پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۰
تصویری از هویت و موقعیت بچه‌های امروزی در «ماجراهای شنگل و منگل و چنگل»

فرهاد حسن‌زاده در مجموعه چهار جلدی «ماجراهای شنگل و منگل و چنگل» تصویری از هویت و موقعیت بچه‌های امروزی ارائه کرده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سرزمین ما با قصه‌ها و داستان‌ها عجین شده است. قصه‌های شفاهی و قصه‌های مکتوب. قصه‌هایی که چندین نسل را همراه خود کرده و ذهن و روانشان را به تسخیر در آورده است. یکی از قصه‌های عامیانه افسانه‌ «بزک زنگوله‌پا» یا «شنگل و منگل و حبه‌ انگور» است که در مناطق مختلف ایران با گویش‌های گوناگونی روایت شده. بر اساس این قصه فولکلور بازآفرینی‌های مختلفی از سوی نویسندگان ادبیات کودک انجام شده است.
 
یکی از این آثار، مجموعه چهار جلدی «ماجراهای شنگل و منگل و چنگل» نوشته فرهاد حسن‌زاده است که با تصویرگری فاطمه خسرویان به تازگی از سوی بخش کودک و نوجوان انتشارات فنی ایران (کتاب‌های نردبان) منتشر شده است.
 
«گرگ بدجنس دوست‌داشتنی»، «کجا را باید سم بزنیم؟»، «گوریل ترسناک در راه‌پله» و «طوطی روی خرپشته» عنوان‌های این مجموعه چهارجلدی است که برای گروه سنی 6 تا 8 سال منتشر شده است.
 
 

فرهاد حسن‌زاده درباره این مجموعه به ایبنا می‌گوید: درواقع داستان‌های این مجموعه، بازی با داستان فولکلور «شنگول و منگول و حبه انگور» است و شخصیت‌های داستانی در موقعیت‌های امروزی شهری قرار می‌گیرند و ماجراهایی را رقم می‌زنند.
 
وی در ادامه بیان می‌کند: به نظر من بچه‌های امروز تقریبا شبیه همین شخصیت‌های شنگول و منگول هستند و عمدتا به دلیل مسائل شهرنشینی و شغلی پدر و مادرشان عمدتا در خانه تنها هستند و در معرض تهدیدها قرار دارند. این قصه‌ها با نگاهی به هویت و موقعیت بچه‌های امروزی نوشته شده و به شکل غیرمستقیم مهارت‌های زندگی را نیز به آن‌ها آموزش می‌دهد.
 
حسن‌زاده یادآوری می‌کند: این داستان‌ها را 6 سال پیش نوشتم و به انتشارات فنی ایران (کتاب‌های نردبان) سپردم اما به دلیل اعمال تغییرات در تصویرگرها و مدیر هنری، چاپ آن خیلی به تاخیر افتاد.
 
در بخشی از کتاب «طوطی روی خرپشته» می‌خوانیم: «از وقتی آیفون تصویری آمده هم کار گرگ‌ها سخت شده، هم کار نویسند‌ه‌ها، ولی خب، گرگ‌ها صدتا بهانه باحال جور می‌کنند که داستان هیجان داشته باشد. مثل همین آقا گرگه خودمان که می‌گوید طوطی‌اش رفته بالای خرپشته. مامان‌بزی برایشان چندجور غذا درست کرده بود. پیتزای یونجه، چمن‌پلو و ... اما همین که خواستند بخورند... «دینگ... دینگ...» بزبزک‌ها به هم نگاه کردند و گفتند: «یعنی کیه؟»...»
 
در پشت جلد کتاب «کجا را باید سم بزنیم؟» نیز می‌خوانیم: «اگر یک روز پستچی آمد و گفت شمادعوت هستید به یک مهمانی که آنجا می‌توانید نوشابه گازدار و انرژی‌دار و سوسیس بزغاله بخورید، حرفش را باور می‌کنید؟ شنگل گفت: «ولی ما که امضا نداریم. یعنی هنوز بلد نیستیم اسم‌مان را بنویسیم.» پستچی گفت: «خب، انگشت بزنید.» بچه‌ها نگاهی به دستشان انداختند و گفتند: «ما که انگشت نداریم. سم داریم.» پستچی گفت: «خب، سم بزنید.»...»
 
بخش کودک و نوجوان انتشارات فنی ایران (کتاب‌های نردبان)، مجموعه چهار جلدی «ماجراهای شنگل و منگل و چنگل» را با تصویرگری فاطمه خسرویان با شمارگان دوهزار نسخه برای هرجلد منتشر کرده است.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها