دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۲
مگر مردی که به بزرگی تمام ایران است می‌میرد؟

18 اسفند سالروز درگذشت ایرج افشار است، بزرگمردی که سهم بسزایی در نسخه‌پژوهی، کتابداری و کتابشناسی تاریخ معاصر ایران دارد و بی‌تردید هركه بخواهد در این زمینه كاری انجام دهد ناگزير است تا از اين آثار بهره جويد و اين خود بهترين راه برای زنده نگاه داشتن ياد آن دانشمند است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ایرج افشار ایران‌شناس، کتاب‌شناس، مصحح و مجله‌نگار نامی ۱۶ مهرماه سال ۱۳۰۴ در تهران متولد شد. او را شاخص‌ترین کتابدار تاریخ معاصر ایران باید نام نهاد که چند سالی هم ریاست کتابخانه دانشگاه تهران را عهده‌دار بود. وی به دعوت دانشگاه هاروارد آمریکا یک سال در آن کشور مقیم بود و به کار مرتب‌کردن کتاب‌های السنه شرقی آن دانشگاه اشتغال داشت و همچنین برای امور مربوط به کتاب و کتابداری سفرهایی به کشورهای مختلف داشته است.

در مقدمه این کتاب آمده است: «نوشته‌های پیش‌رو در دو بخش (درباره افشار و اهداشده به افشار) با این امید گرد آمده که طیفی از مخاطبان همسو با اندیشه‌ها و باورهای افشار آنها را بپسندند و در شناساندن چهره روشن‌تری از وی و انعکاس پسندهای پژوهشی آن شادروان مفید افتد. در این کتاب مطالبی با عنوان‌های «یک شمعک کوهی بر مزار ایرج افشار» نوشته محمدابراهیم باستانی پاریزی، «ایرج شیرین‌سخن» نوشته غلامعلی حداد عادل، «در سوگِ دوست‌دار ایران: استاد ایرج افشار» نوشته سیدعلی موسوی گرمارودی، «زنده‌یاد ایرج افشار و کاربرگه نسخه خطی» نوشته سیدعبدالله انوار، «خاطراتی درباره ایرج افشار، ایران‌شناس و کتاب‌شناس» نوشته استاد سیدهادی خسروشاهی و... آمده است. در این گزارش به بخشی از مقاله‌هایی که ارتباط ویژه‌ای با پژوهش‌های تخصصی ایرج افشار داشته پرداخته شده است و به همه مقاله‌ها اشاره نشده است. 

سید علی آل داود، پژوهشگر متون و اسناد و عضو گنجینه‌پژوهی ایرج افشار گفت: «افشار دانشمندی جامع‌الاطراف در زمینه‌های گوناگون مربوط به شناخت ایران و فرهنگ ایران‌‌زمین بود. او در این مقوله‌ها و در این زمینه‌ها مطالعات گسترده و دانش بیکران داشت و آثاری بی‌همتا از خود به یادگار گذاشت. کثرت تالیفات و تصحیحات و یافته‌ها و مقالات او گواه آن است که وی تا چه اندازه به فرهنگ ایران و ملت ایران خدمت کرده است. کتاب‌شناسی ایرانی که ایرج افشار نخستین‌بار آن را در اوائل دهه چهل شمسی تدوین و توسط انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رساند. او در دهه‌های باقی مانده زندگی به تکمیل این اثر نفیس همت گماشت؛ یادداشت‌ها و اوراق متعدد بر آن افزود و منابع فراوان به زبان‌های گوناگون اعم از فارسی و عربی السنه اروپایی برای آن گردآورد، به‌ گونه‌ای که حجم فعلی آن دو برابر اصل کتاب چاپ شده یا اندکی بیشتر است.

افسوس که مردان بزرگی چون ایرج افشار برای عموم مردم ایران شناخته شده نیستند؛ هر چند این قصور متوجه یکایک اهل فضلی است که با آن مرد بزرگ و آثارش آشنایی دارند اما تقصیر بزرگتر متوجه ارگان‌هایی چون صداوسیمای ایران است که به معرفی این بزرگمردان کمتر می‌پردازند. یکی دو سال پیش تلویزیون بی.بی.سی فیلیم در شرح زندگی و خدمات علمی همایون صنعتی‌زاده ساخت که چندبار نمایش داده شد و تاثیری شایسته بر روی مردمانی باقی گذاشت که حتی چندان در زمره اهالی فضل و کمال هم شمرده نیم‌شوند؛ چه خوب است دستگاه‌های ارتباط جمعی داخل نیز به این نکات ظریف و مهم توجهی شایسته مبذول کند.»

میلاد عظیمی، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران در مقاله‌ای با نام «ایرانگردی به شیوه ایرج افشار» نوشته است: «نام ایرج افشار با ایران پیوند خورده است؛ با ایران‌شناسی و با ایرانگردی و گلگشت در ایران پیوند خورده است. افشار بیش از نیم قرن در ایران سفر کرد و سفرنامه نوشت. خود گفته است که ایرانگردی و گلگشت در وطن، لازمه ایران‌شناسی است. ایران‌شناس بزرگ، اعتقادی به شناخت ایران صرفا بر مبنای آنچه در کتاب‌ها مکتوب و مدفون است نداشت و ایران‌شناسی را آنگاه زنده و رونده و زاینده و حقیقی می‌دانست که پژوهشگر با طبیعت و خرابه و مردم این سرزمین درآمیزد و این البته از رهگذر «سفر» تحقق می‌یابد.

ایرج افشار ساده و بی‌پیرایه سفر می‌کرد. با شناخت و مطالعه سفر می‌کرد. در سفر به دنبال نویافته‌ها و ناشناخته‌ها بود؛ بنابراین دل به دریا می‌زد و به راه‌های دشوار و کم آمد و رفت می‌افتاد. هدفش از سفر کشف و معرفی زیبایی‌های طبیعی ایران بود. هدفش شناخت و معرفی بناهای سال‌دیده‌ای بود که در معرض گزند باد و باران زمانه و بنای زمانه، غریب و بی‌پناه رها شده‌اند. افشار در سفرهایش می‌خواست تکه‌ها و لحظه‌هایی از شیوه دیرینه سال زیستن در این بوم و بر کهن را ثبت کند و به آیندگان بسپارد. به چشم دیده بود که ضرورت‌های زندگی امروزین چطور سیلاب‌وار آداب و سنن زندگی بومی مردم را دگرگون کرده و می‌کند.»



عبدالله انوار نیز در مقاله‌ای با نام «زنده‌یاد ایرج افشار و کاربرگه نسخه خطی» نوشته است: «افشار چون به کار کتابخانه واقف بود، کتابخانه مرده‌ای را زنده کرد و برای چندمین بار ثابت کرد. هرگاه کار به کاردان سپرده شود، چه اثرهای نیکویی از این کارسپاری بدست می‌آید؛ چه او گرچه بیش از هشت ماه رئیس کتابخانه نبود و بعد به دانشگاه منتقل شد، ولی در این مدت کوتاه در همه بخش‌های کتابخانه تحرک ایجاد کرد و نشان داد که یک کتابخانه به‌روز باید چه کارها بنماید و چه خدماتی ارائه دهد تا نظر مراجعه‌کنندگان را جلب کند و کتابخانه را از سکون و بی‌علمی نجات دهد و آزاد سازد و آن را موسسه‌ای کند که بتواند به نکوترین وجه وظیفه خود را انجام دهد و خدمات کتابداری را با حسن طریق ارائه کند.»

«دغدغه‌های ایرج افشار درباره مطالعه و ساماندهی اسناد و مدارک تاریخی کاخ موزه گلستان» عنوان مقاله نادر کریمیان سردشتی، عضور هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است. وی نوشته در این باره نوشته است: «شاید بتوان گفت یکی از مهمترین بخش تاریخ‌نگاری خاطره‌نویسی است، اما دفتر خاطرات هر کسی متکی به مشاهدات وی است. استاد افشار درباره رسیدگی به وضعیت اسناد و مدارک تاریخی کاخ گلستان دغدغه‌ داشته که از نظر وی بخش عمده‌ای از اسناد تاریخ معاصر را در خود جای داده و تاکنون کسی به آن‌ها دسترسی نداشته است و این می‌تواند تقیصه‌ای بزرگ در مطالعات تاریخی محسوب شود زیرا کاخ موزه گلستان به عنوان دارالخلافه ناصری مرکز تمرکز اسناد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور محسوب شده و همچون توپقاپی‌سرای استانبول، تمامی اسناد دولتی و ولایات و روابط خارجی و داخلی در آن‌جا نگهداری می‌شده است. هر نوع بی‌توجهی به آن در اصل بی‌توجهی به تاریخ معاصر ایران در سیصد سال اخیر محسوب می‌شود.»

المیرا خانلرخانی، کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع‌رسانی در مقاله «ایرج افشار در آئینه کتابخانه اهدایی مجتبی مینوی: کتابشناسی آثار و تالیفات» نوشته است: «آنچه شاید در کنار زندگی پربار ایرج افشار جای نگاهی دوباره و در عین حال ستودنی داشته باشد؛ پیوند جدایی‌ناپذیر زندگی افشار با برخی از گنجینه‌های نادر ادب فارسی است. از این منظر پیوندی عمیق میان زندگی ایرج افشار با یار دیرینه و محقق و شاهنامه‌پژوه یگانه عصر خود، مجتبی مینوی برقرار است، که حتی پس از درگذشت مینوی، حضور افشار در این یادگار فرهنگی برجا مانده مجتبی مینوی، یعنی کتابخانه اهدایی ایشان، که خود منتخبی از سرمایه‌های جاویدان ادبی و فرهنگی ایران‌زمین محسوب می‌شود؛ ماندگار و ستودنی است. ایرج افشار، فارغ از مسئولیت اجرایی کتابخانه پس از اهدای آن آثار متعددی از خود در کتابخانه دارد که بسیاری از آن‌ها در زمان حیات مینوی و پاره‌ای پس از فوت ایشان به کتابخانه اهدا شده است. در میان این آثار وجود کتابشناسی‌های ارزشمندی مانند فهرست‌نامه «کتابشناسی‌های ایران»، «کتابشناسی فهرست‌های نسخه‌های خطی فارسی در کتابخانه‌های دنیا» و «کتاب‌های ایران» به لحاظ اهمیت کتابشناختی و تاریخی و فرهنگی بر همگان آشکار است.»

كارنامه آثار ایرج افشار حاصل سال‌ها تلاش و تحقیق ارزشمند اوست و كتاب‌های فراوان و با ارزشی كه هر یك از آن‌ها گنجینه‌ای برای شناخت پیشینه فرهنگی ایران است، ارزش این آثار را دوچندان می‌كند. این ایران‌شناس زبده در طول زندگی علمی خود آثار گران‌بهایی در زمینه نسخه‌پژوهی، کتابداری، کتابشناسی و... از خود به یادگار گذاشته است و هركه بخواهد در این زمینه كاری انجام دهد ناگزیر است تا از این آثار بهره جوید و این خود بهترین راه برای زنده نگاه داشتن یاد آن بزرگمرد است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها