دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۳
ماجرای تمایل و مخالفت خشایار دیهیمی با «مارکسیست‌ها»

کتاب «مارکسیست‌ها» نوشته سی. رایت میلز با ترجمه خشایار دیهیمی منتشر شد. او مقدمه خواندنی بر این کتاب نوشته و از ماجرای تمایل و مخالفتش به مارکسیست‌ها می‌گوید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) کتاب «مارکسیست‌ها» نوشته سی. رایت میلز با ترجمه خشایار دیهیمی از سوی نشر نو روانه بازار نشر شده است.

دیهیمی مقدمه خواندنی بر این کتاب نوشته است. در این مقدمه او از ماجرای تمایل و مخالفتش به مارکسیست‌ها می‌گوید. در این بخش می‌خوانیم: «این کتاب قصه یا قصه‌هایی دارد. کتابی به شکل غریب و در زمانی غریب منتشر می‌شود و اما امیدواریم که این قصه، قصه آخر غربتش باشد. این کتاب نصفه و نیمه منتشر می‌شود. چهل و یک سال بعد از نگارشش، و بیست و دو سال پس از ترجمه‌اش. اگر بخواهیم قصه ترجمه این کتاب و مترجمش را در سال‌های طولانی پس از ترجمه آن تا امروز بنویسم خودش کتابی خواهد شد به طول و تفصیلی بیش از این کتاب. اگرچه آرزو و سودای این کار را دارم، اما زمانه هنوز زمانه این کار نیست. فقط به اشاراتی بسنده خواهم کرد تا حداقل توجیهی برای انتشار کتاب در این زمان باشد.

سال 59 بود. هنوز مارکسیست‌ها با گروه‌های رنگ‌وارنگشان کیا و بیایی داشتند. جلسات‌شان برقرار بود، روزنامه‌هایشان انتشار می‌یافت، جدل به اصطلاح تئوریک با هم داشتند و هنوز گروهک و محارب نشده بودند. در دنیا هم هنوز دولت قدر قدرت شوروی عرض اندام می‌کرد و کعبه آمال عده‌ای و از نظر عده‌ای دیگر امپریالیست ثانی، سوسیال امپریال بود. من هم جوانی بودم بیست و پنج ساله و با همه جوانی دستی از دور بر آتش داشتم. راستش را بخواهید چپ نبودم، اما هم میلی به اندیشه‌های مارکسیستی داشت و هم دلم از جزم‌اندیشی همه گروه‌های چپ خون بود. با مطالعات اندکی که داشتم و البته همراه با شوق فراوان برای آموختن، برایم مسلم بود که این گروه‌های چپ چیز زیادی از آنچه بر زبان می‌رانند نمی‌دانند و در بند آموختن و خواندن و یاد گرفتن هم نیستند. هر کس، البته به سودایی، سر به گروهی سپرده بود و کلام آخر.

همه غرق سودای خام خویش بودند. آنچه به نام مارکسیسم عرضه می‌شد، در همه الوانش به قول سی رایت میلز نویسنده این کتاب، یا مارکسیسم پیچیده و آنچه از من خبری نبود مارکسیسم بی پیرایه یا صاف و ساده یا آکادمیک بود. من جوان چه از دستم بر می‌آمد؟ نهایتش اینکه من هم با دلی خون سودای خود را داشتم. می‌خواستم با سواد اندکی که داشتم صدایم را، صدای نحیفم را، در آن غوغا به گوش کسانی برسانم. می‌خواستم ضعف‌ها و نقص‌های مارکسیسم عامیانه و پیچیده را بر ملا کنم. می‌خواستم از کمبود شناختمان از خودمان، از آنچه تبلیغش می‌کردیم، از آنچه برایش گلو پاره می‌کردیم حرفی بزنم.

پایم به خیلی از محافل باز بود و همه جا سعی داشتم نقش مخالف خوان را بازی کنم، تا سطحی بودن این بازی در جریان را در حد توانم بر ملا کنم. راستش در ته دل بسته مهندس بازرگان بودم و او را یگانه شانس جمهوری تازه پاگرفته برای پخته‌تر شدن می‌دانستم. اما زبانی که از آن سود می‌جستم زبان همان چپ‌ها بود. در برابر توده‌ای‌ها مخالف سر سخت اتحاد شوروی و مدافع تز سوسیال امپریالیست بودنش بودم. از تروتسکی دفاع می‌کردم. با آن دیگران از روزا لوکزامبورگ سخن می‌گفتم و سعی در اثبات حقانیت او در مخالفتش با سانترالیسم دموکراتیک داشتم.

اما از جنبه انسانی با همه رفاقت داشتم، دلم به حال خودم و خودمان و آتشی که دامنمان را گرفته بود، می‌سوخت. راستش قیقاج می‌رفتم، گاهی مخالف جریان آب، گاهی موافق آن و به هر صورت دست و پایی می‌زدم. عاقبت این دست و پا زدن همان شد که بسیاری در آن غوغا تجربه‌اش کردند و بدین ترتیب این ترجمه هم که با همان سوداهایی که پیشتر ذکرش کردم، آغاز کرده بودم ناتمام ماند و من... این سخن بگذار تا وقتی دگر.

این کتاب در همان زمان هم چشم مرا، من خام و خام‌اندیش را بر بسیاری از چیزها باز کرد. من از بسیاری جهات مدیون این کتاب هستم. نگاه تئوریک دقیقش، انصافش در داوری‌ها و بی طرفی‌اش در روایت تاریخ. متاسفانه قدر سی. رایت ملیز که اکنون جایگاهی در جامعه‌شناسی و تاریخ جامعه‌شناسی دارد، در کشور ما نامعلوم مانده است. او به راستی پژوهشگری عمیق و صادق بود. چه آنگاه که از وبر می‌گفت، چه آنگاه که جامعه آمریکا را می‌کاوید و چه آنگاه که از مارکس می‌گفت. از او فقط سه کتاب به فارسی ترجمه شده است که متاسفانه...

اما قدر او در جهان جامعه‌شناسی روزبه‌روز بیشتر شناخته می‌شود. مکتبی در جامعه‌شناسی به نام او رقم خورده است و هنوز هم که هنوز است، پس از گذشت سالیان دراز از مرگ نابهنگامش، بسیار به آثار او رجوع می‌شود. این مجال برای شناساندن قدر او در این علم ناکافی است.

اما این کتاب ناقص عرضه می‌شود و تقریباً به همان صورت ترجمه اولیه‌اش با مختصر دستکاری‌هایی. عذرم شاید چندان موجه نباشد اما این اثر برای من چنانکه گذشت، جنبه‌ای نوستالژیک دارد. کاش می‌شد به پایانش برم. اما گمان و اعتقاد من این است که همین مقدار از کتاب که نوشته خود سی رایت. میلز است (بخش نا تمام‌مانده‌اش فقط نقل قول‌هایی از مارکسیست‌هایی با نگرش‌های مختلف است) اگر با دقت خوانده شود، هم امروز هم کم مسائلی برای آموختن نخواهد داشت.»

کتاب «مارکسیست‌ها» نوشته سی. رایت میلز به ترجمه خشایار دیهیمی، شمارگان 550 نسخه در 209 صفحه به بهای 20 هزار تومان از سوی نشر نو روانه بازار نشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها