چاپ هفتم «زبان تصویر»، اثر جئورگی کپس با ترجمه فیروزه مهاجر از سوی انتشارات سروش منتشر شد. این مطلب، نگاهی دارد به این کتاب، برآمدگاه و هدف آن، چگونگی تنظیم و اهمیتش در صورت دادن پژوهشهای نوین در حوزه هنرهای تجسمی.
بسیاری از زبانشناسان در قرن ۲۰، سعی در پاسخگویی به این پرسش داشتند. این که پاسخهای آنان چه بود و چه هست، هدف این نوشته کوتاه نیست. شاید تنها همین کافی باشد که پاسخ، هنوز به راستی معین نشده است؛ و بحث و پژوهش ادامه دارد. همچنین هرمنوتیک، به عنوان علمی به ظاهر متاخر و مربوط به سه قرن گذشته مسیحی، دست کم در بخشی از سرچشمههای خود، به نوعی در پی پاسخ گفتن به این پرسش نیز هست.
شاید این که ترجمه، تفسیر و اظهار(یا بیان کردن)، که سه معنای شناخته لفظ «هرمنویین»اند، هر سه در مفهوم «معنادار ساختن» مشترکند، به این دلیل باشد که آدمیزاد از همان آغاز، زبان را نوعی تیغ دولبه دیده است؛ از سویی آن را برای معنادار ساختن آنچه (شاید) بیمعنا یا دیرفهم یا مغلق یا پیچیده یا دیریاب بوده استفاده کرده؛ و از سوی دیگر، آنچه به همین زبان نوشته، و برای همین معنادار ساختن بوده که نوشته، خود، مغلق و دیریاب و پیچیده، و ناچار از تفسیر، و دستکم ناگزیر از ترجمه به زبانی دیگر از آب درآمده. شاید زبان، مهمترین ابزار، و در عین حال، بزرگترین معضل بشری باشد.
«زبان تصویر»، کتابی است نوشته جئورگی کپس (Gyorgy Kepes) که اخیرا با ترجمه فیروزه مهاجر از سوی انتشارات سروش به بازار کتاب عرضه شده است.
هایاکاوا در دیباچه کوتاهی که بر این کتاب نوشته است، از همان معضلات زبان آغاز میکند. او سعی دارد مشخص کند که چرا کتاب کپس، کتاب مهمی است؛ ولی در این میان، با دشواریهایی مواجه است: او ناچار است از توضیح برخی مشکلاتی که زبان به میراث مانده از سوی نیاکان، برای بشر امروز، «تولید» میکند.
هایاکاوا، از برپا شدن زبان فعلی ما بر «اشیا»، و نیاز مبرم ما به زبانی پا گرفته بر «روابط اشیا» سخن میگوید. به باور او، زبان بشر نیازمند صورتبندی جدیدی در عادتهای روزانه و روزمره است؛ و این نیاز، هرگز به زبان مکتوب و نوشتاری(الفبایی) منحصر نمیشود؛ بلکه نیازی است گسترده تا افق زبان تصویر.
به باور کپس(بنا به نوشتههای هایاکاوا)، زبان همزمان وسیله و دام است. ما با بازنماییهایی که به کمک زبان تصویر از واقعیت بیرونی ترتیب میدهیم، خود را در دام «آشنا پنداشتن» بازنماییهای خود انداختهایم. این بازنماییها، هیچگاه به راستی بازنمایی صرف و محض نیست؛ بلکه عناصری از عادتهای روزمره زبانی در آن بازنماییها به شکلی موثر دخیل است. این امر، در استفاده از زبان الفبایی در ترتیب دادن به نظامهای فلسفی یا تفسیری نیز صادق است. زبان فعلی ما، که از نیاکانمان برای ما به ارث مانده، مجموعهای است از «قالبهای کلیشهای و پیشساخته تفسیری»؛ حال این قالبها میتوانند الفبایی یا تصویری باشند، تفاوتی ندارد.
بخشی از نوشته هایاکاوا، مشخص میکند او دقیقا در این نظر، کدامین مصداقها را پیش چشم دارد:
به طور تاریخی، تصادفی نیست که کپس و سایر هنرمندان با جهتگیری مشابه، از «نگرشی نو» و از «زبان تصویر» سخن میگویند. باید در زبان بازنگری کرد. هر روز همه ما، ...، خودمان را در چرخدندههای آنچه زبانهای کهنه کاملا ندیده گرفتهاند، گرفتار میبینیم. در عصر کارتلهای بینالمللی و انحصار سرمایهداری، از یک دنیای تازه، کوچک شده و به طور درونی بسته، با به کار بردن علایم دود بشر اولیه، یا کلماتی نظیر «ملیت»، «نژاد» و «حاکمیت»، حرف میزنیم. ... میکوشیم انبوهی از وقایع جهانی را که مجموعهای الکترودینامیک است، در قالبهایی بازنمایانیم که رشدشان به زمانی مربوط میشود که هنوز تصور میشد «اشیا»ی منزوی و به طور ایستا تصویر شده، مکانهایی را در «فضا»یی خالی و مطلق اشغال میکنند. از لحاظ بصری، بیشتر ما هنوز ذهنیت از «شیء» داریم و نه از «رابطه». ما زندانی جهتگیریهای کهنه و تجسمیافته در زبانهایی هستیم که به ارث بردهایم.
به گفته وی، کپس در کتاب «زبان تصویر»، میکوشد با بازآموزی بصری مخاطبانش، کاری کند که آنان «انحراف» شیوههای نگرشیای را که به ارث بردهاند، در داوریها و مشاهدههای روزانه، و نیز داوریها و مشاهدههای هنری، به حساب آورند. وی مینویسد: «کپس به ما "دستور زبان تصویر" و "ترکیب تصویر" را یاد میدهد». و این را مشخص میکند که کنشهای متقابل نیروها در سیستم عصبی انسان و در دنیای خارج از این سیستم عصبی، به تولید تنشهای معین بصری و در نتیجه، به نتایج این تنشها دامن میزند.
به نوشته هایاکاوا، کار کپس در این کتاب آن است که مشخص کند کدام آمیختگی عناصر تصویری، به سازماندهی احساساتی نو و مشخص منجر میشود؛ و با کنار گذاشتن محتوای ادبی یا تجسمی، کدام «ارتباط بصری» را میتوان با کدامین شکل، رنگ، خط، ساختار و گرایش ساخت.
در نهایت، به باور هایاکاوا، نتیجه مطالعه این کتاب، سازماندهی مجدد عادتهای بصری ماست(با نگاه به زبان تصویر به عنوان زبانی نیرومند و اساسی در شکل دادن به کنشهای بشری به موازات زبان الفبایی)، و آن هم نه به منظور دریافت «چیز»هایی تکافتاده در فضا؛ بلکه با هدف درک ساختار، نظم و روابط بین وقایع در فضا – زمان.
بدین ترتیب، اگرچه کتاب کپس پاسخ به پرسش ابتدایی این مطلب را ناگفته میگذارد، ولی با عطف توجه به زبان تصویر، به عنوان زبانی کنشمند و فعال در شکل دادن به شیوه نگریستن ما به جهان اطراف و امر هنری، شاید به نوعی، لزوم برگذشتن از آن پرسش بیپاسخ را یادآور میشود:
زمانی برای از دست دادن نیست. «اشیا» همچنان که روابط میان اشیا، در حال تحول و دگرگونیاند. قرن تازه از راه میرسد و الکترودینامیک، چیزی نیست خارج از دنیای روزمره ما – چیزی نیست منحصر به مبحثی درسی به عنوان واحدی در مقطع کارشناسی ارشد رشته فیزیک دانشگاهها. الکترودینامیک، هنر جهان را دگرگون کرده است. چه ما زبان را بسازیم و چه زبان ما را، از یک نظر یکسان است: این که تغییر یکی از این دو، دیگری را تغییر میدهد. به نظر میآید تغییرات آدمیزاد در قرن بیستم، دستکم اندکی تندتر از تغییرات زبانی او برای سازگاری با این بشر تغییریافته بوده است. زبان الفبایی به جای خود: آن زبان الگوهایی مستحکم در قوانین صرفی و نحوی هزار ساله دارد. ولی میتوان به زبان تصویر، شاید در آغاز، اندکی دقیقتر نگریست و روزآمد ساختن زبان الفبایی را، با روزآمد ساختن زبان تصویر شروع کرد – با ایجاد تغییر در زبان هنری شروع کرد. شاید به همین دلیل باشد که «گیدیون»، دیگر دیباچهنویس «زبان تصویر»، بر پیشانی آن نوشته است:
کسی که هنوز باور دارد هنر، هنر مدرن، باید نوعی تجمل صرف یا چیزی بسیار بعید، جدا از زندگی واقعی و نه در خور احترام یک «مرد عمل» ارزیابی شود، بهتر است به این کتاب دست نزند. جئورگی کپس، مثل همه ما، هنر را برای یک زندگی کامل ضروری میداند. هدف اصلی او نشان دادن این است که انقلاب بصری(حدود ۱۹۱۰)، چگونه به شکل گرفتن ادراک کنونی ما از فضا و تماس بصری با واقعیت، کمک کرد؛ چگونه این رشد از کوبیسم تا سوررئالیسم، در بسیاری شیوههای بیانی، که با همدیگر تصویری ازین دوره با وجوه متعدد میسازند، تفاوت میکند؛ چرا هنرمندان زمان ما پذیرش بیچونوچرا در کپی کردن اشیا را ضروری ندانستهاند؛ چرا از چشم را به خطا انداختن متنفرند.
جئورگی کپس، متولد مجارستان، پژوهشگر تحقیقات تجربی در زمینه زبانهای نوین هنرهای بصری است. وی از ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۳ رییس دایره نور و رنگ موسسه نیوباوهاوس و در ۳۰ سال اخیر، استاد طراحی بصری انستیتو تکنولوژی ماساچوست (ام.آی.تی) بوده است. او بنیانگذار و ریس مرکز مطالعات عالی بصری ام.آی.تی است.
«زبان تصویر» کتابی است در ۳ فصل: «سازماندهی تجسمی»، «بازنمایی تصویری» و «به سوی یک پیکرهنگاری پویا». واژهنامه ایتالیایی – فارسی و یک فهرست راهنما، متن کتاب را همراهی میکنند. نویسنده در توضیح مباحثی چون «غروب پرسپکتیو ثابت»، «دگرگونیهای پرسپکتیو نور»، «منابع تجربه رنگی»، «تنظیم مادی نور»، انواع پرسپکتیو چون پرسپکتیو خطی، مورب و پرسپکتیو بزرگنما، «بعد فضایی رنگ» و بسیاری مباحث دیگر، از معجونی از شاهدمثالهای مرتبط از هنرهای مختلفی چون معماری، نقاشی، عکاسی و پیکرهتراشی، در کنار آگهیهای تبلیغاتی و نمونههای صنعتی سود میجوید.
چاپ هفتم «زبان تصویر» اثر جئورگی کپس به ترجمه فیروزه مهاجر، در شمارگان دوهزار نسخه با بهای ۲۰ هزار ریال از سوی انتشارات سروش منتشر شده است. چاپ نخست این کتاب در سال ۱۳۶۸ به چاپ رسیده است.
نظر شما