کتاب «انسانشناسی و توسعه» به مفاهیمی مانند توسعه، پساتوسعه و فراتوسعه در قرن 21 پرداخته است.
انسانشناسی، توسعه و چالشهای پست مدرن بر این تاکید دارد که انسانشناسی باید در مسائل اجتماعی مستقیما درگیر شده و مشارکت و تعامل ورزد. بسیاری از انسانشناسان نه تنها در اینکه فرموله کردن سیاستها و عملکردهای جدید که به مسائلی همچون قدرت، فقر و نابرابری را به جای رشد اقتصادی و مدرنیزاسیون توجه میکرد نقش داشتهاند، بلکه آنها نقش عمدهای نیز در این زمینه داشتهاند تا دیدگاه غنیای پیرامون ارتباط میان روابط اجتماعی و تغییر اقتصادی برای خود انسانشناسی آکادمیک ارئه دهند.
با ردیابی ارتباط و پیوندها میان کار مردمنگاری و جهتگیریهای رادیکال جدید در توسعه، تاثیر و نفوذ انسانشناسی در شکلدهی به فرمولهای جدیدی که ماورای گفتمان استعماری یکپارچهساز که توسط ساچز، اسکوبار و دیگران توصیف شد بزرگ بوده است، پرسشهایی که انسانشناسان راجع به دسترسی، کنترل و اثرات میپرسند، بر کار توسعه آگاهانه و تمرکز بیشتر بر مسائلی چون قدرت، دسترسی نابرابر و نابرابری تاثیر داشته است.
در این کتاب سعی شده است به تاریخ توسعه و بنیانهای نظری آن از عصر روشنگری تا عصر حاضر پرداخته شود و بعد به چالشهای پستمدرن در مورد توسعه نگاه شود.
توسعه: تاریخ و تعریفها
تقریبا در تمام کاربردهای مفهوم توسعه، این مفهوم به تغییر و فرایند مثبت یا پیشرفت مثبت دلالت میکند. توسعه در عین حال تداعیگر استعاره طبیعی رشد ارگانیک و تکامل است. فرهنگ لغت انگلیسی اکسفورد مفهوم توسعه را به عنوان مرحلهای از رشد یا پیشرفت تعریف میکند. به عنوان یک فعل توسعه به فعالیتهایی اطلاق میشود که به تغییرات اشاره دارد یا حتی به مفهوم آوردن تغییرات هم بیان میشود. این واژه در عین حال نوعی قضاوت کردن را در خود دارد و در این معنا شامل یک استاندارد در برابر چیزهایی که در این شمول قرار نمیگیرد، مقایسه میشود.
تاثیرات جنسیتی شده تغییر اقتصادی چیست؟
همراه با تحولات اولیه انسانشناسی فمینیستی در اوایل دهه 1970 این شناخت که توسعه اقتصادی تاثیرات متفاوتی روی مردان و زنان دارد در حال رشد بود. دگرگونیهایی که سرمایهداری در حوزه اقتصاد معیشتی به وجود آورد به طور کلی به عنوان عامل موثر منفی روی زنان شناخته میشود. تغییر در مالکیت زمین، مهاجرت نیروی کار و رشد بازار، همه به حاشیهای شدن زنان از روند تغییرات کمک کرد و باعث کاهش یافتن زنان از تولید معیشتی شد.
در حالی که «تز زنانه شدن معیشت» در بسیاری از جهات پروبلماتیک (برای نمونه در بسیاری از بخشهای آسیا مردان هنوز نقش غالب در کشاورزی معیشتی ایفا میکنند) است. اما این تز مسائل مشابهی در تحقیقات مبتنی بر انقلاب سبز مطرح میکرد؛ برای مثال تغییر اقتصادی تاثیرات اجتماعی متفاوتی دارد.
کار انسانشناسانی فمنیستی در تحلیل تاثیرات جنسیتی شده تغییرات اقتصادی، سهم قابل توجهی هم در مطالعات توسعه و هم در انسانشناسی داشته است.
انسانشناسی کاربردی پس از جنگ
پس از جنگ جهانی دوم، فرایند تدریجی استعمارزدایی بریتانیا آغاز شد و انسانشناسی شروع به کنار گرفتن از ارتباطات استعماری باقی مانده کرد و از طرفی هم، منبع عمدهای از بودجهها را دست داد. اداره امور خارجی بریتانیا طی دهه 1950 دوباره سازماندهی شد و تاثیر و نفوذ اداری انسانشناسی در جهان پسااستعماری در حال ظهور تضعیف شد، اگرچه ارتباطات غیر رسمی بدون شک بین انسانشناسانی که پیشتر با دولت کار میکردند ادامه یافت.
علیرغم تعهد وفادارانه به انسانشناسی کاربردی در میان تعداد کمی از انسانشناسان، این رشته تا زمان رواج دوباره آن در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 کوچک باقی ماند. این در دورهای بود که در طی آن بخش دانشگاهی گسترش یافته بود و بیشتر شغلهای دانشگاهی ایجاد شده بودند. برخی از انسانشناسان، این رشته را به عنوان شغلی صرفا دانشگاهی رد کردند و تلاش کردند که دانش انسانشناختی را روی موضوعات اجتماعی داخلی مهم و به روز به کار برند.
کتاب «انسانشناسی و توسعه» تالیف کتی گاردنر و دیوید لویس به ترجمه سید قاسم حسنی و عاطفه ناصرینیا به بهای 51 هزارتومان از سوی نشر اندیشه احسان به چاپ رسیده است.
نظر شما