امیر نصری در کتاب «اتاق زجر»، به شرح و تحلیل تصویر و چهره قربانی با نگاهی به آرای هانس بلتینگ، منظری زیبایی شناسانه و نگاهی فلسفی دارد.
نصری در ادامه در چند و چون کتابش مینویسد: «در این جستار با بررسی چهار عکس خاص از قربانیان اسیدپاشی که تصویر «قبلی» خود را در دست دارند، به بحث در باب امکانات تصویری این عکسها میپردازم. طبیعی است که به جهت تمرکز این تصاویر بر چهره و اتفاقاتی که برای چهره قربانیان اسیدپاشی رخ داده است، محور مباحث این جستار وجوه و کارکردهای چهره و نسبت آن با پدیدارهای مرتبط نظیر پرتره و ماسک باشد. همچنین نسبت چهره با هویت، فردیت، دیگری و بازنمایی درون یا پنجرهی روح را در نظر دارم.»
این مولف ادامه میدهد: «در این مباحث به گفتوگوی میان تصاویر قایل بودهام و هر تصویر را یک جزء محصور و جداگانه از زنجیرهی تصاویر به شمار نیاوردهام. تصویرِ خبری همچون سایر تصاویر از این امکان برخوردار است که به تصاویر پیش از خود برگردد، مثلاً تداعیکننده یک نقاشی سده شانزدهمی باشد یا حتی جمجمهای که در آیینهای باستانیِ تدفین به کار رفته است. در این جستار علاوه بر خصلت «بیناتصویری»، به «کنش معوق» فروید و «تاریخ غیرطبیعی» میکه بال نیز توجه داشتهام. این دو ایده که مستقیماً در مباحث «بیناتصویریم دخیلاند،
به این مسئله اشاره دارند که چگونه وقایع با تصاویرِ «بعدی» بر دریافت وقایع یا تصاویر «قبلی» تأثیر میگذارند و قادرند فهم ما را نسبت به آنها تغییر دهند. از اینرو، تاریخ تصاویر صرفاً تاریخی خطی نیست که از «قبل» به «بعد» و همین طور به جانب آینده ادامه یابد؛ در قلمرو تصاویر شاهد تاریخ معکوسی هستیم که در آن «قبل» در پرتوِ «بعد» به بخشی از وجود بالقوه خود فعلیت میبخشد.
توجه به جستار به تصاویر «قبل» و «بعد قربانیان» اسیدپاشی با توجه به این ایده شکل گرفته است که بازنمایی آنها نهتنها به بازاندیشی در باب چهره منجر میشود، بلکه توجه مجدد به سنتهای تصویری قبل از خود را نیز برمیانگیزد. تجربه شخصی مؤلف چنین بوده است که پس از دیدن تصاویر قربانیان اسیدپاشی به بسیاری از تصاویری که پیش از این بارها و بارها با آنها مواجه بوده، رجوع کرده و از آنها فهم و تفسیر دیگری داشته است. البته چنین برخوردری به تصاویر محدود نمیشود و همانطور که در متن ملاحظه خواهید کرد، متون ادبی را نیز در بر گرفته است.»
نصری شرح میدهد: «هدف از انتخاب تصاویر قربانیان اسیدپاشی، به دست دادن تحلیلی از آنها براساس سنت «علمِ تصویر» در حوزه آلمانیزبانِ مطالعات تصویر بوده است، و در نگارش این جستار، بیش از هر متفکر دیگری در این سنت، مرهون آرای متأخر هانس بلتینگ هستم. عنوان «اتاق زجر» نیز برگرفته از جیمز الکینز است، منتهی کاربرد استعاری «اتاق زجر» در این جا فراتر از تلقی موردنظر وی است. در آخرین بخش که بازگشتی است به نخستین بخش، درخصوص مشخصههای «اتاق زجر» توضیح دادهام. شیوه نگارش متن نیز همچون «واریاسیونهایی بر پایه تِمی واحد» است. چهره در مرکز مباحث قرار دارد و در هر بخش از وجهی به آن نگریستهام. عامدانه چنین فرم نوشتاریای را برگزیدهام تا به «نامتناهیبودن چهره» به تعبیر امانوئل لویناس نیز اشاره داشته باشم. بنابراین، هر متنی در باب چهره همچون خود چهره میتواند گشوده باشد و همچنان امتداد یابد.»
کتاب «رمان زجر: تصویر و چهرهی قربانی» اثر امیر نصری در 155 صفحه به بهای 25هزار تومان از سوی نشر چشمه راهی بازار کتاب شد.
نظر شما