سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۷ - ۰۱:۰۰
کتابی که افراد چاق خوب درکش می‌کنند

رکسانه گی؛ نویسنده پرفروش نیویورک تایمز سرگذشت بدنش را با مخاطبانش شریک می‌شود. او نا گفته‌های سنگین وزن بودن را با زبان گرم و صمیمی روایت می‌کند. «گرسنگی؛ سرگذشت بدن من» درباره زندگی در این جهان است حال چه چاق باشید و چه نباشید.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مهتاب دمیرچی: اگر شما عاشق بستنی باشید و به شما بگویند که تا یک مدت زمان طولانی حق خوردن بستنی را ندارید قطعا همان لحظه می‌خواهید چند اسکوپ بستنی با طعم‌های دلخواهتان همراه با کمی خامه و سس شکلات میل کنید و یا اگر بگویند تا ماه‌ها باید سبزیجات بخورید و از سرخ‌کردنی‌ها و غذاهای خوشمزه پرکالری پرهیز کنید حتما پذیرش این امر برایتان سخت خواهد شد. اما بدانید افراد چاق و کسانی که اضافه وزن دارند با توجه به علاقه‌ زیادی که به خوردنی‌ها دارند، مجبورند چنین رنج‌هایی را تحمل کنند. پذیرش گرسنگی و صرف‌نظر از خوراکی‌های خوش‌طعم و لذت بخش لازمه‌اش اراده فولادی و تصمیم قطعی برای کاهش وزن است.
 
شعارهای کاذب یا رویاهای دوست‌داشتنی
کاهش وزن در کوتاه‌ترین مدت! از شر چربی‌های‌تان خلاص شوید! لاغری بدون رژیم و ورزش! این‌ها برخی عناوین زرد بازار داغ تبلیغات لاغری و تناسب اندام هستند که شاید افرادی که از چاقی و اضافه وزن رنج نمی‌برند با آن بیگانه باشند، اما این شعارها خوب توانسته‌اند توجه افرادی را که نیاز شدیدی به کاهش وزن دارند، جلب کنند. مثال شاهد آن افزایش کلینیک‌های تناسب اندام در کشور. اگر سری به این کلینیک‌ها و یا سالن‌های بدن‌سازی بزنید خواهید دید که چه موجی از این جریان در جامعه به وجود آمده است.
 
در این جریان نباید از بار فشار روانی که جامعه و خود افراد وارد می‌کنند غافل شویم در بسیاری موارد هستند افرادی که از هر راهی برای رسیدن به تناسب اندام مدد جستند و هر بار با شکست مواجه شدند. مگر می‌شود تا یک مدت زمان طولانی از غذاها و خوراکی‌های دلخواه‌تان صرف‌نظر کنید.
 
ژاپن؛ کشور لاغرها
چاقی و اضافه وزن یکی از معضلات جدی بشریت است. تا حدی که در برخی کشورها راهکار و روش‌های بعضا رایگانی را در اختیار افراد چاق می‌گذارند و یا حتی قوانینی را برای این افراد وضع می‌کنند. برای مثال در کشور ژاپن داشتن اضافه وزن یک نوع تعددی از قانون محسوب می‌شود و فردی که دچار این معضل است باید با روش‌هایی که دولت در اختیارش می‌گذارد و یا به صورت شخصی در یک بازه زمانی تعیین شده هرچه زودتر به وزن متعادل و تناسب اندام برسد.  
 
کمی درد دل کنیم
شاید شما هم با افراد زیادی برخورد کرده باشید که از وضعیت بدنی و اضافه ‌وزن خود بسیار ناراضی هستند و مدام در تلاش برای رسیدن به یک تناسب اندام قابل قبولند. از طرفی میل به خوردن خوراکی‌های مورد علاقه و از طرف دیگر ماشینی‌شدن زندگی امروزی و عدم تحرک زیاد باعث شده داشتن تناسب اندام برای افراد چاق و یا دارای اضافه وزن تبدیل به رویایی دست‌نیافتنی شود.
 
هدف این گزارش به زیر سوال بردن اهمیت تناسب اندام و رفع معضل چاقی نیست؛ واضح است که تغذیه مناسب به همراه ورزش منظم بیش از هر چیزی ضامن سلامتی است و در هیچ جای دنیا ما نمی‌خوانیم و یا نمی‌شنویم که اضافه وزن اهمیتی ندارد؛ مقصود آن است که می‌خواهیم کمی به درد دل‌های افرادی بپردازیم که بارها در این مسئله با شکست مواجه شده‌اند و سال‌ها درگیر فرآیند کاهش وزن و رسیدن به وزن دلخواهشان هستند.
 
لطفا اراده کنید اما بدون خط قرمزها
این افراد همان‌هایی هستند که بارها برنامه ریخته‌اند، بارها در یک مدت زمان مشخصی نه مداوم ورزش کرده‌اند، بارها از غذاهای مورد علاقه خود صرف نظر کرده‌اند و بارها خط قرمزی روی شکلات و بستنی و همه تنقلات چرب و شیرین کشیده‌اند. این بارها و بارها متاسفانه در زندگی برخی از ما هم که دچار اضافه وزن هستیم وجود داشته است. افراد معدودی پیدا می‌شوند که یک بار برای همیشه حجم زیادی از چربی‌های اضافه بدن خود را آب کنند و به تناسب اندام دلخواه برسند. بی شک این افراد اراده ستودنی و قابل تقدیر دارند.  

در این میان کتاب چه می‌گوید
کتاب‌های زیادی در سال‌های اخیر در این‌باره منتشر شده‌اند که به نظر اغلب متخصصان و پزشکان تغذیه کتاب‌های زرد بازار کتاب‌های رژیم درمانی هستند و معتقدند مردم نباید اعتماد زیادی به محتوای درج شده در آن‌ها بکنند. اما بریم سراغ کتابی که حکایت رنج گرسنگی فردی را بخوانیم که برای کاهش وزن از زبان خود و از سرگذشت بدن خویش می‌گوید. کتاب «گرسنگی؛ سرگذشت بدن من» نوشته رکسانه گی با ترجمه نیوشا صدر کتابی است که شاید درد دل افرادی را می‌گوید که بارها مسیر لاغری را طی کرده‌اند.
 
این نویسنده پرفروش نیویورک تایمز سرگذشت بدنش را با مخاطبانش شریک می‌شود. او نا گفته‌های سنگین وزن بودن را با زبان گرم و صمیمی منحصر به فردش روایت می‌کند رکسانه گی از گرسنگی، غذا و درگیری‌های روحی و روانی‌اش می‌گوید، از اطرافیانی که هر یک ماجرایی جدید و وجهی تازه به زندگی‌اش افزودند.

 
درواقع «گرسنگی؛ سرگذشت بدن من» کتابی است درباره زندگی در این جهان زمانی که شما دچار اضافه‌ وزن بالایی نیستید و این کتاب درباره زندگی در این جهان زمانی که شما دچار اضافه‌ وزن مفرطی هستید.
 
چاق شدم تا امن بمانم
شخصیت اصلی داستان در این کتاب درباره دختری است با قد 192 سانتی‌متر و دویست‌و شصت و سه کیلو وزن که تفکرات فمینیستی دارد. این فرد به خودی خود از اضافه‌وزنش نارضایتی زیادی نداشته و حتی داشتن اضافه وزن را برای خود شرایطی امن تلقی می‌کرده است. وی خوردن خوراکی‌ها و غذاهای متنوع در حجم زیاد را به صورت ارادی شروع می‌کند و می‌خواهد که چاق و نفرت‌انگیز به نظر برسد. او می‌خواست خود را از مردان حفظ کند و در نوجوانی فکر می‌کرد اگر در نظر پسرها و مردان بد منظر جلوه کند، حتمن از شر آن‌ها خلاص می‌شود. اگر از استثناها بگذریم، بیشتر دخترها در اغلب جوامع آموخته‌اند که باید به لحاظ جثه ضعیف و لاغر اندام باشند و فضای کمتری را اشغال کنند تا دیده شوند و مورد قبول مردان واقع شوند.  شخصیت قصه پس از آنکه چاق می‌شود و اضافه‌وزن زیادی پیدا می‌کند پس از آنکه شیوه نگاه مردم به افراد چاق آگاه می‌شود، آنگاه می‌فهمد که چاقی بسیار ناخوشایند‌تر از چیزی بود که حتی تصورش را می‌کرده.
 
نویسنده نوشتن این اثر را یک اعتراف می‌داند. اعتراف به کریه‌ترین، زبون‌ترین و عریان‌ترین بخش‌های وجودی خویش. رکسانه‌ گی از رنج گرسنگی، محو شدن، گم شدن و خواست فراوان، نیاز فراوان به دیده شدن و فهمیده شدن می‌گوید و می‌نویسد.
 
درددل دختری که فقط چاق است
در بخشی از کتاب می‌خوانید:«همیشه ناراحتم یا درد دارم. به خاطر ندارم که داشتن حس خوب درون بدنم چگونه است، داشتن هر حسی مشابه با آسودگی. وقتی از در عبور می‌کنم ابعاد را برانداز می‌کنم و ناخودآگاه به یک پهلو می‌چرخم چه لازم باشد چه نه. وقتی راه می‌روم قوزک پایم زق زق می‌کند، دردی در پاشنه پای راستم دارم، فشاری پایین کمرم حس می‌کنم.اغلب نفس کم می‌آورم. گاهی می‌ایستم و وانمود می‌کنم که دارم به چشم‌انداز نگاه می‌کنم یا به پوستری روی دیوار یا اغلب به تلفنم. تا حد ممکن از راه رفتن همراه دیگران خوداری می‌کنم زیرا راه رفتن و حرف زدن همزمان برای خودش چالشی است در هر صورت از راه رفتن با دیگران دوری می‌کنم  چون من آهسته حرکت می‌کنم و آن‌ها نه. در دستشویی‌های عمومی با لطایف‌الحیلی به یکی از اتاقک‌ها می‌روم. سعس می‌کنم روی توالت بدون نشستن کامل بین زمین و هوا بمانم چون نمی‌خواهم توالت زیر من بشکند. من بدبختم. گاهی تلاش می‌کنم وانمود کنم نیستم اما این کار مانند اغلب چیزهای دیگر در زندگی‌ام فرساینده است.»

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آیلا ۰۱:۲۸ - ۱۳۹۸/۱۲/۰۱
    نیوشا صدر مترجم خیلی خوبیه. از این کتاب یه ترجمه دیگه هم شده ولی فکر می کنم این ترجمه خیلی کیفیت بهتری داشت

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها