سه‌شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۴
آیا شاهنامه اثری ضد آذربایجان است؟/ دروغی که به آن شاخ و برگ دادند

سجاد آیدنلو در کتاب «آذربایجان و شاهنامه» هم جایگاه آذربایجان و ترکان را در شاهنامه نشان داده و هم موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسی کرده و به شبهه‌ها و نقدها پاسخ داده ‌است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «آذربایجان و شاهنامه؛ تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان» نوشته سجاد آیدنلو از سوی بنیاد موقوفات دکتر افشار با همکاری نشر سخن منتشر شد.

آیدنلو می‌گوید: «شاهنامه یک متن حماسی ـ اساطیری بسیار فخیم و برجسته ادبی است که نابغه‌ای فرزانه به نام فردوسی طوسی هزار و چهل سال پیش سروده است ولی این اثر در عین فصاحت و بلاغت و ادبیت و انسجام کامل چون کلام بشری است می‌تواند به لحاظ لفظ و معنا و ساخت و محتوا نقد شود منتها باید به این نکته بسیار مهم توجه کامل داشته باشیم که اگر فردوسی و شاهنامه را می‌ستاییم و ارزش‌ها و ویژگی‌های زبانی و محتوایی آن را بیان می‌کنیم روشمند، مستند و علمی باشد و اگر هم بر بیان یا مضامین آن خرده‌ای می‌گیریم و نظری انتقادی داریم با عنایت به زمان و مکان نظم اثر، استفاده آن از منبع، منابع منثور، زمان (داستانی-تاریخی) روایات و رویدادها و بافت و موقعیت متن و البته باز بر اساس ضوابط علمی و روش درست نقد باشد. بزرگترین آفت نظریه‌پردازی درباره شاهنامه و هر متن ادبی دیگر و عامل اصلی گمراهی نویسندگان، اظهار نظرکنندگان و ناقدان این عرصه، تعصب و احساسات است و بس.»

یکی از دروغ‌های بزرگ که مکرر تکرار شده و می‌شود این است که شاهنامه اثری است ضد آذربایجان و در شاهنامه، آذربایجانی‌ها تحقیر شده‌اند. آن‌قدر این ادعای نادرست را در کتاب‌ها و مطبوعات و فضای مجازی بازگفته‌اند و به آن شاخ و برگ داده‌اند که عده‌ای باورشان شده است. به نام دوستی با آذربایجان و ترکان چه تهمت‌ها و دشنام‌ها که نثار فردوسی و شاهنامه نکردند و نمی‌کنند. نویسنده در این کتاب به این ضرورت مهم ملی و فرهنگی پاسخ داده و به ابعاد گوناگون پیوند آذربایجان و شاهنامه پرداخته است؛ هم جایگاه آذربایجان و ترکان و زبان ترکی را در شاهنامه نشان داده و هم موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسی کرده و هم به شبهه‌ها و نقدها پاسخ داده‌ است. با روشی علمی و محققانه و با ایجازی شایسته و بیانی روشن و استوار و بی هیچ‌گونه تعصب و شغب و جدل.

با استناد به انبوهی منابع و مآخذ. آیدنلو که خود آذربایجانی است، در مقدمه کتاب نوشته است: «با نهایت افتخار و احترام و علاقه، به زبان مادریم، ترکی آذربایجانی، سخن می‌گویم و آثار ادبی آن را... می‌خوانم و کاملاً به پاسداری، حرمت، تدریس و تحقیق علمی زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی معتقدم». او با این بینش روشن و پخته و متین به این موضوع بسیار حساس و ملی پرداخته و حتی یک‌جا هم از منش علمی و اعتدال و ادب خارج نشده است.

در فصل اول کتاب، جایگاه و نقش آذربایجان و آذربایجانیان در داستان‌های شاهنامه در هر دو بخش روایی (حماسی ـ اساطیری) و به‌اصطلاح تاریخی بررسی شده است. نخستین حضور داستانی این منظقه در شاهنامه، در دوره پادشاهی کاووس و با ذکر نام اردویل (اردبیل) است که آزمون تعیین جانشین شهریار ایران (کی‌کاووس) در آنجا برگزار می‌شود و کیخسرو بعد از کامیابی در این کار، آتشکدۀ مهم و معروف آذرگشسپ را در اردبیل می‌سازد.

در فصل دوم توضیح داده شده که تورانیان در شاهنامه با ایرانیان هم‌تبار و ساکن شرق و شمال شرق ایران هستند؛ ولی چون در تاریخ واقعی ایران، همسایگان شرقی و شمال شرقی ایرانیان «ترک» بودند، به‌تدریج دو واژه/ مفهوم «تورانی» و «ترک» با هم درآمیخته و در معنا/ معادل یکدیگر به کار رفته و «توران» نیز با «ترکستان» یکی پنداشته شده است.

چون زبان مادری و بومی و محلی اهالی آذربایجان، امروز ترکی آذربایجانی است، در فصل سوم کتاب به موضوع زبان ترکی در شاهنامه پرداخته شده است. از زمان ظهور اقوام و قبایل ترک در سده ششم میلادی و جهان‌گشایی‌های آنها از آسیای میانه تا شرق اروپا، زبان ترکی در این مناطق شناخته شده بوده و با زبان‌های رایج در این نواحی روابط مختلفی داشته است. ایرانیان نیز از دوره پیش از اسلام زبان ترکی را می‌شناختند و با آن دادوستد زبانی داشتند. به همین مناسبت در داستان‌های شاهنامه هم از زبان و خط ترکی نام رفته و هم از سخن‌گفتن و نوشتن به این زبان و خط. خود فردوسی نیز به سبب اینکه در زبان فارسی روزگار وی شماری واژه ترکی وارد شده بوده و او هم از زبان طبیعی و هنجار خویش استفاده می‌کرده است، ده لغت و نه اسم خاص ترکی و یک صفت نسبی ساخته شده از لغتی مغولی را در سرایش شاهنامه به کار برده است که در این فصل دربارۀ این لغات و اسامی بحث و شواهد آنها داده شده است.



در فصل چهارم، نویسنده با تحقیق در بعضی منابع اوستایی، پهلوی، فارسی و عربی روایت‌های ملی ـ پهلوانی غیر از شاهنامه، حضور آذربایجان در داستان‌های اساطیری، حماسی، پهلوانی و آیینی ایران و روابط شخصیت‌های حماسی ـ اساطیری با آذربایجان ذیل 46 عنوان بررسی کرده و این نتیجه را حاصل کرده که آذربایجان در سنت داستانی و آیینی ایران بیرون از متن شاهنامه نیر جایگاه مهمی دارد؛ چنان‌که خاستگاه و سرزمین اساطیری و نخستین ایرانیان است، بزرگ‌ترین و مشهورترین جشن ملی ایرانیان یعنی نوروز بنا بر روایتی آنجا پایه‌گذاری می‌شود.

چهار فصل آغازین این کتاب، تحقیق در جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و دیگر اخبار ملی ـ پهلوانی ایران است و از فصل پنجم، موضوع بخش دوم کتاب یعنی موقعیت شاهنامه در آذربایجان و شیوه و انواع توجهات آذربایجانیان به این اثر از سده پنجم تا دوره معاصر مورد بررسی قرار گرفته است.

فصل پنجم با عنوان «شاهنامه در آذربایجان» مفصل‌ترین گفتار کتاب است و در آن در سیزده بخش ـ موضوع با شواهد متعدد و مستند نشان داده شده است: شعرا و نویسندگان آذربایجانی از حدوداً بیست تا سی سال بعد از پایان نظم شاهنامه در خراسان، تا امروز در آثار خویش به هر دو زبان فارسی و ترکی بارها با احترام و علاقه از فردوسی و شاهنامه یاد کرده و با تنوع و جزئیات گاه خیره‌کننده به نام‌ها و داستان‌های حماسه ملی ایران اشاره کرده یا تفسیرهایی از آنها به دست داده‌اند. مسائلی از این قبیل نیز در این فصل بررسی و تبیین شده است.

پژوهش‌های محققان آذربایجانی درباره فردوسی و شاهنامه بخش مهم دیگری از موضوع این کتاب است که به سبب اهمیت و تفصیل بیشتر، در فصلی مستقل بحث شده است. در این فصل با معرفی کوتاه سیزده نفر از شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌پژوهان آذربایجان و مرور موجز کتاب‌ها و مقالات ایشان و هجده نفر از استادان و پژوهندگانی که زمینه تحقیق و تخصص آنها غیر از شاهنامه‌پژوهی است، اما درباره فردوسی و شاهنامه نیز قلم زده‌اند، این نتیجه به دست آمده که افزون بر فضل تقدم آذربایجان در شاهنامه شناسی علمی و جدید به اعتبار مقالات زنده‌یاد تقی‌زاده، شماری از بهترین، عالمانه‌ترین و جریان‌سازترین کتاب‌ها و مقالات این حوزه تخصصی نیز به قلم شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌پژوهان آذربایجانی به‌ویژه استادان فقید دکتر ریاحی و دکتر سرکاراتی نوشته شده و آذربایجان در کارنامه فردوسی‌شناسی، سهم بسیار بزرگ و تأثیر نمایانی دارد.

در فصل پایانی کتاب، نویسنده با احترام کامل به شخصیت فرهنگی و اعتماد به نفس منتقدانی که در نقد فردوسی و شاهنامه مطالبی نوشته‌اند، مهم‌ترین و اصلی‌ترین دیدگاه‌ها، پرسش‌ها و انتقادهای آنها درباره شاهنامه و آذربایجان را در 76 بند / عنوان طرح و بررسی کرده است.

با مطالعه این کتاب و دقت در اسناد، قراین و گواهی‌های فراوان و گوناگون موجود در آن، این نکته بر همه خوانندگان دقیق و منطقی کاملاً آشکار می‌شود که هم آذربایجان و آذربایجانیان در شاهنامه و روایت‌های ملی ـ پهلوانی ایران بسیار مورد توجه و احترام بوده‌اند و هم در طول هزاروچهل سالی که از پایان سرایش شاهنامه می‌گذرد، در آذربایجان از فردوسی و شاهنامه بسیار استقبال شده است و آذربایجانی‌ها با علاقه و احترام تمام توجهات مختلفی به آنهان نشان داده‌اند.

«آذربایجان و شاهنامه؛ تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارساله شاهنامه در آذربایجان» نوشته سجاد آیدنلو در 781 صفحه و شمارگان 1100 نسخه و بهای 15 هزار تومان از سوی بنیاد موقوفات دکتر افشار با همکاری نشر سخن منتشر شد.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 2
  • نظرات غیرقابل انتشار: 4
  • سادات ۲۱:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۱
    باسلام تاریخ منطقه آذربایگان(آذربایجان امروزی)دو دوره اساسی دارد 1-دوران باستان تا قرون اولیه اسلام که این منطقه از مناطق مهم دینی و سیاسی حکومتهای ایرانی بوده است بویژه دوران ساسانی واین منطقه کاملا ایرانی است مانند دیگرنقاط ایران ازجمله پارس 2-دوران مهاجرت ترکان ازخاستگاه اصلیشان در سرزمینهای فرارودان (ماءوراالنهر)به سرزمین و صحنه سیاست ایران این دوران از حدود قرن سوم به بعد شروع شده ودر دوران سلجوقی وخوارزمشاهیان به اوج خود رسیده و ادامه پیدا میکند دراین دوران است که منطقه آذربایجان ترک نشین و ترک زبان گردید وتا به امروز هم ادامه دارد و تشکیل دولت عثمانی که منشا آن نیز همان ترکان فرارودان هستند در منطقه ترکیه امروزی که قبل از آن کاملا یونانی و رومی بودنیز مزید علت شد خوب به هر حال نفوذ قومی غیر از ایرانی در میان ایرانیان اصیل و کوچ بسیاری از آنها به مناطق داخلی ایران و اختلاط این دو قوم باعث بوجود آمدن مردمان آذربایجان امروزی شد که ایرانیان ترک تبار ترک زبان میباشند هرجند این مردمان طی قرنها در فرهنگ وتمدن غنی ایرانی حل شدندوباهمتایان خوددرمنطقه عثمانی وفرارودان به کلی تفاوت نمودند لیکن یادگاراصلیت خودرا همواره نگه داشته و بر آن تعصب ورزیدند وآن زبان مادری ترکی بود این امروجه تمایز این مردمان با مردمان ایرانی ساکن دردیگرنقاط ایران بزرگ شد واین وجه تمایز تا به امروز ادامه دارد ومتاسفانه مانند دیگر اقوام در این قوم نیز افراد بیخرد و نا آگاه پیدا میشود که در طول تاریخ ازاین وجه افتراق سوء استفاده کرده وبر طبل جدایی و تفاوت بین مردمان ترک آذربایجان با دیگر مردمان فارس زبان ایران میکوبندومتاسفانه عملکرد اشتباه عده ای از حاکمان و رجل سیاسی این منطقه در طول تاریخ ایران و دسیسه های دشمنان هم که همواره دنبال چنین مواردی بوده و خواهد بود مزید علت شده است این تفاوت زبانی باعث شده است که همواره در طول تاریخ مردمان ایرانی-ترک تبار سعی نمایند به اکثریت ایرانیان فارس زبان بفهمانند که ما دیگر ایرانی شده ایم و فقط زبانمان ترکی باقی مانده و این رویه همچنان ادامه دارد........ یا حق

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها