شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۹
ارتباط مالی پنتاگون با شرکت‌های تولیدکننده بازی‌های جنگی

نویسندگان «سینما و رسانه‌های جنگی آمریکا» تلاش کرده‌اند تا در این اثر خود به وجود ارتباط‌های مالی گسترده پنتاگون با شرکت‌های تولیدکننده بازی‌های جنگی اشاره کنند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در چند دهه گذشته و به ویژه پس از پایان جنگ ویتنام ارتش آمریکا جاپای محکمی برای خود در ساختارهای فرهنگی این کشور دست و پا کرده است. هم‌اکنون یک ائتلاف واقعی میان هالیوود، پنتاگون، بازی‌های ویدئویی جنگی و صنعت اسلحه‌سازی به وجود آمده است. این چهار ضلع تشکیل دهنده این ائتلاف برای یکدیگر سودآوری قابل توجهی دارند و از یکدیگر حمایت ایدئولوژیکی به عمل می‌آورند. در این میان، هیچ یک از ژانرهای سینمایی دیگر به اندازه ژانر فیلم‌های جنگی نمی‌تواند تضادهای موجود در جامعه آمریکا از جمله انگاره‌هایی همچون طبقه اجتماعی، سیاست، ایدئولوژی اجتماعی و اقتصادی را تبیین کند.

به عنوان نمونه، آن‌ها به این موضوع اشاره می‌کنند که پنتاگون سال 2010 قراردادهایی را با شرکت‌های تولیدکننده بازی‌های ویدئویی امضا کرد تا از این راه نسلی از بازی‌کنندگان را جذب ارتش کنند و یا پس از حوادث 11 سپتامبر، سازندگان بازی‌هایی همچون فراخوان خدمت و مدال افتخار تلاش می‌کنند تا عملیات‌های نیروهای ویژه آمریکا را در سرتا سر جهان به تصویر بکشند. یکی از نکته‌های قابل توجه در این کتاب اشاره به آخرین سخنرانی آیزن‌هاور از روسای جمهور آمریکا در 17 ژانویه 1967 و هشدار وی در خصوص شکل‌گیری کنسرسیوم نظامی و صنعتی و به خطر افتادن فرایندهای دموکراتیک در آمریکا است.

نویسندگان کتاب به این موضوع اشاره می‌کنند که با گذشت پنجاه سال از این سخنرانی مهم هم‌اکنون چهار پایه دیگر به این کنسرسیوم اضافه شده است: صنعت سرگرم‌کننده فیلم‌ها، تلویزیون و بازی‌های ویدئویی؛ کنگره؛ صنعت اسلحه‌سازی داخلی و ظهور اتاق‌های فکر که بیشتر محافظه‌کار هستند.

در این کتاب همچنین به این موضوع اشاره می‌شود که پس از شروع بحران اقتصادی در سال 2008 عامل اقتصاد نقش پررنگ‌تری در تمایل شهروندان آمریکایی برای ورود به ارتش ایفا کرده است و با کاهش تعداد شغل‌ها در این کشور، آمریکایی‌های بیشتری با وسوسه بهره‌مند شدن از حقوق ثابت، مزایا و آموزش، وارد ارتش می‌شوند. همچنین به راهبرد رهبران آمریکا در دهه 1990 و پس از فروپاشی شوروی در خصوص چگونگی شروع و حضور در یک جنگ و جذب نیرو و همچنین بیانیه راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال 2002 در دولت بوش اشاره می‌شود که به موجب آن به صراحت یک جدول زمانی امپریالیستی جدید برای نخستین بار از سوی اتاق فکر پروژه قرن نوین آمریکا مطرح شد. نویسندگان بر این باورند که نباید نقش سیاسی ایفا شده از سوی این اتاق فکر در هشت سال دوره ریاست جمهوری بوش و حمله به عراق را در سال 2003 نادیده گرفت. مدیران این اتاق فکر صحبت از قرنی به میان می‌آورند که در آن استیلای آمریکا مبتنی بر نیروی نظامی پایه ریزی می‌شود و هیچ مانعی نیز نمی‌تواند سد راه آن شود.

در این کتاب همچنین به همکاری نزدیک میان رسانه‌های آمریکایی و پنتاگون در خصوص نحوه انعکاس اخبار و رویدادهای جنگ‌ها به ویژه در جنگ عراق نیز اشاره می‌شود. در واقع، همکاری میان رسانه‌های بزرگ و دولت بر سر تهیه گزارش در مورد جنگ‌های افغانستان و عراق هم به طور غیررسمی (از طریق روابط شخصی و منافع حرفه‌ای مشترک و عضویت گزارشگران رسانه‌ها، مدیران اجرایی و مقام‌های دولتی) و هم به طور رسمی (در چارچوب سیاست‌های تعیین شده از سوی دولت آمریکا) انجام می‌شود.
 

نویسندگان کتاب به این موضوع اشاره می‌کنند که از زمان جنگ ویتنام به این سو - که در آن گزارشگران به راحتی می‌توانستند با سربازها صحبت کنند و وارد منطقه‌های جنگی شوند، عصر ارتباطات سریع، دولت آمریکا و پنتاگون را ناچار ساخته است نا نقشی فزاینده در مدیریت توانمندی‌های رسانه‌های خبری در تهیه آزادانه گزارش در مناطق جنگی ایفا کنند.

یکی دیگر از بخش‌های مهم این کتاب، اشاره به فیلم‌های مستند ساخته شده پیرامون جنگ های افغانستان و عراق است و البته ناکامی این فیلم‌های مستقل در گیشه در برابر فیلم‌های جریان اصلی در آمریکا، زیرا تسلط چند کمپانی بزرگ بر صنعت سینمای این کشور اجازه نمی‌دهد تا فیلم‌های مستقل بتوانند مخاطب خاص خود را جذب کنند. به باور این نویسندگان، بین محتوای فیلم های سینمای سوم و توانایی آن‌ها در جذب مخاطب گسترده، یک تناقض مهم وجود دارد. در واقع، به هر میزان که این فیلم‌ها، ایدئولوژی ماشین جنگی را به چالش می کشند، امکان دیده شدن گسترده آن‌ها دشوارتر می‌شود. انتشار این فیلم‌ها در اینترنت نیز نمی‌تواند تضمینی برای جذب مخاطب فراوان باشد.

اهمیت ترجمه این کتاب در این است که به بررسی دقیق فیلم‌های سینمایی، فیلم‌های مستند، مجموعه‌های تلویزیونی و بازی‌های ویدئویی تولیدشده پس از جنگ ویتنام می‌پردازد. نکته مهمی که به غنای این کتاب می‌افزاید این است که اشاره‌هایی هر چند کوتاه و البته دقیق به ادبیات غرب است که در آن به موضوع تفاوت میان منافع سربازها و فرماندهان آن‌ها پرداخته می‌شود. به عنوان مثال، فصل نخست با بررسی ایلیاد هومر آغاز می‌شود و با اشاره‌هایی به نمایشنامه‌های شکسپیر و رمان‌های جک لندن، هانری باربوس و دالتون ترومبو ادامه پیدا می‌کند. اگر چه ممکن است کتاب‌های مختلفی در خصوص هالیوود و یا نقش پنتاگون در تولید فیلم‌های هالیوودی به رشته تحریر درآمده باشد، اما شاید هیچ یک به اندازه این کتاب نتوانسته باشد با نگاهی دقیق به آثار سینمایی تولید شده و در حقیقت با نگاهی از درون به نقد هالیوود و پیوندهای آن با ارتش و صنعت بازی‌های رایانه‌ای بپردازند.

جنگ‌های فرهنگی، سینما و شکست در جنگ ویتنام و عراق
یکی از شیوه‌های هالیوود برای غلبه به بحران رهبری و مردانگی ناشی از شکست در جنگ ویتنام، ساخت فیلم‌هایی بود که در آن مردهایی قدرتمند از طبقه کارگر به تصویر کشیده می‌شدند؛ مردهایی که می‌توانستند بر دیگر شخصیت‌های مرد به پیروزی برسند. فیلم‌هایی همچون «شکارچی گوزن» و «اینک آخرالزمان» دهشتناک بودن جنگ را از طریق نشان دادن قهرمانان مرد قدرتمند به تصویر می‌کشند؛ به عنوان مثال مایکل با بازی رابرت دنیرو در شکارچی گوزن و سروان بنجامین ویلارد با بازی مارتین شین در اینک آخرالزمان.
این مضامین در فیلم‌های رمبو با بازی سیلوستر استالونه و مجموعه مفقودالاثر چارک نوریس با بزرگنمایی بسیار قابل مشاهده است.  

فیلم‌های بسیاری به آثار فاجعه‌آمیز جنگ‌های افغانستان و عراق بر سربازهای اعزام شده به این جنگ‌ها پرداخته‌اند و در بسیاری از این آثار، موضوع‌هایی همچون طبقه اجتماعی یا نژاد سربازهایی که به خانه بازگشته‌اند مورد توجه قرار گرفته است. مستند زمانی که به خانه آمدم، یکی از آثار سینمایی قوی درباره سربازهایی است که از جنگ عراق بازگشته‌اند. دن لوهاس کارگردانی این فیلم را بر عهده دارد. فیلم او مورد تایید 14 گروه از کهنه‌سربازها قرار گرفت.

گروه‌هایی از جمله کهنه سربازهای سیاه‌پوست خواهان عدالت اجتماعی، اتحاد ملی برای کهنه‌سربازهای بی‌خانمان، کهنه سربازهای جنگ عراق بر ضد جنگ، بنیاد ملی کهنه‌سربازها، عملیات کرامت، گروه تبدیل شمشیر به داس (این اصطلاح به معنای استفاده از ادوات جنگی به ابزاری برای استفاده غیر نظامی است) از مهم‌ترین گروه‌هایی بودند که از این فیلم حمایت کردند. در زمان اکران این فیلم مستند در سال 2006، نزدیک به 500 نفر از کهنه سربازهای جنگ عراقی بی‌خانمان بودند.

به گفته نویسنده کتاب فیلم مستند «زمانی که به خانه برگشتم» در نوع خود فیلمی بی‌همتا است؛ زیرا بر پیامدهای داخلی جنگ بر سربازهای طبقه کارگر به ویژه رنگین‌پوست‌ها تمرکز می‌کند.

کتاب «سینما و رسانه‌های جنگی آمریکا» نوشته پاتریشیا کیتون و پیتر شکنر ترجمه علیرضا ثمودی پیله‌رود و فؤاد ایزدی در 503 صفحه به بهای 55 هزارتومان منتشر شده است.
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها