سر باز زدند. اطرافيان شاه او را متوجه محمدعلي فروغي (ذكاء الملك) كردند كه اكنون به فرمان شاه خانه نشين شده بود. رضا شاه شخصا به ديدار فروغي رفت و متن استعفاي خود از مقام سلطنت را به او داد و از فروغي خواست كه مقام نخست وزيري را بپذيرد و اقدام او را به اطلاع مجلس و نيروهاي اشغالگر برساند.

شهريور 1320 سرنوشت شوم براي رضا خان پهلوي
فروغي به زودي با دولت‌هاي روس و انگليس قراردادي امضاء كرد كه به موجب آن اشغال ايران از طرف دول متخاصم جنبه رسمي به خود مي‌گرفت و دولت ايران موظف مي‌شد كه تمام اتباع آلماني را تسليم آنها كند و راه آهن كشور را در اختيار متفقين قرار دهد اما مشكل عمده پيش روي او، هجوم مردم به پايتخت بود. 

با اين كه لشكرهاي 1 و 2 ارتش امنيت پايتخت را حفظ مي‌كردند، هجوم مردم شهرهاي ديگر به تهران، منجر به گراني ارزاق و قحطي بي‌سابقه شد. اين قحطي در اندك زماني به سراسر ايران گسترش يافت. از آن سو ارتش ايران در روزهاي 5 و 6 شهريور، دستور ترك مخاصمه را دريافت كرد. از فرماندهان ارتش خواسته شد كه سلاح‌ها را بر زمين بگذارند و به سربازان تحت امر خود دستور بازگشت به پادگان‌ها را بدهند. 

دير زماني طول نكشيد كه رضا شاه پسر خود را به اميد ادامه سلطنت در تهران گذاشت و در روز 8 مهر ماه با خانواده‌اش تهران را ترك كرد و به اصفهان رفت. آنگاه به دستور نيروهاي اشغال‌گر، از راه يزد، كرمان، بندر عباس و پس از 9 روز دريانوردي عازم جزيره موريس در آفريقاي جنوبي شد، تا باقي مانده عمر را در تبعيد بگذراند. رضا شاه تقاضاي سفر به كانادا كرد اما با درخواست او مخالفت شد. 

او تنها آزاد بود كه اخبار راديو لندن را گوش كند. اين محدوديت‌ها تا امضاي پيمان سه جانبه ميان ايران و انگليس و شوروي (9 بهمن 1320) ادامه داشت. پس از مدتي فرزندان شاه به ايران بازگشتند. در هفتم فروردين، شاه تبعيدي را واداشتند كه جزيره موريس را ترك كند و او را به ژوهانسبورگ بردند. سرانجام او در روز سوم امرداد 1323 (26 ژوئيه 1944) بر اثر سكته قلبي در همان تبعيدگاهش جان سپرد. 

در آن هنگامه اشغال ايران، تكاپوي فروغي نخست وزير در اين خلاصه مي‌شد كه مقدمات جانشيني محمدرضا پهلوي را فراهم و مسجل سازد. او به اطمينان‌هاي سهيلي كه با انگليسي‌ها دوستي داشت، دلگرم بود. انگليسي‌ها در ابتدا از خود فروغي خواستند كه رياست جمهوري ايران را بپذيرد و به نظام سلطنت پهلوي خاتمه دهد. 

اما او به چنين كاري تن درنداد. تلاش انگليس‌ها براي يافتن و جانشيني يكي از بازماندگان قاجاري هم به نتيجه‌اي نرسيد و آنها ترجيح دادند كه مقدمات جانشيني محمدرضا را فراهم سازند. شاه جديد نيز متعهد شد تمام شرايط آنان را قبول كند و تابع قانون اساسي كشور باشد و املاكي را كه پدرش از مردم گرفته است بازپس دهد. از همه مهم‌تر آن كه پايبند تعهدات به دولت انگليس باشد. 

بدين گونه دوره‌اي بحراني از تاريخ معاصر ايران پشت سر گذاشته شد. اگر چه اشغال بيگانگان و مسأله ترك خاك ايران از سوي سربازان متفق، از عمده ترين مشكلات دولت ايران باقي ماند و پيامدهاي بسياري به دنبال داشت. 

يك رويداد ويژه تاريخي در شهريور 1320
هنگامي كه ايران توسط نيروهاي بيگانه اشغال شده بود و دل هر ميهن دوستي به درد مي‌آمد، روزي حسين گل گلاب صحنه دردناكي را مي‌بيند كه يك هموطن او از سربازي انگليسي كتك مي‌خورد و فحاشي مي‌شنود و همان سرباز بيگانه به افسري ايراني نيز كه قصد مداخله داشت، سيلي مي‌زند. 

گل گلاب از ديدن آن حادثه چنان منقلب مي‌شود كه با چشماني اشك‌بار نزد روح‌الله خالقي؛ آهنگساز نامدار ايراني، مي‌رود و با تاثر و اندوه مي‌پرسد: «كار ما به اينجا رسيده كه سرباز اجنبي توي گوش نظامي ايراني بزند؟» خالقي به او مي‌گويد: «ناراحتي تاثيري ندارد، بيا كاري كنيم و سرودي بسازيم.» 

همان جا شادروان گل گلاب شروع به زمزمه شعري مي‌كند و خالقي موسيقي آن را مي‌نويسد. زنده ياد غلامحسين بنان نيز آن را با صداي هوش ربا و فراموش نشدني خود مي‌خواند و در زماني كوتاه سرود «اي ايران» توسط اركستر بزرگ ملي ايران ساخته مي‌شود و بر سر زبان‌ها مي‌افتد: «اي ايران اي مرز پرگهر، اي خاكت سرچشمه هنر، دور از تو انديشه بدان، پاينده ماني تو جاودان ...»
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط