سه‌شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۸
اگر معبدی برای مقاله‌نویسان بزرگ باشد، حتما هیرشمن آنجاست!

آلبرت هیرشمن چیزی بیش از یک متفکر اصیل بود؛ او یک مقاله‌نویس متبحر بود. مقالاتش گاهی کوتاه، گاهی مینیاتوری و گاهی یک قطعه ادبی بودند. کتاب «خروج، اعتراض، دولت» نمونه‌ای است از این مقالات که نویسنده ابزارهای تحلیلی علوم اجتماعی را به کار می‌گیرد تا با ظرافت تمام، موضوع مدنظرش را بررسی کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کتاب «خروج، اعتراض، دولت» نوشته آلبرت هیرشمن به ترجمه محمدرضا فرهادی پور از سوی نشر پگاه روزگار نو منتشر شد.

در بخشی از پیشگفتار مترجم می‌خوانیم: «نخستین‌بار نام «آلبرت هیرشمن» را در درس اقتصاد توسعه بخش اقتصاد دانشگاه شیراز شنیدم. راستش را بخواهید زیاد هم توجهم را جلب نکرد؛ آن روزها فکر می‌کردم بعد از فارغ‌التحصیلی در یک نهاد مالی مشغول کار می‌شوم و این همه حرف و حدیث و روایت درباره توسعه اقتصادی و سیاسی اصلاً برای جذاب نبود؛ اما ادامه مسیر خلاف تصوراتم شد. از ابتدای دهه 1380 با کتب آلبرت هیرشمن با ترجمه محمد مالجو آشنا شدم و یکی یکی آنها را خواندم. عنوان کتاب‌ها گیرا و جذاب بود؛ مثلاً «هواهای نفسانی و منافع: استدلال‌های سیاسی به طرفداری از سرمایه‌داری پیش از اوج‌گیری.» نام کتاب‌ها را چنان انتخاب کرده که همه بحث کتاب در آن خلاصه می‌شود و همین نشان از یک تونایی خاص و رویارویی با فردی استثنایی دارد.

از همان روزها شروع کردم به پیدا کردن مقالاتش و خواندن دست و پا شکسته آنها. بعدتر و از اواخر دهه هشتاد شمسی وسوسه شدم ترجمه‌شان کنم و یکی یکی این کار را کردم؛ اما سخت بودند و از کار درآوردنشان سخت‌تر. این مثنوی چنان به درازا کشید که هیرشمن درگذشت. بعد از آن بود که دو کتاب خواندنی و مهم درباره او منتشر شد: «فیلسوفی جهاندیده: اُدیسه آلبرت هیرشمن» و دیگری «نوشته‌های اساسی آلبرت هیرشمن.» بیشتر مقالاتی که ترجمه کرده بودم، در این کتاب گردآوری شده بودند. نویسنده کتاب اول «جرمی آدلمن» بود؛ استاد تاریخ دانشگاه پرینستون و متمرکز بر مطالعاتی درباب توسعه آمریکای لاتین که به گفته خودش هیرشمن در تمامس سال‌های گذشته همراه او بوده است و در نوجوانی یکی از کتاب‌های او در قفسه کتابخانه پشت سر پدرش نظرش را جلب کرده بود؛ «هواهای نفسانی و منافع». گردآورندگان کتاب دوم هم جرمی آدلمن بود و «آمارتیا سن» (برنده جایزه نوبل اقتصاد) و «ِاما راتشیلد»، دوست هیرشمن. آدلمن ضمن نوشتن پیشگفتاری بر این مجموعه مقالات، مقدمه‌ای موجز و مفید بر هر مقاله نوشته و سن و راتشیلد هم موخره‌ای بر کتاب نوشته‌اند. در ادامه نکاتی را در باب مقاله‎‌نویسی هیرشمن و به طور مشخص‌تر درباره مقالات این کتاب مطرح می‌کنم.

مقالات هیرشمن متنوع‌اند و در باب توسعه و بازار و دموکراسی. اما او خیلی وقت‌ها سرنا را از سر گشادش می‌نوازد و از پشت شیشه عینکش بر موضوعات به ظاهر بی‌اهمیت متمرکز می‌شود که این نحوه اندیشیدن را از شوهرخواهرش، اوجنیو کُلُرنی، فراگرفته بود؛ اما او سبک خودش را به آن داد. هیرشمن اصولا به مقیاس و اندازه اهمیت زیادی می‌داد و با بزرگ‌مقیاس‌بودن مشکل داشت؛ به خصوص در پروژه‌های عمرانی. از همین رو هم بود که کتابی نوشت با عنوان «پروژه‌های عمرانی از نزدیک» و به نقد این دیدگاه توسعه پرداخت که در دهه 1970 بانک جهانی آن را ترویج می‌کرد. سبک روایی هیرشمن نیز از این ویژگی مستنثی نیست؛ او چیزی بیش از یک متفکر اصیل بود؛ او یک مقاله‌نویس متبحر بود. مقالاتش گاهی کوتاه، گاهی مینیاتوری و گاهی یک قطعه ادبی بودند. کتاب حاضر نمونه‌ای است از این مقالات که نویسنده ابزارهای تحلیلی علوم اجتماعی را به کار می‌گیرد تا با ظرافت تمام، موضوع مدنظرش را بررسی کند.

به گفته آدلمن مقالات هیرشمن «یک قالب هنری دارند. او لغات را که همچون متغیرهای ریاضی برایش اهمیت دارند، به نحوی اقتصادی به کار می‌گیرد تا موضوعاتی را مطرح کند. خواننده فقط وسعت تحلیل او را نمی‌بیند؛ بلکه این تعهد هیرشمن به ایده‌ای است که نحوه برخورد ما با آن (قلمرو روانشناس) به تجربه بازار (قلمرو اقتصاددان) مرتبط می‌شود که زندگی مدنی و سیاسی (گرایش متخصص علوم سیاسی و جامعه‌شناس) را متأثر می‌سازد. از سوی دیگر، او برای تاریخ مفاهیم اهمیت زیادی قائل است. نثر هیرشمن همیشه مملو از یادآور‌هایی است مبنی بر اینکه برخی بینش‌های پایه از روز و روزگاری می‌آیند که دانشمندان علوم اجتماعی فارغ از اصول دانشگاهی مدرن بودند؛ و همین دلیل این است که چرا او شوق زیادی به خواندن و بازخوانی و ذکر نوشته‌های کلاسیک داشت.» در مقالاتش ردپای آثار کلاسیک اقتصاد و ادبیات و جامعه‌شناسی از زبان‌های مختلف همیشه هست؛ از تولستوی و آنتوان چخوف و جین آستین تا هابز و روسو. کلاسیک‌های پیشین که جای خود دارند. کتاب هواهای نفسانی و منافع و مقاله مفصل و خواندنی «تفاسیر رقیب از جامعه بازار: متمدن، مخرب یا ضعیف؟» نمونه اعلای این مهارت‌اند. در یک کلام، نثر هیرشمن نوستالژی از نوشتار کلاسیک است که دیگر گویی دوره‌اش دست‌کم در عرصه علم اقتصاد به سر آمده است. اگر معبدی برای مقاله‌نویسان بزرگ وجود داشته باشد، حتما هیرشمن آنجا حضور دارد. او یک کیمیاگر مدرن بود و می‌توانست خاک را به طلا بدل کند.

هیرشمن در دهه 1960 بیشتر دغدغه توسعه اقتصادی آمریکای لاتین و جهان پیرامون را داشت و همراه بزرگان اقتصاد توسعه به تفکر و بحث در این حوزه می‌پرداخت. در دهه 1970 به بازار خیره شد؛ به اینکه چطور یک شاخه نومحافظه‌کار از ذهنیت بازار، فقط و فقط یک شیوه تفکر درباره منافع شخصی و رفاه عمومی را ترویج می‌کرد. مجموعه مقالات پیشین که از او ترجمه کردم و همین ناشر منتشرش کرد، همین موضوع را پوشش می‌داد. اما در دهه 1980 و 1990، او به اندیشه‌ورزی در باب دموکراسی در آمریکای لاتین و آلمان پس از جنگ سرد و خودزنی بر سر ایده خروج، اعتراض و وفاداری پرداخت. در این زمینه بود که مجموعه مقالاتی درباره گفتمان و خطابه ارتجاع و زندگی عمومی نوشت.

این مقالات هیرشمن نمونه ترس‌ها و امیدهای او در اواخر سده بیستم است. هیرشمن در 1915 در برلین متولد شد و با ظهور هیتلر در 1933 مجبور به فرار شد و همان سال پدرش به شکلی تراژیک با سرطان فوت کرد. نوجوانی و آغاز جوانی او همراه شد با مشکلاتی که برای تمام همکیشانش پیش آمد و گویی رویای او در همان اوان جوانی داشت از دست می‌رفت. عشقش به گوته و فداکاری برای مبارزه با وضوع موجود آلمان و درک ارزش‌های جهان‌شهری جمهوری مرحوم کشورش در تمام زندگی همراهش بود. او از کشوری به کشور دیگر می‌رفت و مدتی هم درگیر کمک به فرار آلمان‌ها شد. بعد هم به جنگ رفت. به عنوان یک آلمانی همیشه سرنوشت آلمان برایش مهم بود و همیشه در مقالاتش ردپایی از ردگیری این موضوع قابل‌مشاهده است.
فرارش از برلین به پاریس او را با پناهندگان سیاسی دیگر همراه کرد؛ منشویک‌های روسی و سوسیالیست‌های ایتالیایی و کمونیست‌های آلمانی. در پاریس و در مدرسه اقتصاد لندن و سپس در دانشگاه تری‌یست ایتالیا، اقتصاد یاد گرفت و به قول آدلمن خودش به خودش اقتصاد یاد داد. آن روزها مدرسه اقتصاد لندن کاملاً ضدکینزی بود و لایونل رابینز و فردریک فون هایک دو استاد برجسته اقتصاد آنجا بودند. هیرشمن در چند درس آنها شرکت کرد و با گروهی از دانشجویان این مدرسه به کیمبریج می‌رفتند تا با مباحثات کینز آشنا شوند. به سفارش کُلُرنی به ملاقات پیرو سرافا رفت و گفت‌وگوی مفصلی با او انجام داد که بعداً سرفا آن را در مقدمه‌ای در باب اصول اقتصاد سیاسی و مالیات‌ستانی ریکاردو منتشر کرد.»
 

کتاب حاضر مشتمل بر پنج مقاله است: «عقاید متعصب و دموکراسی»؛ «خطابه ارتجاع»؛ «خروج، اعتراض و دولت»؛ «اخلاق و علوم اجتماعی: یک تنش بادوام» و «تضادهای اجتماعی در حکم ارکان جامعه دموکراتیک بازار.» آدلمن و سن و راتشیلد این پنج مقاله را ذیل عنوان «دموکراسی» آورده‌اند. 

در مقاله اول، مولف این ایده را پیش می‌کشد که رضایت‌خاطر مد نظر اقتصاددانان و تأکید زیاد بر تولید ناخالص داخلی- یگانه ابزار لازم برای زندگی- ناکافی است و دیدگاه اقتصاددانان را محدود می‌سازد. او از رهگذر بیان این موضوع، نیشتری بر اقتصاددانان متعارف می‌زند تا به کالاهای مهم دیگری برای کیفیت زندگی مثل «ابراز عقیده» توجه کنند. قلمداد کردن افراد در حکم مصرف‌کنندگان بازارها در تفکر غالب اقتصادی را به چالش می‌کشد.

در مقاله دوم، یادآوری می‌کند که جورج دبلیو بوش در انتخابات سال 1988 آمریکا رقیبش را به «لیبرال‌بودن» متهم ساخت و گفتمان سیاسی مبتذل جدیدی را خلق کرد. بعد از پیروزی بوش، هیرشمن بر آن شد تا در کلمه «ارتجاع» و ریشه‌های کلاسیک و مدرن آن غور کند و نتیجه شد این مقاله. در برابر هر اصلاحی همیشه یکی از این سه ایده از جانب مرتجعان مطرح می‌شود: انحراف و بیهودگی و مخاطره.

اما مقاله سوم. هیرشمن، مشهورترین کتابش، «خروج، اعتراض و وفاداری» را در سال 1970 نوشت؛ او خروج را در چارچوب علم اقتصاد و اعتراض را در چارچوب علم سیاست می‌دید. خروج در بازار رخ می‌دهد و اعتراض در عالم سیاست. اما گاهی شهروندان نیز خروج را در دستور کار خویش قرار می‌دهند و از کشورشان مهاجرت می‌کنند، آنگاه که به این می‌رسند که اعتراض به جایی نمی‌رسد یا هزینه‌اش بسیار زیاد است. اما او مواجهه دولت‌ها با دو واکنش شهروندان به حکومت‌داری را در قالب خروج و اعتراض بررسی می‌کند و مورد مطالعه‌اش هم همیشه و در وهله اول، آلمان بود. از نظرش در آلمان در هنگامه فروپاشی دیوار برلین، خروج و اعتراض که پیش از این همواره از نظرش یک رابطه الاکنگی داشتند، حالا دست در دست هم بودند و به فروپاشی دیوار برلین و آلمان شرقی انجامیدند. اما هیرشمن واکنش دولت‌های دیگر در مقابل این عکس‌العمل‌های شهروندان را بررسی می‌کرد و می‌دید که از هر موردی به دیگری متفاوت است. دولت ایرلند وقتی با واکنش شهروندانش روبه‌رو شد، رفتار متفاوتی را برگزید و از مسیر اصلاحات در پی خلق وفاداری برآمد و تا حد زیادی هم موفق بود.

در مقاله چهارم او به مبحث مهم اخلاق در علوم اجتماعی می‌پردازد. او این پرسش مهم را پیش می‌کشد که ملاحظات اخلاقی در علم اقتصاد و تفکر اقتصاددانان چه جایگاهی دارند؟ اخلاق و جایگاه آن نزد اقتصاددانان و تفاوتش با سایر علوم اجتماعی و فلسفه همیشه یک مباحثه آتشین بوده و هست. هیرشمن نیز تلنگرهای خود را در زمینه می‌زند و از زوایه خاصی خودش به موضوع نگاه ‌کند که حاصلش بدل شده به مقاله‌ای بسیار خواندنی.
در مقاله آخر، دوباره سراغ دغدغه همیشگی‌اش یعنی آلمان می‌رود. فروریزی دیوار برلین و انتخابات در شیلی و ادعای رقیق‌ترشدن دموکراسی در آمریکا و فروپاشی حکومت‌های کمونیستی در اقصی نقاط جهان و در نتیجه ظهور دموکراسی‌های نوپدید. او به تجربه شیلی و آلمان پس از فروپاشی سال 1989 همچون دو کلاس درس نگاه می‌کرد و این مقاله را در این خصوص نوشت. البته، ادبیات و تاریخ و آثار کلاسیک مثل همیشه رگ و پی این مقاله را تشکیل و به آن طراوت خاصی می‌دهند تا تفکر بازارگرای غالب دهه 1980 و 1990 را نقد کند.

در آخرین جمله کتاب «هواهای نفسانی و منافع» چنین نوشته است: «شاید این همه چیزی باشد که می‌توان از تاریخ و خاصه تاریخ اندیشه‌ها توقع داشت: نه حل مسائل، بلکه ارتقاء سطح بحث درباب مسائل.» کاری که مقالات هیرشمن می‌کنند دقیقاً همین است. به عبارت دیگر، مقالات او در هر موضوعی سطح بحث را بالا می‌برند، اما انتظار پاسخ قطعی را از هیچ مقاله‌ای در حوزه تاریخ اندیشه نباید داشت.   
 
 کتاب «خروج، اعتراض، دولت» نوشته آلبرت هیرشمن به ترجمه محمدرضا فرهادی پور از سوی نشر پگاه روزگار نو با شمارگان 500 نسخه در 130 صفحه به بهای 29 هزار تومان منتشر شد.

 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها